eitaa logo
در پناه نور و عشق الهی
2.2هزار دنبال‌کننده
189 عکس
127 ویدیو
74 فایل
آموزش #رایگان دوره‌های استاد علی مقدم 😍😍 آموزش #نورخواری و #چله‌نورخواری#روزه‌ی‌نور #چله‌شهدوشکر #چله‌حکمت‌زرین دوره‌های #شرح محدودیت صفر #شرح‌نیروی‌حال #طرحی‌نو #لایو های‌متفرقه و...
مشاهده در ایتا
دانلود
 ❓آیا جاذبه زمین هم ماتریکس است؟ بله آن کسی که می‌تواند بر جاذبه غلبه کند، کسی است که از این ماتریکس نجات پیدا کرده‌است کسی  است که میتواند طی‌الارض کند کسی است که از این ماتریکس نجات پیدا کرده و بشر اگر فرا بگیرید از این فضا خودش را نجات بدهد می‌تواند کارهای خیلی خوبی در جهان انجام بدهد. ابر انسان زمانی اتفاق می‌افتد که از این ماتریکس‌های محدود کننده سطح پایین بیرون آمده‌باشد و وارد یک مدار بسیار بالاتری شده باشد.  دوستان ممنون از اینکه در این لایو شرکت کردید. 🙏عذر خواهی می‌کنم اگر پاسخ تعدادی  را ندادیم. سوالات را می‌توانند در پی وی  بپرسید در خدمت شما هستم. ❤️در پناه نور و عشق الهی باشید. https://eitaa.com/noorveshghelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5863726323024792935.mp3
10.85M
♦️ لایو اینستاگرام 💎 ماتریکس قسمت دوم (خروج از ماتریکس)✨ https://eitaa.com/noorveshghelahi/6035 ✍لینک جزوه نوشتاری این فایل صوتی👆 🖊 نسخه کم حجم https://www.instagram.com/tv/CTAXiR_H6ng/?utm_medium=copy_link @noorveshghelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚«آزاد شو از بند خویش زنجیر را باور مکن اکنون زمان زندگیست تأخیر را باور مکن حرف از هیاهو کم بزن از آشتی‌ها دم بزن از دشمنی پرهیز کن شمشیر را باور مکن خود را ضعیف و کم مدان تنها در این عالم مدان تو شاهکار خالقی تحقیر را باور مکن بر روی بوم زندگی هر چیز می‌خواهی بکش زیبا و زشتش پای تو تقدیر را باور مکن تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رسم کن تصویر را باور مکن خالق تو را شاد آفرید آزادِ آزاد آفرید پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور مکن» ❤️سلام و عرض ادب سروران گرانقدرم به‌ لایو امروز با موضوع رهایی از ماتریکس خیلی خیلی خوش آمدید. https://eitaa.com/noorveshghelahi https://t.me/spiritual_mind https://t.me/alimoghadam
🟢در جلسه‌ی گذشته و جلسات قبل که در مورد ماتریکس صحبت شد به اینجا رسیدیم که هر کدام از ما در ظرفی قرار داریم که آن ظرف همگن است و شرایط یکسانی دارد و از یک طول موج ارتعاشی بهره‌مند است و به آن ظرف ماتریکس می‌گوییم. ☘البته که بهتر است بگوییم به آن زندان، ماتریکس می‌گویند. 👈زندان جایی است که ما در آن به‌دنیا آمدیم، بزرگ شدیم و در آن می‌میریم 👈و اگر در زندان به‌دنیا بیاییم و در زندان بمیریم گناهکاریم. ☘اگر در زندان به‌دنیا آمدیم و این اختیار خود ما نبود که در یک ماتریکس‌ِ سطح پایین زمینی پای در دنیا گذاشتیم و در طول زندگی به آگاهی نرسیم که خودمان را از این ماتریکس نجات دهیم زندگی‌ خود را به هدر دادیم. 🟢امروز می‌خواهیم درباره خروج از ماتریکس به‌طور مفصل صحبت کنیم. 👈ماتریسکی که هزاران سال است بشر را در خودش گرفتار کرده و هر روز دارد قوی و قوی‌تر می‌شود و محکم‌تر انسان‌ها را در بند خودش اسیر می‌کند. 💚اگر مولانا بارها اسرار کرد که زنجیر و زندان بشکنید، از این بند خارج شوید 👈یا حفره کن زندان و خود را وارهان، ☘اینها همان داستان ماتریکس بود‌ و با کمترین واژه‌ها جناب مولانا می‌خواست به ما بفهماند که ما در یک زندانی اسیریم و باید از این زندان خارج شویم. ☘خروج از ماتریکس اولین چیزی که نیاز دارد آگاهی است. آگاهی معادل نور است. یعنی شما اول از همه بفهمید که آگاهید‌. https://eitaa.com/noorveshghelahi
