🔹تمرینی برای ایجاد ایده داستانی و شناخت خود
🖋️من میخواهم...
ده چیزی که همین حالا در زندگیتان میخواهید فهرست کنید. ترکیبی از بزرگ و کوچک و حتی ناچیز. حتی چیزهایی که غیرممکن میدانید هم بنویسید. اشکالی ندارد بیشتر از ده چیز شود.
📬بعد از نوشتن در صندوق ناشناس پیام بگذارید تا بگویم باید با این فهرست چه کرد.👇
https://daigo.ir/secret/497017049
#آموزش_نویسندگی
#نویسندگی_قدم
@Noorestan_ir
قال الامام باقر علیه السلام:
إِنَّمَا قَدَّرَ اَللَّهُ عَوْنَ اَلْعِبَادِ عَلَی قَدْرِ نِیَّاتِهِمْ فَمَنْ صَحَّتْ نِیَّتُهُ تَمَّ عَوْنُ اَهْلَهِ صُرَ عَنْهُ اَلْعَوْنُ بِقَدْرِ اَلَّذِی قَصَّرَ.
حقيقت، خداوند يارى خود به بندگان را به اندازه نيّتهاى آنان قرار داده است. پس هركه نيّتش درست باشد، يارى خدا به او كامل رسد و هر كه نيّتش كاستى داشته باشد، يارى خدا نيز به همان اندازه كاستى نيّت او، از وى كاسته شود.
امروز هم به حدیث دیگری فکر میکنم حین اینکه در حال رفت و آمد با اتوبوسهای خط واحد هستم.
این حدیث را دفعه هزارم شاید باشد که میخوانم و رویش فکر میکنم اما هربار نکته جدیدی کشف میکنم.
به احادیث موجود در باب نیت فکر میکنم.
نیتهای بزرگ آدم رو بزرگ میکنند.
هرقدر نیت بزرگتر رشد و تعالی انسان بیشتر.
در قیامت دو نامه اعمال به ما داده خواهد شد:
یکی اعمال عملی
یکی اعمال نیتی
ممکن است شما در اتوبوس جای خود را به یک مومن بدهی و از خدا بخواهی برایت حج حساب کند.
یا دست پیرزنی را بگیری و از خط عابر عبور دهی و نیت کنی خداوند دستت را بگیرد.
حتی از خوردن میوهها هم نیت این را داشته باشی که آن میوه به کمال خود برسد یعنی خورده شدن توسط مومن.
نامه اعمالت پر میشود از نیات بزرگ و خودت هم هربار بزرگتر نیت میکنی.
تو نیت کن باقیاش با صاحب تمام نیتها.
کمکم به ایستگاه پایان نزدیک میشویم و من از نوشتن دست میکشم و چقدر کارها و مطالعات میشود در این وقتهای مرده انجام داد.
#فائزه_مرادی
@Noorestan_ir
#صدای_شما👆👆
چطور میتوانیم از چیزهایی که میخواهیم، ایده داستانی بگیریم؟
در مورد کسی بنویسید که میخواهد یک یا چند مورد از چیزهایی را که نوشتید بدست آورد. برای این کار میجنگد. با خودش با ترسش، با تمام موانعی که بر سر راهش قرار میگیرد.
#آموزش_نویسندگی
#نویسندگی_قدم
@Noorestan_ir
#صدای_شما
در تمرین قبلی از شما خواستم ده مورد از چیزهایی را که میخواهید بنویسید. چیزهایی که میخواهیم، حتی اگر رسیدن به آنها غیرممکن به نظر برسد، ایده خوبی برای نوشتن است. قهرمان داستان باید هدفی داشته باشد وقتی چیزی را از ته دلمان میخواهیم بهتر میتوانیم قهرمان داستان را به آن برسانیم.
میتوانیم اهداف قهرمان داستان را از میان خواستههای قلبی خودمان انتخاب کنیم. هر چه این خواسته غیرممکنتر باشد چالش پیشروی قهرمان داستانمان بیشتر است و همانقدر خواندن این داستان برای خواننده، جذابتر.
#آموزش_نویسندگی
#نویسندگی_قدم
@Noorestan_ir
#آموزش_نویسندگی
🔸 چگونه شخصیت منفی داستانمان را جذاب کنیم.
👈شرایط زندگی او را اینگونه کرده است و ذات او پلید نیست.
