eitaa logo
نورالهدی
30 دنبال‌کننده
355 عکس
57 ویدیو
8 فایل
برنامه های ویژه کودکان شهر بهارستان (اصفهان)، زیر نظر کانون خدمت رضوی شمس الشموس بهارستان جوایز وعده داده شده در کانال تنها به کودکان شهر بهارستان تعلق میگیره ارتباط با ادمین: @khademan8
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها چرا کاردستی هاتونو رو برامون نمی فرستید؟ 👒🧢 کلاه 🌈بچه های عزیز این کاردستی رو با کمک بزرگترها درست کنید و عکسشو به آی دی پایین👇 بفرستید تا به اسم خودتون بذاریم تو کانال😍 @khademan8 💌 این کاردستی رو برای دوستاتون بفرستید. لینک کانال👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/noorolhodarazavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😇 خوش اخلاقی دوستان را زیاد می کند. خوش اخلاق باشیم فرشته ها 😍
🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿 دل آرام گیرد به یاد خدا خدایی که پشت و پناه تو است خدایی که از کودکی یار تو و در بی کسی تکیه گاه تو است خدایی که شب ها به تو داده است هزاران ستاره و یک دانه ماه تو در خواب نازی فرو می روی و او می رساند تو را تا پگاه خدایی که پروانه ها را به گل و گل را به پروانه ها داده است خدایی که جوجه به گنجشک ها و مامان و بابا به ما داده است دل آرام گیرد به یاد خدا خدایی که پیداست اطراف ما خدای قناری ، خدای کلاغ خدایی که می بارد از ابرها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشسته بود و چهار چشمی امام رضا علیه السلام را زیر نظر داشت . دائم حرص می خورد و می گفت : " کارهای او چقدر عجیب و غریب است ! انگار نه انگار که بزرگ و سرور است و با دیگران فرق دارد . اصلا بین خودشو خدمتکارها هیچ فرقی نمی گذارد . چقدر راحت با آن ها حرف می زند و کار می کند! " همه دست به کار شده بودند تا سفره غذا را بچینند ، حتی خود امام رضا علیه السلام هم به فکر کمک به خدمتکارها بود . آن ها در مسیر سفر به جایی دور بودند و حالا وقت خوردن نهار زیر چند درخت ایستاده بودند . دو سه تا از خدمتگذارها از امام رضا علیه السلام خواستند که بنشیند وخودش را به زحمت نیندازد ، اما قبول نکرد و گفت : من هم می خواهم کمکتان کنم . " ظرف های غذا چیده شد . همه مسافرها مشغول خوردن غذا شدند ، اما مرد پولدار دوباره زل زد به امام و بیشتر حرص خورد . حالا اخم هایش حسابی توی همرفته بود . مرد پولدار با ناراحتی غذا خورد . بعد از غذا خواست پیش امام برود که دید امام از جا برخاست و در جمع کردن سفره به خدمتکارها کمک کرد . مرد پولدار که حسابی ناراحت شده بود جلو رفت و آهسته به امام علیه السلام گفت : " ای پسر رسول خدا !" امام با مهربانی نگاهش کرد و او ادامه داد : " بهتر نبود این خدمتکارها را سر سفره دیگریمی نشاندید و با آن ها غذا نمی خوردید ؟ آخر این ها خدمتکارهای شما هستند ! "👇👇👇
👆👆👆👆 امام رضا علیه السلام از شنیدن این حرف ها غمگین شد و گفت : ساکت باش مرد ! خدای همه ما یکی است . پدر و مادر همه ی ما یکی است . پاداش انسان ها هم به اعمال آن هابستگی دارد . مرد پولدار از خجالت سرش را پایین انداخت و گفت : من اشتباه کردم . شما درست می گویید !