بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_دهم📜
#قند_پهلو🖇📚
روز اول پاییز رسید .
چهارشنبه ۱مهر 🌹🌹
بعد از انجام مقدمات وارد اتاق عمل شدم .
اما نفر قبلی هنوز کارش تمام نشده بود . نشستم به انتظار . لحظات خاصی بود، خیلی خاص....
انگار خدا دوباره بهم فرصتی داد تا باهاش مناجات کنم، باهاش حرف بزنم
اشکم بی اختیار میومد...
مخلوطی از احساسات رو درون خودم تجربه می کردم ؛ انتظار، امید ، ترس ، نگرانی و....
پرستار اتاق عمل اومد سمتم: مامان خانم چرا گریه می کنی ؟ بچه اولته؟ می ترسی ؟ 😢
من تو جواب این سوالا فقط یه لبخند زد... 🥺 ☺️
....
*میشه برام بیهوشی کامل بزنید ؟
^نه خانم اجازه نداریم . بی حسی باید از کمر باشه .
*آخه نمی خوام وقتی بچه بدنیا میاد بیدار باشم .
^باشه خواب آور میزنم .
.....
تصویر درستی از بچم نداشتم، می ترسیدم از لحاظ ظاهری مشکل داشته باشه و با دیدنش هول کنم .😔😔
......
^خانم ...خانم ... بیداری؟؟ باید بریم بخش .
سکوت اتاق و قیافه پرسنل گویای ماجرا بود 😔
*بچم ... بچم چه شد؟؟؟ .... مرده؟؟؟؟
^ نه زنده اس ، بردنش بخش نوزادان .
* مریضه؟ آره ؟؟
^ ان شاءالله خوب میشه...
......
😭😭😭😭😭😭😭😭
بعد از ۹مااااااه انتظار نفسگیر..... با شنیدن این خبر احساس کردم یه ساختمون چند طبقه روی سرم آوار شد.
اشک تنها چیزی بود که اون لحظات همدمم بود ؛ انگار خدا تو اون زمان جز گریه ی بی صدا چیزی برام نیافریده بود .
😢😢😢
اومدنم به بخش با ساعت ملاقات همزمان شده بود . و من تنها با نگاه ، پذیرای میهمانها بودم . چقدر دلم می خواست تنها باشم .
اتاق پنج تخته پر از ملاقاتی بود ؛ همه، تخت ما رو به هم نشون می دادن و پچ پچ میکردن...بچه ی اینا مریضه...... 😭😭😭
بعضی ها هم برای دلداری می اومدن جلو تا با من و مادرم صحبت کنن. 😔😔
.....
بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_یازدهم📜
#قند_پهلو📚🖇
با تمام شدن ملاقات کم کم اتاق مون خلوت شد . کنار هر زائو فقط یه همراه بود .
همراه منم عمه م بود، که ماشاءالله بسیار فعال و پر جنب و جوش😍
اصلا کنارم نبود یکسره داشت یه این و اون کمک می کرد ☺️☺️
خدا خیرش بده واکمن اش رو با خودش آورده بود، گذاشتش کنار بالشتم، صدای ملایم صوت قرآن آرومم کرد❤️
لحظات سختی بود.... نگام به در اتاق بود ؛ هر لحظه منتظر بودم خبر فوتش رو بیارن .😔😔
......
عقربه های ساعت به کندی حرکت می کردن اما بالاخره شب شد .
دختر عمه م ساعت ۱۰ اومد ملاقات ؛ اونم به تازگی مادر شده ، بچه ۵ ماهه داشت که صبر کرده بود شوهرش از سرکار بیاد تا بچه رو بزاره پیشش .👼
به بهانه آوردن وسایل ، نگهبانی راش داده بود . اونم مستقیم رفته بود بخش نوزادان و دوتا عکس از حسین گرفته بود .
.....
^سلام ، ببین چی برات آوردم.