👈نقطه ضعفی به او بدهید که خواننده با او همدلی کند.
👈او را شوخ کنید.
👈چهره قابل قبولی به او بدهید.
👈کسی را نگران حال او کنید.
در آخر اصلا نیاز نیست که داستان شما شخصیت منفی داشته باشد. میتواند ضدقهرمان شما خاکستری باشد.
#نویسندگی_قدم
@Noorestan_ir
#آموزش_نویسندگی
به عنوان یک نویسنده مهمترین چیزی که باید به آن اهمیت دهید، نظم است.
در جزء به جزء زندگی یک نویسنده باید نظم جاری باشد؛ خواب، بیداری، خوردن، مهمانی و...
باید مراقب ذهن خود باشید تا آشفته نشود آن هم تمام وقت. بهترین کار دوری از شبکههای اجتماعی و نوشتن به صورت آفلاین است. راهی پیدا کنید که مجبور نباشید در موبایل بنویسید. نمیگویم که کار انتشار را متوقف کنید، نه. دور از هیاهوی شبکهها بنویسید. در آرامش بازنویسی کنید و سپس انتشار دهید.
نوشتن در یک ساعت خاص از روز و تبدیل کردن آن به عادت، کارتان را در طول مسیر راحتتر میکند؛ اما اگر مثل من بخاطر شرایط زندگی نمیتوانید همواره پایبند آن ساعت خاص باشید این کار را کنید:
اگر در دفتر مینویسید، مقدار صفحه و اگر در ورد مینویسید مقدار کلمه مشخصی را تعیین کنید و هر روز به نوشتن آن مقدار پایبند باشید.
#آموزش_نویسندگی
#فاطمه_رستمزاده
@Noorestan_ir
هدایت شده از برای تو مینویسم|فاطمه رستمزاده
🔸ترسی که با من قد کشیده است
🔸 #فاطمه_رستمزاده
قدمهایم را با احتیاط بلندتر برمیدارم. صدای خرد شدن یخها زیر چکمههایم، سکوت کوچه باریک را میشکند. دستهای یخ زدهام را توی جیب پالتوی مشکیام فرو میکنم.
هرم نفسهایم از زیر شالی که دور صورتم پیچیدهام شیشه عینکم را مات میکند و کوچهی تاریک کدرتر میشود.
میایستم تا تصویر واضحتر شود. چکمههایم دیگر یخی را نمیشکند ولی همچنان صدای شکسته شدن یخ از پشت سر به گوشم میرسد.
صدای خِرت خِرت ترسناکش هر لحظه نزدیکتر میشود و نفسم را بند میآورد.
سایهی بلندی روی زمین میافتد. عضلاتم منقبض میشوند. قدرت بستن چشمانم که حالا واضح میبینند را ندارم.
لحظهای بعد پیرمردی آرام از کنارم میگذرد. عضلاتم شل میشود و آرام میگیرم.
اولین بار نیست که اینگونه از شنیدن قدمهایی در پشت سرم آشفته شدهام.
این احساس از کودکی با من است.
🔸
هشت سالم بود، کوچه در گرگ و میش پایان روز فرو رفته بود و من قدمهایم را آرام به سوی خانه برمیداشتم. در دستم ظرف ماستی بود که از مغازه خریده بودم. نگاهم روی آجرهای دیوار که کنار هم نشسته بودند راه میرفت و گاهی روی هشتی در خانهها متوقف میشد.
عادت داشتم با نگاهم محیط را لمس کنم صدای پایی از پشت سر شنیدم خودم را آرام کشیدم سمت دیوارِ کوچهی باریک تا رهگذر رد شود، اما رد نشد.
از پشت مرا گرفت، بدن کوچکم بین دستهای بزرگش لرزید. شروع کردم به جیغ کشیدن آنقدر بلند که حنجرهام درد گرفت اما هیچ کس صدایم را نشنید. دست کشید روی گردنم انگار داشت دنبال گردنبندی میگشت که همیشه در گردنم بود تا دیشبش که میان دعوا با خواهرم زنجیرش پاره شد.
آرزو داشتم کاش گردنبند بود و برش میداشت و زودتر رهایم میکرد. اشکایم بیوقفه روی گونهام جاری بود. با عصبانیت هلم داد و سریع از کنارم گذشت.
