بایش بنام شاهرخ ، به قصد سرکوبی یاغیان تاتار و ازبک ، بسوی بخارا (شهری در ازبکستان امروزی) حرکت کرد
*شاهرخ پسر رضا قلی میرزا و نوه دختری شاه سلطان حسین صفوی و خواهر شاه تهماسب بود ، پس از نادر ، برادر زاده اش بنام عادلشاه بر تخت سلطنت ایران تکیه زد و جانشین نادر شد ، بدستور عادلشاه ، تمامی فرزندان و بازماندگان نادر به قتل رسیدند ولی شاهرخ که در زیبائی چهره ، یگانه عصر و زبانزد خاص و عام بود و دختر عادلشاه نیز دیوانه وار عاشق او بود و تهدید به خودکشی کرده بود از این قتل عام سنگدلانه ، جان سالم بدر برد و پس از دو سال حکومت عادلشاه و سه سال حکومت برادرش بنام ابراهیم خان ، به پادشاهی ایران رسید ، پس از روی کار آمدن کریم خان زند و پادشاهی وی ، شاهرخ کماکان در خراسان حکومت کرد و تا آخر حکومت کریم خان زند و جانشینان وی در خراسان حکمرانی کرد ، کریم خان زند ، که یکی از سرداران نادر بشمار می آمد ، بعلت علاقه زیادی که به نادر داشت تا آخر عمر خود به خراسان حمله نکرد و حکومت شاهرخ را بر خراسان به رسمیت شناخت و با او با احترام رفتار کرد*
*شاهرخ شاه ، علاوه بر زیبائی صورت ، سیرتی (منش و مرام) نیکو داشت و با عدالت بر مردم حکمرانی کرد ، همسرش نیز بنام گوهرشاد خاتون نیز از زنان یگانه عصر خود بود و مسجد گوهر شاد در مشهد بدست وی پایه ریزی و ساخته شد ، در اواخر عمر شاهرخ ، پس از پیروزی سلسله قاجاریه بر لطفعلی خان زند ، آغا محمد خان قاجار ، به طمع جواهرات و ثروت نادری ، شاهرخ بی نوا را آنقدر شکنجه کرد که پیرمرد بی نوا در زیر شکنجه های طاقت فرسا جان سپرد ، در تاریخ آمده بدستور آغا محمد خان قاجار ، برای گرفتن اعتراف و نشان دادن محل جواهرات نادری ، در دهان و چشمان شاهرخ ، سرب گداخته می ریختند و او را با سنگدلی و ناجوانمردانه به قتل رساندند*
به نزد نادر و حرکت او به سوی شهر بخارا بازمی گردیم ، ابوالفیض خان حاکم بخارا ، بسرعت برای همپیمانان ازبک و ترکمن خود نامه ای نوشت و درخواست کمک کرد ، ترکمن ها و ازبک ها بسرعت به یاری ابوالفیض خان شتافتند و با لشگری گران ، در مقابل نادر به صف آرائی پرداختند
جنگی سخت و نفس گیر درگرفت ، سپاهیان ایران که دارای توپخانه ای قوی و مجهز به تفنگ بودند موفق شدند در همان روز اول تکلیف جنگ را یکسره و شکست سختی را به ابوالفیض خان تحمیل کردند
ابوالفیض خان که انتظار چنین شکستی را نداشت ناچار به تسلیم شد و کلید شهر بخارا را تقدیم نادر کرد و برای نشان دادن حسن نیت خود ، دو دختر زیبای خود را به ازدواج نادر و علیقلی خان (برادر زاده نادر) درآورد ، نام همسر جدید نادر ، منیژه بود
در پی این ازدواج ، ابوالفیض خان ، نادر را به کاخ خود دعوت کرد ، مردم فارسی زبان بخارا که خود را ایرانی می دانستند با بستن طاق نصرت های بزرگ و تشریفات چشمگیر ، به استقبال نادر آمدند و زن و مرد و کوچک و بزرگ به شادمانی پرداختند ، نادر نیز به جهت رفاه حال مردم ایرانی الاصل بخارا ، از ابوالفیض خان غرامت جنگی نگرفت و به افتخار مردم ایرانی بخارا ، خسارت جنگ را به ابوالفیض خان بخشید