* سلام ، تو اینجا چه کار می کنی ؟ نگهبانی چطور رات داده این وقت شب؟؟
^هیچی بابا!! گفتم زائو وسیله لازم داره براش آوردم اونم گفت برو ولی زود برگرد .😉
حالا خودتو آماده کن میخواااااام یه چیزی بهت نشون بدم .😍😍
* وای تو دیگه کی هستی ؟؟😃😍😍😘
باباش می خواست ببیندش بزور راش دادن . تو رفتی عکسم گرفتی؟؟ 😳😳😂
^ به این راحتی هم نبودا😎 پرستار کشیک قبول نمی کرد، بهش گفتم مامان بچه دلش می خواد بچشو ببینه و کلی زبون ریختم تا قبول کرد .😉😉
....
بچه نبود ؛
یک فرشته کوچولو، بدون لباس فقط با مای بیبی توی یک جعبه شیشه ای خواب بود . ❤️❤️
صبح زود تصمیم گرفتم، قبل از اینکه دکتر بیاد برای ترخیص برم بچه رو ببینم .
رفتم طبقه پایین ؛ بخش نوزادان .
پیدا کردنش سخت نبود . سمت چپ ، سومین دستگاه . اسم خودم رو نوشته بودن .
داشتم نگاش می کردم که پرستار با حالت عصبانیت اومد جلو .
_خانم ، اینجا چه کار می کنی ؟ کی شما رو راه داده ؟😠
*اومدم بچمو ببینم . 😢
_ (عصبانیتش فروکش کرد ) می خوای بیارمش بیرون بغلش کنی ؟
* نه ، راستش نمی خوام بهش دل ببندم .😔
.......
بعد از ترخیص ، احمد یک دسته گل گرفت و راهی خونه شدیم .
دلم نمی خواست به بچه فکر کنم . احمد هم حرفی در این مورد نمی زد .
خونه پر از ميهمان بود . خاله ها از مشهد اومده بودند . مادر بزرگ ، عمه ها و...
جو شادی بر خونه حاکم بود . 🌺🌺
شب از شدت درد بخیه نتونستم بخوابم و بالاخره مجبور شدم به صورت عمودی و در حالت نشسته بخوابم.
صبح حوالی ساعت ۹ صبح زنگ تلفن به صدا در اومد که مامانم گوشی رو برداشت .
^سلام ، منزل ....
_ بله بفرمایید .
^من از بیمارستان تماس میگیرم ، بخش نوزادان . به دخترتون بگید سریع خودشو برسونه . دکتر گفته باید به بچه شیر بدیم .
واای خدای من ؛ شیر 😳
اما من اصلا شیر ندارم 😔
*سلام خانم پرستار . من هیچ شیری ندارم که به بچه بدم .
^شما بیا ، اینجا شیر دوش برقی داریم . فقط ۲ سی سی لازمه . امتحانی قراره شیرش بدیم . اونم با سرنگ .....
بسم الله الرحمن الرحیم
#روزنگار
♡مامان شما بخواب جان عزیزت، من خودم صبحانه میخورم🥺
* چی میخوری؟؟
♡ نون و پنیر!
* نون و پنیر صبحانه ست؟!! 😳
♡ خب گردو میذارم🤭
* نه! کلا پنیر صبحانه ی خوبی نیست.
♡ یا خدا!!! بخوااااب مامان🥺
* خب تو از رختخواب جدا شو! برو دست و روتو بشور، ببینم رفتی سراغ صبحانه که خیالم راحت شه!!
نشسته لای پتوها! ساعت هم داره میره! آقا هارت و پورتم میکنه، خودم صبحانه میخوورم!!!🤨
♡ چشم! چشم! پاشدم! فقط یخمه!! مامان با پتو برم؟!
* یخته؟؟!! با این ادبیاتت😅نه پتو رو بذار زمین.... صبر کن برات چای بریزم بخوری گرم میشی
♡ پس چای بریز بیا بخواااب😢
* شما پاشو از جات.... عه
.....
رفتم براش چای بریزم، اومد آشپزخونه، آبو باز نکرد! میترسید دست به آب بزنه، دیدم وایستاد کنار گاز و داره با شعله ی زیر کتری دستشو گرم میکنه!
