💠 نگاهی به محتوای نورنما در روز های گذشته:
- بیشترین رنج
- قوام بالعدل
- تابلو زیبا
- سرباز آرمان
- نسخه زَر و سَر
- قوام جامعه
- داغ شقایق
@noornama
نــــــــــورنــما
💠 بنده دیگران مباش
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «وَ لاتَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللّهُ حُرّاً» بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد قرار داده است. و چون احسانی از دیگران قبول کنی گویا بنده ی آنان شده ای: «الإِنسانُ عَبدُ الإِحسَان» پس سعی کن در رزق و احسان بین تو و خداوند فاصله ای نباشد: «وَ اِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ لايَكُونَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللّهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَ» و اگر هم نیاز به خلق پیدا کردید از خدا بخواهید تا شما را از اشرار و بدان خلقت بی نیاز کند؛ چرا که هیچ مومنی از برادر مومن خود بی نیاز نیست: «قالَ يَوْماً رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِيعِ خَلْقِك فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع)لَا تَقُلْ هَكَذَا وَ لَكِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِكَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يَسْتَغْنِي عَنْ أَخِيهِ»
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍سعدی می گوید:
یکی را ز مردان روشن ضمیر
امیر ختن داد طاقی حریر
امیر منطقه ی خُتَن(چین) یک طاقه ای از پارچه حریر به یکی از مردان صاحب دل و روشن دل داد.
ز شادی چو گلبرگ خندان شکفت
نپوشید و دستش ببوسید و گفت:
وقتی که این صاحب دل کرامت و بخشش امیر دید، حریر را بگرفت و صورتش مانند غنچه که شکفته می شد باز و خندان شد؛ ولی این حریر را دوباره برگرداند و دست پادشاه را بوسید چون دست بخشنده را باید بوسید.
چه خوب است تشریف میر ختن
وز او خوب تر خرقهٔ خویشتن
و این صاحب دل گفت: این جامه که اهدایی پادشاه ختن است بسیار زیبا و گران بها است؛ ولی نیکوتر از جامه ی پادشاه ختن، لباسی است که بر تن دارم که درست است کهنه و پاره است ولی برایم بهتر است.
گر آزادهای بر زمین خسب و بس
مکن بهر قالی زمین بوس کس
سعدی از این حکایت گریز می زند و می گوید: اگر آزاد مردی از من سعدی بشنو که در همین زمینی و حصیری که داری دراز بکش و بخواب و بخاطر یک فرش به پای کسی نیفت!
@noornama
نــــــــــورنــما
💠 الهی کسری...
📍امام سجاد علیه السلام در دعای خود می آورد:
إِلَهِي كَسْرِي لا يَجْبُرُهُ إِلّا لُطْفُكَ وَ حَنَانُكَ
خدای من! شکسته ام و شکستگی من جزء با لطف و عطوفت و دل جویی تو درمان نمی شود
وَ غُلَّتِي لا يُبَرِّدُهَا إِلّا وَصْلُكَ
سوز و حرارت و آتش درونی من جزء با وصال تو فرو نمی نشیند
وَ لَوْعَتِي لا يُطْفِيهَا إِلّا لِقَاؤُكَ
آتش باطنی من جزء یا دیدار تو خاموش نمی شود
قَرَارِي لا يَقِرُّ دُونَ دُنُوِّي مِنْكَ
ای خدا! آرام نمی گیریم مگر در کنار تو
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍"جبر" در اصل به معنای بستن چیزی است که شکسته است و از این رو خداوند سبحان را "جبار" خوانند چون دل شکسته را بستن می کند. و این اسم از اسماء زیبای خداوند است که آرامبخش دل های شکسته است.
انسان نیز چون بی آنکه تلاش کند می شکند و عمر را در لغویات سپری می کند، رو به جبر می آورد و گله می کند. آنگاه می گوید:
اگر از فلان مادر و پدر زاده شده بودم اوضاعم بهتر بود...
اگر در فلان کشور زندگی می کردم آسودگی بیشتری می داشتم...
هر که ماند از کاهلی بیشکر و صبر
او همین داند که گیرد پای جبر
کسی که کاهلی می کند پای جبر را می گیرد و همین او را در گور می کند:
هر که جبر آورد خود رنجور کرد
تا همان رنجوریش در گور کرد
و مولانا در ادامه "جبر" را معنا می کند که جبر در اصل به معنای "بستن" است:
جبر چه بود بستن اشکسته را
یا بپیوستن رگی بگسسته را
@noornama
.
چشم آن است که محبوب بیند وگرنه چه نیاز است به چــشــم؟
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
سر آن است که در راه عزیزان رود وگرنه چه نیاز است به ســــر؟
سر که نه در راه عزیزان رود
بار گران است کشیدن به دوش
@noornama
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عـــــالـــم پـــریـــشــــانـــــی
به آن ولی حق گفتم : خوش تر از عالم ما وجود دارد؟ جوابم نداد و فقط موهایش را آشفته کرد و با زبان اشاره گفت: چنین عالمی هست و آن هم عالم پریشانی ایست؛ وقتی که پریشان و غم ناک بشوی، شیرین و خوش می شوی!
گفتمش از این عالم عالمی بود خوش تر
دست زد به زلف و گفت عالم پریشانی
#شب_یلدا
@noornama