نادر و ابوالفیض خان متفقا دو نفر را بعنوان پیک برگزیده و به سوی ایلبارس خان ، حاکم خیوه (شمالی ترین شهر ازبکستان امروزی و نزدیک قرقیزستان و قزاقستان امروزی) فرستاد ، ایلبارس خان که در عین جنگاوری ، حاکمی سنگدل و خونریز بود دستور داد هر دو فرستاده را سر بریدند ، با رسیدن این خبر به بخارا ، نادر مانند کوه آتشفشانی که ناگهان به غرش درآید ، بدون درنگ ، بسوی خیوه براه افتاد
ایلبارس خان موفق شد تمام مردان جنگی تیره های ترکمن ، ازبک ، تکه ، یموت ، که از جنگجویان سرسخت و خطرناک بودند را تحت فرماندهی خود درآوَرَده و سپاهی عظیم برای رویاروئی با نادر مهیا کند
نادر مانند همیشه با احتیاط فراوان پیش می راند ، او بخوبی از هنرهای رزمی و چابکی ازبکان و ترکمن ها و قدرت فراوان اسب های اصیل آنان ، آگاهی کامل داشت و در جلسه ای که با سرداران خود برپا کرد به آنان گوشزد کرد که چنانچه از این قوم شکست بخوریم ، تا مشهد بدنبال ما خواهند آمد
در آن جلسه نادر دستور داد که هر کاروان و مسافری که بسوی خیوه می رود را توقیف نمایند تا حرکت سپاه ایران از دید ایلبارس خان مخفی بماند ، همه تلاش نادر این بود که دشمن از فاصله او و خودش آگاه نشود ، سرداران نادر بخوبی می دانستند عادت نادر مانند بسیاری از مواقع ، حمله ناگهانی و شبیخون به دشمن نیرومند است
پس از چند روز راهپیمائی مخفیانه ، سپاه ایران به نزدیکی ترکمانان و ازبکان رسیدند ، نادر دستور داد تمامی سپاه ، که اینک از بالای بلندی های مشرف به لشگر دشمن نزدیک شده بودند مخفیانه ، در شمال و جنوب و شرق و غرب منطقه مستقر و منتظر فرمان حمله او باشند
*در شماره های پیشین گفته شد که حمله گازانبری که در جنگ های جهانی اول و دوم بکار می رفت از ابتکارات نادر است
و در فرهنگ نظامی جهان بنام این مرد نابغه ، ثبت شده است*
در بامداد روز بعد ، در سپیده دم خورشید ، ناگهان آوای کوس و کرنای جنگی از همه سو برخاست و ایلبارس خان و مردانش خود را در محاصره دیدند ولی بر خود مسلط شده و دست به نبردی غیر منتظره زدند ، این بار نیز نادر مانند همیشه ، مانند عقاب کوهستان و ببر دشت ها ، از کمین خود بیرون آمده و با چرخش تبرزین خود و فریادهائی رعدآسا ، در خط مقدم سربازان خود ، با اسب سفید خود به قلب معرکه ای هولناک ، قدم گذارد
جنگی وحشت آفرین و مرگبار آغاز شد ، سواران دشمن با اسبهای اصیل خود ، به سان برق و باد و توفان ، به قلب سپاه ایران تاختند ، نادر درست در میانه میدان ، تبرزین بدست به هر سو می تاخت و در میان حیرت همگان و وحشت سرداران خود ، سواران تیزتک و زبده دشمن را با تبرزین خود از اسب به زیر می افکند
نیروی تحرک و جابجائی سواران ترکمن و ازبک ، به راستی شگفت آور بود ، آنان بر روی اسب و زیر شکم اسب ، ایستاده ، نشسته ، درازکش می جنگیدند و شکار آنان با توجه به چالاکی بی نظیرشان غیر ممکن می نمود ، ولی آنان با تمامی دلاوری و چابکی منحصر به فردشان از یک نکته غافل بودند و آن این بود که در روبروی مردی می جنگیدند که برای هر درب بسته ای ، کلیدی بهمراه خود داشت و با سربازانی آزموده و نترس روبرو بودند که در دهها جنگ کوچک و بزرگ ، تحت فرماندهی نادر ، مانند فولاد آبدیده شده بودند و بیدی نبودند که با هر بادی بلرزند