.....
* حلوا دوست داری!
♡ سخت نیست؟
* درست کردنش؟
♡ آره دیگه! وقتتو نمیگیره؟
* نه خیلی وقت نمیگیره
♡ اگه خسته نمیشی درست کن لطفا
* من با عشق برات غذا درست میکنم دورت بگردم، تو بخوری من خستگیم در میره
♡ فدای مامانم بشم
* الهی به وقتش شهید شی🥰
♡ ولی باهم!! 🤨هی میگم اینو یادت نره! باز یادت میره😖
* برو... برو تلوزیونو روشن کن تا حلوا آماده شه
......
* محمد..... حسین مامان.... محمد حسین!!! پتو رو بردار از سرت که صدامو بشنوی
♡ جانم!وای صداتو نشنیدم.... جان؟
* صبحانه! بدو دیرت شد
.......
شروع کرد به خوردن، با اشتها میخورد، کلی ذوق کردم
......
* برات حلوا لقمه کنم ببری مدرسه؟
♡ نه مامان.... یه نون پنیری چیزی میبرم
* خب دوستداشتی حلوا رو
♡ نه مامان بچه ها دلشون میخواد، اذیت میشم
*خب چندتا میذارم به دوستاتم بدی
♡ نه! کلا بچه ها..... آخه اون روز سالاد ماکارونی بردم..... بچه ها چندتاشون ریختن سرم..... باهم خوردیم ولی یکی دوس نداشت میگفت فقط بوشو دوست دارم.... بعد نخورد دیگه...
* حلوا فرق داره محمدم! لای نون که دیده نمیشه!
♡ (سکوت کرد...) باشه هر جور دوسداری
* نکنه از حلوا خوشت نیومد؟
♡ استکان بزرگ چای میخوری یا کوچیک؟
* محمد حسین! حلوا رو دوست نداشتی؟؟!!!..... پس چرا انقد با اشتها خوردی؟؟
♡ که شما ذوق کنی دیگه!!! 😅
* محمدحسین!!! 😳
♡ آخه دیروز غروب گشنم شد مربا رو تموم کردم! پنیرم که نباس میخوردم! تخم مرغم که پیشنهادت نبود! دیگه گفتم حلوا رو بخورم خوشحال شی😆
* از دست تو!!! خب میگفتی درست نمیکردم!!
♡ خب! نمیدونستم جای حلوا ازینا درست میکنی که؟! 😐
* عه!!! چرا کاچی درست کردم!!! 😐
♡ دیگه دو هفته از مامان یه نی نی پرستاری کنی تهش برای داداشش هم ازین کاچیا میپزی🤣
* تو شهید شی الهی بچه😅
♡ عه!!! باز یادش رفت!!! بااااهم!! ❤️
هدایت شده از - کٰاتِبْ! -
📢 رهبر انقلاب در دیدار رهبر جنبش اسلامی نیجریه تاکید کردند:
👈 فلسطین و غزه؛ مظهر قدرت اسلام
✏️ همه دنیای اسلام باید به مردم فلسطین کمک کنند
✏️ شیخ زکزاکی و همسر وی مظهر مجاهد حقیقی فی سبیل الله
🔹 حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش از ظهر امروز در دیدار شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر جنبش اسلامی نیجریه و همسر وی، با قدردانی از مجاهدتهای وی و خانوادهاش، قدرت روز افزون اسلام در جهان بهرغم توطئههای گسترده را نتیجه مجاهدتها دانستند و با اشاره به شرایط فلسطین اشغالی و بهویژه غزه گفتند: امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسائلی است که در فلسطین در حال روی دادن است.
🔹 ایشان تاکید کردند: قضایای روزهای اخیر فلسطین بهویژه بمبارانها و شهادت زنان و کودکان و مردان، دل انسان را مجروح میکند اما بخش دیگری از این قضایا نشان دهنده قدرت باور نکردنی اسلام در فلسطین است و با لطف و عنایت خداوند متعال این حرکتی که در فلسطین آغاز شده است، به پیش خواهد رفت و منجر به پیروزی کامل فلسطینیها خواهد شد.