دیدمش، جوان بود، بلند قد، چهرهاش ترسناک نبود ولی من تا سرحد مرگ ترسیده بودم. دستم را گذاشتم روی گلویم جای دستهایش اذیتم میکرد، حنجرهام درد میکشید...
🔸
اشکی گرم روی گونهام سرازیر میشود و یخ میزند.
تا جایی که میتوانم قدمهایم را بلندتر برمیدارم. باید زودتر به خیابان اصلی برسم.
از کوچههای خلوت و تاریک متنفرم. از شنیدن صدای پای رهگذرانِ پشتِ سرم میترسم. از تنهایی بیرون رفتن هراس دارم.
روشنایی تیر چراغ برق سر کوچه زیر قدمهایم را روشن میکند. نفس راحتی میکشم و از کوچه عبور میکنم.
#فاطمه_رستمزاده
@fatemeh_rostamzade
هدایت شده از برای تو مینویسم|فاطمه رستمزاده
سلام وقتتون بخیر.
این تمرینی بود که در یکی از دورههای نویسندگی انجام دادم. یک دوره در اصفهان که توسط یک گروه روانشناسی برگزارشده بود. در اصل ترکیبی بود از نوشتن و روانشناسی.
در یکی از جلسات از ما خواستند یکی از تلخترین اتفاقاتی که در طول زندگی برامون افتاده رو انتخاب کنیم. تأثیری که حالا روی زندگیمون داره رو بنویسیم. کل اون اتفاق رو شرح بدیم و بعد با نوشتن از اون اتفاق بگذریم.
شاید براتون جالب باشه که من همون سال با نوشتن این خاطره ازش عبور کردم و دیگه اون اثرات مخرب با من نیست. مثل اینکه روی صفحه کاغذ جاموند. انگار با نوشتن از من جدا شد. پیشنهاد میکنم با خاطرات تلختون همین کار رو کنید.
بهتر از این تمرین، تمرین دیگهای هست که در یکی از دورههای نویسندگی تهران یاد گرفتم. تمرینی که با استفاده از اون نه تنها میشه از شر خاطرات تلخ رها شد بلکه میشه از اونها درس هم گرفت. انشاءالله در فرصتی مناسب ازش صحبت میکنم.
#یادداشت_روزانه
#فاطمه_رستمزاده
@fatemeh_rostamzade
هدایت شده از برای تو مینویسم|فاطمه رستمزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسافرای من از مشهد رسیدند😍😍
#رمان_خدای_او به دستم رسید.
خدایا شکرت
﷽
🔸چگونه با یک جرقه معجزه کنیم؟
«گاهی اوقات وقتی فکر نوشتن یک صحنه به صورت ناگهانی در یک مکان غیرعادی به ذهنتان خطور میکند، بهتر است بیدرنگ شروع کنید به نوشتن.» ریموند آبستفلد
اگر جرقهای به ذهنمان رسید زیاد نباید آن را پردازش کنیم. بگذاریم هر چه سریعتر ایده به نوشته تبدیل شود. اگر زمان بگذرد، آن وقت با سوالهای کلافهکننده جرقه را از دست خواهیم داد. این موضوع برای من بارها اتفاق افتاده است. وقتی خیلی به یک صحنه فکر کردهام آن صحنه معمولی شده است.
ولی هنگامی که با یک جرقه شروع به نوشتن کردهام، معجزه رخ داده است. صحنهای زیبا پدید آمده که خودم را نیز شوکه کرده است. آن هم صحنهای که شاید اگر کسی آن را بخواند تصور کند کلی فکر و برنامهریزی پشتش بوده است.
به نظرم اگر بدانیم شخصیتهای داستان میخواهند به کدام سمت بروند، آن وقت بهتر است کمی دست خودمان و شخصیتهای داستانمان را باز بگذاریم. نباید این نکته را فراموش کنیم که این آزادنویسی است که باعث خلاقیت میشود و خلاقیت در نوشتن است که خواننده را غافلگیر میکند و صحنههای بیبدیل خلق میکند.
#آموزش_نویسندگی
#فاطمه_رستمزاده
@Noorestan_ir
هدایت شده از برای تو مینویسم|فاطمه رستمزاده
﷽
🔸 گزارش ۱ #رمان_سرزمینتبزده
🔹 #فاطمه_رستمزاده
امروز به صورت رسمی آغاز به کار کردم. میپرسید چه کاری؟ کار کردن روی ایدهای که احتمالا چیزی در حدود سه سال طول میکشد، حتی شاید بیشتر.