بدستور نادر ، سواران ایرانی دایره ای وسیع در دشت ، تشکیل دادند و از شمال و جنوب و پیش رو و پشت سر ، در آن دشت وسیع نیروهای ایلبارس خان را مانند نگینی در بر گرفته و حلقه محاصره را هر لحظه تنگ و تنگ تر کرده و پیش می آمدند ، بطوری که ازبکان و ترکمانان قادر به حمایت و پشتیبانی از یکدیگر نمی شدند
سواران دشمن با همه دلاوری و قدرت شمشیرزنی و یکه سواری ، رفته رفته نیروی خود را از دست می دادند و از خستگی زیاد از پای در می آمدند و طعمه شمشیرها و تبرزین سواران ایرانی می شدند ، ایلبارس خان که شکست خود را حتمی می دید نیروهای باقیمانده خود را به بخش های کوچکتر تقسیم کرد و با توجه به فرا رسیدن شب موفق به عقب نشینی گردید و در دژ خانقاه که در آن نزدیکی بود پناه گرفت ، نادر علیرغم خستگی خود و سربازانش که از سپیده دم تا شامگاهان با دشمنی سرسخت به نبرد پرداخته بودند مانند سیلی خروشان به تعقیب ایلبارس پرداخته و در پشت خندق های پر آب دژ خانقاه اردو زدند
بدستور نادر توپخانه ایران برج ها و باروها و دیواره های دژ را زیر آتش سنگین خود قرار داد ، ولی هر چه حجم آتش بیشتر میشد هیچ نشانه ای از تسلیم از سوی مدافعان دژ دیده نمی شد و هرگاه بخشی از دیوار فرو می ریخت و یا سوراخی ایجاد می شد بیدرنگ مَرَمّت و بازسازی می شد ، یکهفته گذشت تا نادر مطمئن شود گلوله باران دژ در کوتاه مدت به تنهائی ، بی حاصل است لذا دستور داد بدون اینکه مدافعان دژ مطلع شوند از چهار طرف دژ ، تونل های زیر زمینی زده شود ، نَقب زن ها (کسانیکه تونل میزنند) از زیر زمین شروع به پیشروی بسوی دژ نمودند و توپخانه از روی زمین ، روز و شب بر سر مدافعان آتش می بارید
پس از چند روز ، نقب زن ها به پایه دیوارهای دژ رسیدند ، بدستور نادر صندوق های پر از باروت از چهار طرف منفجر شد که صدای مهیب و ترسناک آن سراسر دژ را لرزانید و شکافهای بزرگی از چهار طرف ایجاد شد ، ایلبارس خان و سردارانش که وضع را وخیم دیدند پرچم سفید برافراشتند و تنی چند از بزرگان خود را برای درخواست بخشایش و عفو ، به حضور نادر فرستادند
نادر به نمایندگان ایلبارس خان گفت ، من با شما که ناگزیر از اجرای دستور بودید کاری ندارم ، حتی جنگاوری و دلاوری تان را نیر می ستایم و تحسین می کنم ولی ایلبارس خان نامرد و پست را که نماینده من و ابوالفیض خان را با ناجوانمردی کشته مانند سگ به بدترین وجه ، خواهم کشت
نمایندگان پس از بازگشت نزد ایلبارس خان به او گفتند خود را تسلیم کن و ما را از این مخمصه نجات بده ، ایلبارس خان پیشنهاد سرداران خود را نپذیرفت و گفت من شبانه از دژ می گریزم و روز بعد همگی شما با خیال آسوده تسلیم شوید
شب فرا رسید و ایلبارس خان بهمراه سی نفر فدائی خود ، سم اسبان خویش را نمد پیچ کردند و مخفیانه و بدون هیچ صدائی از راه مخفی دژ خارج و راه فرار پیش گرفتند غافل از اینکه نادر ، حساب همه چیز را کرده بود و به نگهبانان سپاه خود ، دستور آماده باش همه جانبه داده بود و ایلبارس خان و افرادش همگی در تله نادر افتادند
بامداد روز بعد نادر بهمراه اسیران خود به دژ خانقاه که اینک تسلیم وی شده بود رفت و دوست و دشمن را در میدان دژ جمع کرد و گفت