🔹 رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند: همه در دنیای اسلام وظیفه دارند به مردم فلسطین کمک کنند.
🔹 حضرت آیتالله خامنهای تشکیل نظام اسلامی در ایران و شکلگیری حکومتی بر مبنای تفکر اسلام سیاسی بعد از قرنهای متمادی را یکی از وجوه قدرت اسلام برشمردند و تاکید کردند: جمهوری اسلامی از زمان تاسیس تاکنون روز به روز قویتر شده و در آینده نیز قویتر از حال، خواهد شد.
🔹 ایشان فعالیتهای اسلامی در دنیا را روز به روز درحال گسترش خواندند و افزودند: امروز حرکت اسلامی در نقاط مختلف دنیا همچون آفریقا، آسیا، اروپا و شمال آمریکا درحال گسترش است و با عنایت خداوند، موفقیتهای این حرکت با قدرت بیشتری ادامه خواهد شد.
🔹 رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود دیدار با شیخ زکزاکی و خانواده وی را بسیار خوشحال کننده خواندند و خطاب به آنان گفتند: شما مصداق مجاهد حقیقی فی سبیل الله هستید و امیدواریم که بتوانید مجاهدت خود را ادامه دهید.
👈 شیخ ابراهیم زاکزاکی رهبر جنبش اسلامی در نیجریه و همسر وی نیز در این دیدار با ابراز خرسندی فراوان از این دیدار، احساسات خود را غیرقابل توصیف خواندند و گفتند: امیدواریم با دعاهای جنابعالی و تلاشها و مجاهدت مسلمانان، اسلام روز به روز گسترش بیشتری بیابد.
@Negahe_bartar
جابر1 - 21مهر1402 .mp3
10.5M
#پادکست_مخاطبین 🌴✨
• بیشتر صحبت های شهید رو دوستداشتم.. نشون دادن زندگی کسانی که در راه انقلاب و بسیج هستن خشک نیست. خیلی هم شیرینیه. با اینکه اعتقاداتشون خیلی محکمه.
شخصیت این افراد هم برای خانواده مفیده هم جامعه. ❤️🖇
• خیلی خوب بود، در مسیر جهاد تبیین گام بزرگی بود. اگر یک نوشته بود من انقدر تاثیر نمیگرفتم. 📚🔍
#تئاتر_جابر - ۲۱ مهر ماه
💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی
https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
• ۲۰۱ مین اجرا با #ویرایش_جدید 😍🌱
📆 زمان اجرا:
• چهارشنبه ۲۶ مهر ماه ۱۴۰۲
⏰ ورود مخاطب راس ساعت: ۱۴:۴۵
📍مکان:
• قم، سالن پلاتو
#شهید_محسن_فخری_زاده
• ویژه بانوان (۱۲ سال به بالا) ⚠️
• ثبت نام الزامیست : 👇🏽
" ۰۹۹۱۵۱۹۲۷۰۲ "
💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی
https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
سلام رفقا❤️
. کانال جهادتبیینجمعیت مسابقهای گذاشته بود با عنوان " تکفرزندی "
. ما هم توی کانال مون منتشر کردیم😊
۲٠٠ نفر از اعضای کانال نورالهدی توی این مسابقه شرکت کردن که بینشون قرعهکشی کردیم 🎁🥰😍
🎉اسامی سه نفر برگزیده قرعه کشی کانال نورالهدی که از طرف کانال «جهاد تبیین جمعیت» متبرکات حرم رضوی بهشون اهداء میشه: 👇😍
. خانم مبینا زاهدی🎁
. خانم زهرا زمانی🎁
. خانم فاطمه اسکندری🎁
📍راستیـــــــــــی😍🥰
. جایزه ویژه: ۳ شب و ۴ روز اسکان رایگان همراه با خانواده در مشهد مقدس، در قرعه کشی بین تمامی کانال های برگزار کننده، وسفر به قم برای مشهدی ها"😍
❤️توجه:
🎀 قرعه کشی گل دخترا و گل پسرایی که تو پویش فیلم و نقاشی شرکت کردن فردا شب انجام میشه و از طرف مجموعه ی نورالهدی به ۲۵ نفر هدیه از متبرکات حرم امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) اهداء میشه🪅
🔸#مجموعه_فرهنگی_نورالهدی
@noorolhodaa_ir
💠 لینک
https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
هدایت شده از جهاد تبیین جمعیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆حتما ببینید
🔻بانوی شیعه
#لبیک_یا_مهدی
#فرزند_آوری
🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین #جمعیت بپیوندید:
http://eitaa.com/jamiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان زیبایی از نماز اول وقت شهید عباس بابایی که توجه افسر آمریکایی را جلب کرد...