تصمیم سختی بود. بین این کار و ایده داستانی دیگری که زمان کمتری میبرد مردد مانده بودم، بالاخره امروز با تلنگری که خواهرم به من زد تصمیم نهاییام را گرفتم.
طولانیترین راهها با اولین گام آغاز میشود.
میتوانم همزمان روی پروژههای کوچکتر و مرتبط با این پروژه هم وقت بگذارم تا هم تقویت کننده هم باشند هم بتوانم چیزی برای ارائه در رسانکهایم داشته باشم.
کارهایی که تا این لحظه انجام دادم:
🔸نوشتن کارهایی که باید برای این ایده انجام دهم👈
1️⃣مقدار تقریبی کلماتی که باید برای پیشنویس بنویسم.
2️⃣کتابهای تخصصی که باید برای تقویت نقطه ضعفهای نویسندگیام مطالعه کنم.
3️⃣ رمانهای مرتبطی که باید بخوانم
4️⃣ فیلمهایی که در این زمینه باید ببینم.
🔸محاسبه مقدار تقریبی زمانی که باید بگذارم. حداقل روزی سه ساعت.
🔸 آماده کردن یک فایل ورد برای نوشتن پیشنویس
🔸 یک دفتر دویست برگ برای نوشتن روند کار و برنامهریزی و شخصیتپردازی و...
🔸یک جعبه برای جمعآوری یادداشتهای پراکنده و...
🔸 تعدادی کاغذ آماده برای زدن تاریخ ورود و خروج
🔸 برای هر ماه یک کاغذ با ۹۰ خانه آماده کوچک که بعد از هر ساعت کار آن را رنگی کنم.
🔸انتقال تمام کتابها و رمانهای مورد نیازم از کتابخانه پذیرایی به کتابخانه اتاق کارم.
@fatemeh_rostamzade
💣💥چالش 🔟روزه افزایش واژگان
روز 1️⃣
📝با ده کلمه زیر یک متن بنویسید. حتی اگر شبیه هزیان باشد. مهم استفاده کردن از کلماتی هست که کمتر در نوشتههایمان استفاده میکنیم.
🔹تراوید
🔸مکتوم
🔹رخنه
🔸حریصانه
🔹ماتمزده
🔸عبوس
🔹جنونزا
🔸اوهام
🔹جذابیت منجمد
🔸دستخوش
میتوانیم متنهایمان را اینجا به اشتراک بگذاریم.
https://daigo.ir/secret/497017049
سلام صبح بخیر ☕
💣💥روز2️⃣چالش 🔟روزه افزایش واژگان
📝با دوازده کلمه زیر یک متن بنویسید. حتی اگر شبیه هزیان باشد. مهم استفاده کردن از کلماتی هست که کمتر در نوشتههایمان استفاده میکنیم.
🔸رقت انگیز
🔹طیب خاطر
🔸فلاکت
🔹اَنگ
🔸سُقلمه
🔹لخلخ کنان
🔸محیلانه
🔹سماجت
🔸دزدانه
🔹مسحور
🔸حسرتبار
🔹مجاب
میتوانیم متنهایمان را همینجا به اشتراک بگذاریم.
https://daigo.ir/secret/497017049
سلام عیدتان مبارک
💣💥روز 3️⃣چالش 🔟روزه افزایش واژگان
📝با دوازده کلمه زیر یک متن بنویسید. حتی اگر شبیه هزیان باشد. مهم استفاده کردن از کلماتی هست که کمتر در نوشتههایمان استفاده میکنیم.
🔸پدیدار
🔹مخملین
🔸محفل
🔹انزجار
🔸زُدودَن
🔹محتاطانه
🔸جریحهدار
🔹بُغرنج
🔸نویدبخش
🔹 سایه افکند
🔸طغیان
🔹مرتعش
میتوانیم متنهایمان را همینجا به اشتراک بگذاریم.
💣💥روز 4️⃣
چالش 🔟روزه افزایش واژگان
📝با دوازده کلمه زیر یک متن بنویسید. حتی اگر شبیه هزیان باشد. مهم استفاده کردن از کلماتی هست که کمتر در نوشتههایمان استفاده میکنیم.