من در طول زندگی ام ، سرکشان و یاغیان زیادی را به زانو درآوردم و بیشتر آنان را بخشیده ام ولی در میان آنان ، هیچکس را به نامردی و پستی ایلبارس خان خائن ندیده ام ، دست این مرد
فرومایه به خون بسیاری از مردم این نواحی و هموطنان من آغشته است و اینک من او را مانند یک سگ می کشم
بدستور نادر ، همه سی نفر همراهان ایلبارس خان ، در جلوی چشمان وحشت زده وی توسط دژخیم (جلاد) سر بریده شد و بی رحم ترین دژخیم ها بسوی ایلبارس خان رفت و با دشنه ای تیز ، هر دو دست ایلبارس خان را از مچ قطع کرد و پیش پای او انداخت ، سپس دستهای وی از آرنج و پس از آن از بازو قطع شد ، ایلبارس خان شروع به دادن دشنام (فحش های رکیک) به نادر کرد که ناگهان دژخیم چوبی در درون دهان وی فرو برد و زبانش را بیرون کشید و برید و جلوی پایش انداخت ، گوش و بینی و لبهای ایلبارس خان نیز با فاصله بریده شد و بدنبال آن سر از بدن وی جدا و به پای نادر انداخته شد
وحشتی عظیم در دل ساکنان دژ و مدافعان پدید آمده بود ، نادر رو به آنان کرد و گفت ، هیچ گناهی بر شما نیست و همگی آزادید ، حاضرین در دژ ، نفسی به راحتی کشیدند و به خانه و کاشانه های خود بازگشتند
در این هنگام ابوالخیرخان حاکم قزاقستان که از دامنه های کوههای اورال برای یاری و پشتیبانی ایلبارس خان آمده و به نزدیکی خیوه رسیده بود پس از آگاهی از کشته شدن ایلبارس خان ، فرار را بر قرار ترجیح داد ولی پیکی به نزد نادر فرستاد و با اظهار بندگی و تعهد به دادن مالیات به دولت ایران خود را رهانید (بخوانید باج و خراج)
*پایان قسمت پنجاه و پنجم*
@NOORI82325 #اربعین #شکوه_حسینی
📝 متن کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار شرکتکنندگان در هفتمین اجلاس مجمع جهانی اهل بیت (ع) منتشر شد.
🔍 بخوانید👇
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=50878
4_5970002960892037591.mp3
2.64M
📝فرازی از دعای #توسل: یا حسن بن علی ایها المجتبی (ع)
🎤حاج میثم مطیعی
◾️ویژه شهادت امام #حسن_مجتبی (علیهالسلام)
#صفر
4_5809986858993585696.mp3
4.44M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار شرکتکنندگان در هفتمین اجلاس مجمع جهانی اهل بیت(ع)
📥 farsi.khamenei.ir/audio-content?id=50877
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خدااااااا😍
خدایا به زیبائی های مسیر حسین علیه السلام دل فرزندش رو به مژده ظهورش شاد بگردان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 «میخواهند ظهور، عاشورا شود»
👤 استاد رائفی پور
💻 امروز رسانه غرب و صهیونیسم میخواهند پشت سر امام زمانتان را خالی کنید و اگر ظهوری هم شکل گرفت، عاشورا باشد...
#مهدویت
⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️
@NOORI82325 #شکوه_حسینی #اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸
الهی💞
بهترین آغازها آنست که
با تکیه بر نام و حضور تو باشد💞🌸
🌸با توکل به اسم اعظمت
آغاز میکنیم روزمان را،
الهی💞
هر جا که تو باشی
نگاه ها مهربان💖
کلامها محبت آمیز💕
رفتارها سرشار از مهر میشوند 💖
الهی💞
تو باش تا همه چیز سامان یابد🌸🍃
@NOORI82325 #شکوه_حسینی #اربعین