🔸#مجموعه_فرهنگی_نورالهدی
@noorolhodaa_ir
💠 لینک
https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
#روزنگار
رفتم مدرسه ی محمد حسین که از وضعیتش بیشتر با خبر بشم، ده دقیقه مونده بود تا زنگ تفریح، تو حیاط مدرسه نزدیک در خروجی یه نیمکته، نشستم تا زنگ بخوره.
زنگ خورد، میدونستم دوست نداره بدون اون برم سمت دفتر، منتظر موندم تا خودش بیاد، از دور منو دید، خیلی از دیدنش ذوق کردم😍 ولی هیچ ذوقی تو محمد حسین ندیدم!!! خیلی جا خوردم، اومد پیشم
* سلام حسین مامان
♡(سریع دست برد سمت پوشیه ی چادرم و کامل کشید رو صورتم) سلام مامان..... چرا این ساعت اومدی؟
* خب، خانم معلمتون گفتن فقط زنگهای تفریح میتونیم بیایم.
♡ مامان پاشو لطفا....(دوستش دوید سمتش، با دست بهش اشاره کرد که برو) مامان میشه بری خونه؟
* چرا آخه؟ اتفاقی افتاده محمد حسین؟
♡ (انگشتاشو به هم میپیچید) نه مامانم.... بیا....(منو برد سمت در مدرسه) مامان معذرت میخوام، خیلی حرفم بده ولی خواهش میکنم برو.....
* آخه چرا؟؟!!
♡ بچه های شیشم خیلی بزرگن.... ما داریم باهم برنامه درست میکنیم.... الان میان دنبالم.... دلم نمیخواد مامانمو ببینن....
.....
انقدر استرسش زیاد بود، که دلم نیومد اونجا بایستم و بخوام قانعش کنم، به غیرتش، به خواستش احترام گذاشتمو رفتم....
حال محمد حسین منو ریخته بود به هم😔 تو راه ذهنم درگیر شده بود.
غیرت رو ناموس تو ذات مرده، پس بعضی ها چی به سرشون اومده که انقدر نسبت به ناموسشون بی غیرت شدن؟؟!!! 😔
خدایا عاقبتمونو ختم به خیر کن🪴
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
#روزنگار رفتم مدرسه ی محمد حسین که از وضعیتش بیشتر با خبر بشم، ده دقیقه مونده بود تا زنگ تفریح، ت
#پیام_مخاطب
سلام وقت بخیر میخواستم مطلبی درباره روزنگار آخری که گذاشتین بگم حدودهفت سال پیش در یکی از شهرهای بزرگ زندگی میکردیم در ساختمان ما خانواده ای بودند که اعتقادی به دین نداشتند و حتی در سالن پذیرایی خود یک میز بار گذاشته بودند که انواع و اقسام مسکرات روی آن بود
گاهی اوقات من باب همسایگی وقتی کاری پیش می آمد پسر کوچک خود را درمنزل ما میگذاشت و برای انجام کار بیرون میرفت یک روز وقت نماز پسرشان که خردسال بود و سنی نداشت پیش من بود او و دختر خردسالم با هم بازی میکردند من مهیای نماز شدم پسر کوچک امد کنارم و با تحیر به من و حرکاتم نگاه کرد که حس کردم چقدر متعجب است،گذشت یک روز مادرش تعریف میکرد گاهی اوقات که روسریم می افتد یاحجاب ندارم همسرم چیزی نمیگوید ولی پسرم بادست کوچکش روسری را روی سرم میگذارد و با زبان بچگانه میگوید سرت را بپوشان،پسرم روی من غیرت دارد.یک روز یکی از همسایه گفت که آرشام همان کودک ناخوداگاه رومیزی بار را کشیده و تمام شیشه ها افتادن وخورد شدند.پدرش فرش نجس شده را بیرون میبرد و میشورد و من درحیرت این بودم که چگونه فرش نجس و آلوده را میشورد ولی به حرامی که در منزل است توجه ندارند. این ها همه تلنگر بود و نشانه.