🔸 آشوبزده
🔹خفقان
🔸احاطه
🔹کجخلقی
🔸مندرس
🔹نفرتزا
🔸خوفناک
🔹فُرو چکید
🔸قاپید
🔹 سُکرآور
🔸اِستنشاق
🔹مغموم
میتوانیم متنهایمان را همینجا به اشتراک بگذاریم.
نورســتان|آموزش نویسندگی
💣💥روز 4️⃣ چالش 🔟روزه افزایش واژگان 📝با دوازده کلمه زیر یک متن بنویسید. حتی اگر شبیه هزیان باشد. م
این تمرینات را دست کم نگیرید. مداومت در انجام همین تمرین ساده قلمتان را به قدری قوی میکند که باور کردنی نیست.
💣💥روز 5️⃣
چالش 🔟روزه افزایش واژگان
📝با دوازده کلمه زیر یک متن بنویسید. حتی اگر شبیه هزیان باشد. مهم استفاده کردن از کلماتی هست که کمتر در نوشتههایمان استفاده میکنیم.
🔸 شامهی تند
🔹شگرف
🔸لجههای اقیانوس
🔹جسته گریخته
🔸بهتزدگی
🔹فریبخوردگی
🔸فاجعه
🔹پیشآهنگان
🔸اطوار
🔹 تصدیق کردن
🔸یورش
🔹وارسی
میتوانیم متنهایمان را همینجا به اشتراک بگذاریم.
💣💥روز 6️⃣
چالش 🔟روزه افزایش واژگان
📝با ده کلمه زیر یک متن بنویسید. حتی اگر شبیه هزیان باشد. مهم استفاده کردن از کلماتی هست که کمتر در نوشتههایمان استفاده میکنیم.
🔸احساس دروغین
🔹نظامیگری
🔸گرد آلود
🔹توبره
🔸تیررس
🔹بگونگو
🔸تناور
🔹محصور
🔸دست و پا شکسته
🔹آویخته
میتوانیم متنهایمان را همینجا به اشتراک بگذاریم.
💣💥روز 7️⃣
چالش 🔟روزه افزایش واژگان
📣🔴چون این کلمات از پیشگفتار کتاب رگتایم برداشته شده برای نوشتن متنهای غیرداستانی مناسبتر است.
📝با ده کلمه زیر یک متن بنویسید. حتی اگر شبیه هزیان باشد. مهم استفاده کردن از کلماتی هست که کمتر در نوشتههایمان استفاده میکنیم.
🔸ضرورت
🔹مستلزم
🔸عینیت
🔹محسوس
🔸اقتضا
🔹صناعت
🔸ایجاب
🔹قریحه
🔸انحطاط
🔹دستاورد
میتوانیم متنهایمان را همینجا به اشتراک بگذاریم.
هدایت شده از رشـدے نــو🌱
شاید جایی خوانده یا شنیده باشید که ممکن است یک اتفاق زندگیتان را زیرورو کند. گاهی یک تصمیم سر بزنگاه میتواند سرنوشت انسان را بسیار متفاوت کند.
مثال معروف این قضیه جناب حر می باشد، او که خودش راه را بر اباعبدالله بسته بود، روز عاشورا با تصمیم به موقع خود جبران کرد و به معنای واقعی عاقبت بخیر شد.
اما آیا در زندگی معمولی انسانهای امروز هم واقعا ممکن است فقط نحوه برخورد انسان با یک اتفاق در زندگیش او را خوشبخت یا بدبخت کند؟
اخیرا کتابی خوانده ام که داستان یک پسر جوان است که ناخواسته درگیر اتفاقی میشود و فقط چند ثانیه فرصت تصمیم گیری دارد که طرف باطل باشد، مدافع حق باشد یا بی تفاوت بماند؟!
کتابی جذاب که خواننده سطر به سطر و صفحه به صفحه با قهرمان داستان همراه میشود تا بفهمد عاقبتش چه خواهد شد!
یک پیشنهاد داغ برای روزهای داغ تابستان، مطالعه این کتاب است. اگر کتاب را شروع کنید و درگیر ماجراهایش شوید، بعید است به راحتی آن را کنار بگذارید.
کتاب #خدای_او را با تفکر بخوانید. هرچند رمان است، اما جملات قابل تأمل آن زیاد است. بنظرم می ارزد چند ساعت از عمر باارزشتان را برای خواندنش اختصاص دهید.
به نگارش الهه سادات بنی جمالی
📙📝