انجا بود که یاد حدیث نبوی افتادم که فرمودند هرکودکی بافطرت سالم به دنیا می آید این پدر و مادر او هستند که او را یهودی ،مسیحی یا نصرانی میکنند
فطرت پاک در وجود همه ی کودکان هست و گرایش به خوبی و دوری از بدی فطرت تمام کودکان است
هدایت شده از تسهیل گر جوانی جمعیت (آستان قدس رضوی)
پیوست نگاری فرهنگی و تجربه نگاری طرح تربیت تسهیل گر جوانی جمعیت آستان قدس رضوی
( داستان موفقیت)
مهلت ارسال:27 مهر1402
ما دوست داریم در مورد اقدامات فرهنگی شما در حوزه جمعیت اطلاعات بیشتری کسب کنیم.
لطفا ۱۰ دقیقه زمان بگذارید و کمی در مورد فعالیت های خود و اقدامات بعد از گذراندن دوره آموزشی تسهیل گر جوانی جمعیت، به ما بگویید؟
👇
https://survey.porsline.ir/s/fnUJJjH
جوائز:
به قید قرعه ۵ بن خرید ۳ میلیون ریالی محصولات به نشر بین شرکت کنندگان اهدا خواهد شد.
حوزه جوانی جمعیت معاونت خدمات اجتماعی بنیاد کرامت رضوی
( آستان قدس رضوی )
https://eitaa.com/joinchat/823853267Cf359f4413e
هدایت شده از جهاد تبیین جمعیت
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
اسامی برندگان بسته متبرک حرم مطهر رضوی
http://eitaa.com/jamiyat
بسته ها تا ۲۰روز آینده از طریق پست(با شما تماس و آدرس گرفته خواهد شد) برای آنها ارسال خواهد شد.
ضمنا قرعه کشی اسکان سه روزه مشهد ۲۹ مهرماه انجام خواهد شد.
۱.مبینا زاهدی، اراک
۲.زهرا زمانی علویجه، قم
۳.فاطمه اسکندری، همدان
۴.فاطمه زحمت کش. خ رضوی
۵.سیده سمیه حیدری
۶.فرزانه نادری، خ جنوبی
۷.مریم یوسفی نژاد، لرستان
۸.سعیده گودرزی، اصفهان
۹.طیبه چراغی، مرکزی
۱۰.عاطفه نساجی، اصفهان
۱۱.اعتمادی فرد، خ رضوی
۱۲.کلثوم شاهی، خ جنوبی
۱۳.اکرم عبدالملکی، کردستان
۱۴.فاطمه رفیعی، اصفهان
۱۵.مبینا فلاحتی، سمنان
۱۶.آزیتا طارمی، تاکستان
۱۷.سکینه دستوار ،زنجان
۱۸.شفا وطن طلب، اردبیل
۱۹.جهانگیر خانزاده، میاندوآب
۲۰.حمید میر علی، یزد
۲۱.غلامرضا باقری، آذر شرقی
🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین #جمعیت بپیوندید:
http://eitaa.com/jamiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب هماکنون در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی: اگر جنایت رژیم صهیونیستی ادامه پیدا کند کسی نمیتواند جلوی مسلمانان و نیروهای مقاومت را بگیرد. ۱۴۰۲/۷/۲۵
💻 Farsi.Khamenei.ir
✨✨✨✨✨✨✨
✨
💥پویش کتاب خوانی سه شنبه های مهدوی💥
🍃مسابقه از کتاب جذاب📖📚 دختران و همسری و شغل ناب مادری است😍😇
⏱⏰زمان مسابقه ولادت🎉🎊🪅 حضرت زینب سلام الله علیها👏👏👏👏 ۲۸ آبان ۱۴۰۲
🎁🛍🎉جوایز نفرات برتر
🥇نفر اول: ۵۰۰ هزار تومان
🥈نفر دوم: ۳۰۰ هزار تومان
🥉نفر سوم: ۱۵۰ هزار تومان
🗝🔐شرط اهدای جایزه به برندگان: مطالعه کامل کتاب هست در غیر اینصورت مدیون همه شرکت کنندگان و برگزار کنندگان هستند.😬🤭
حاضرین به غایبین برسانید تا فرصت ها از دست نرفته😋🤗☺️💪
کانال مسابقه کتابخوانی
📣https://eitaa.com/pooyeshh
بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_یازدهم📜
#قند_پهلو📚🖇
رسیدم بیمارستان
*سلام ، به من زنگ زدید.
^مامان شماره 3 هستی ؟
*بله
^ببین دکتر نوشته باید به بچه شیر بدیم .
زیاد نیست دو سی سی . دکتر می خواد عکس العمل نوزاد رو بررسی کنه .
*من هیچی شیر ندارم 😔
^فعلا بیا با شیر دوش برقی امتحان کنیم اگه نشد شیر خشک می دیم . اما اصلا جای شیر مادر رو نمی گیره. 😒
وقتی شیردوش برقی رو وصل کرد ، اشکهام بی اختیار سرازیر شده بود 😭
خدایا اگر براش عمری نوشتی ، روزی اش رو هم بفرست . به حق طفل شیر خوار و...نمی دونم چند دقیقه زمان گذشت ...
^مامان خانم، تو شیر داری ، ببین چقدر توی ظرف شیر جمع شده . دو سه برابر مقداری که می خواستیم .
از خوشحالی داشتم بال در می اوردم .😍😍
رفتم جلوی انکوباتور .... دیدن شلنگی که تو بینیش کرده بودند تا شیر رو بریزند به معده من رو آزار می داد .
اومدن بیرون توی اتاق مادران شیرده و روی یکی از تخت ها دراز کشیدم .
حسین امروز نوبت سی تی اسکن داره ؛ احمد اومد و به اتفاق یک پرستار با آمبولانس بردنش .
.....
_ وای زهرا نمی دونی چقدر ناز و دوست داشتنیه 😍 کل وقت توی آمبولانس کنارش بودم . دلم نمی خواست زمان بگذره .
*خوش به حالت ، من هنوز درست وحسابی نگاه نکردم .😍
_ سی تی اسکن رو گرفتیم . فردا فوق تخصص نوزدان میاد . حدس بزن کیه ؟ همون دکتری که نوبتش رو گرفتی و نرفتی ، دکتر صادقی 😉
*واقعا؟! 😅
اره راستی وقتی اسمش رو شنیدم سوال کردم ، گفتند شنبه و سه شنبه هر هفته میاد اینجا .
إِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ
وَ بَرِحَ الخَفاءُ
وَ انْكَشَفَ الْغِطاءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجاءُ
وَ ضاقَتِ الأرضُ
وَ مُنِعَتِ السَّماءُ
وَ أَنْتَ المُسْتَعانُ
وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَىٰ
وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ
فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ...
يا صاحبنا يا صاحب الزَّمان😭
#بیمارستان_المعمداني
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
» میشنوی صدامو؟
🔺پسر فلسطینی که به برادر مجروح خود روحیه میدهد و او را هوشیار نگه میدارد..
هدایت شده از مِـرآت
حاجی امشب از روزی ک رفتی داغون تریم ...
آهااااای کوه غیرت ... صدامونو داری ؟! 🙂💔😭
هوامون خراااابه ، هوامونو داری ؟!💔