☘در هندوستان عده‌ای هستند که به آنها نجس‌ها می‌گویند. این نجس‌ها که اتفاقاً جزو اقوام بسیار اصیل هندوستان هستند و کسانی هستند که از سرزمین ایران بیشتر مهاجرت کردند در سالیان دراز و دور و در جنوب هندوستان بودند. 👈کسانی هستند که با ورود آریایی‌ها، از این ممالک فرار کردند و به‌سمت هندوستان رفتند، ☘اینها شدیداً اعتقاد و باور به تناسخ دارند یعنی بر این باورند که اگر در این دنیا فقیر، بی‌چیز و با نژاد سطح پایین به‌دنیا آمدند اینها باید کار نیک کنند تا در دنیای بعدی یا در دور بعدی تولدشان در جایگاه بالاتری قرار بگیرند. 👈در واقع یک تفکر بسیار ساده و به‌ظاهر اخلاقی سبب شده که جمعیت زیادی در ماتریکس هندوستان گرفتار شوند. ❓به چه صورت؟ ☘شما می‌بینید مثلاً یک ماهاراجه بدون هیچ عدالتی در یک خانه بسیار خوب زندگی می‌کند، خودروی عالی دارد و وقتی‌که آن ماهاراجه از خانه‌ی خود بیرون می‌آید این افراد پایین سطح جامعه می‌دوند ماشین او را تمیز می‌کنند، یک نفر وسایلش را می‌برد، یک نفر قالپاق ماشینش را تمیز می‌کند، یکی شیشه ماشینش را تمیز می‌کند، به او رسیدگی می‌کنند 👈چون یک باور در اندیشه آنها هست که اگر من به یک انسانی که سطح بالاتر است خدمت کنم در دوره بعدی تولد، من هم نجس به‌دنیا نمی‌آیم و به یک انسان شرافتمند تبدیل می‌شوم. 👈اینها در گوشه‌ی خیابان‌ها به‌دنیا می‌آیند و در کنار جوی‌های آب ازدواج می‌کنند و در همان‌جا هم در کنار رود گنگ می‌میرند و تمام می‌شوند. ☘یعنی یک چرخه‌ای از زندگی، هزاران سال اینها را در برگرفته که همواره دارند فکر می‌کنند که ما‌ نجس به‌دنیا آمدیم. ☘مثل ما که به‌بعضی از القاب می‌گوییم اینها فرزندان اولیاء‌الهی یا پیامبران هستند، با ما متفاوتند یا اینها ژن خاص هستند و امروز به آنها ژن برتر می‌گویند‌. 👈این چیزی متفاوت از همان آقازاده‌ای که امروزه با آن مواجه هستیم نیست و گذر زمان اسم آقازاده را به مثلاً انسان‌هایی با نژاد متفاوت تغییر می‌دهد. https://eitaa.com/noorveshghelahi
🔷همه‌ی این باورها به‌نوعی انسان را در یک محدودیت یا ماتریکس قرار می‌دهد که خواسته یا ناخواسته طبق آن ماتریکس فکر می‌کند و همیشه بر این باور است که اگر پایم را از خط بیرون بگذارم ممکن است کشته شوم، آسیب ببینم. ☘یک لطیفه‌ای هست نمی‌دانم واقعیت دارد یا یک نه اما متأسفانه چندان دور از وضعیت حال ما نیست. زمانی‌که افغان‌ها پا برهنه حمله کردند و حکومت صفوی را ساقط کردند و آمدند پایتخت اصفهان را گرفتند که این پایتخت، یکی از لوکس‌ترین پایتخت‌های دنیا بود. 👈پر از آثار هنری که باقی‌مانده آثار هنری هفت کاخ صفوی که تا چند وقت پیش هم در اصفهان بود که به همت شهرداری همه‌ی آن تبدیل به انبوه‌سازی شد و از بین رفت، اینها آمدند و این تمدن و کشور قوی را به‌راحتی تسخیر کردند. ☘پیش‌از اینکه اینها وارد شهر شوند همین‌طور عده‌ای می‌آمدند دعا می‌خواندند، از شهر خود دفع اشرار می‌کردند و حتی آش برگ می‌پختند و در بین مردم تقسیم می‌کردند و آب دعا در دور شهر پایتخت می‌ریختند 👈که اشرار افغان نتوانند به آنجا حمله کنند و نهایتاً حمله کردند و یک تمدن را به نابودی کشاندند و اما یک داستان خیلی زننده در این دوران اتفاق افتاد البته می‌گویم شاید یک قصه باشد اما چندان دور از ذهن هم نیست ☘یک سردار افغان چند نفر را اسیر می‌کند و اینقدر اینها روحیه خود را از دست داده بودند که می‌آید یک دایره دورشان می‌کشد و می‌گوید که من شمشیرم را نیاورده‌ام تا شما را بکشم از این دایره بیرون نروید تا من بر‌وم شمشیرم را بیاورم و شما را به هلاکت برسانم. 👈اینها از دایره بیرون نرفتند، رفت شمشیرش را آورد و اینها را کشت. ☘حتی اگر این یک لطیفه باشد لطیفه‌ای هست که مردم ما پذیرفتند و من سال‌ها فکر کردم که در ذهن آن کسی که داخل یک دایره است چه اتفاقی درحال وقوع است که حاضر به فرار نیست، حاضر به مبارزه نیست یعنی کاملاً تسلیم شده، کاملاً خودش را رها کرده و پذیرفته است. 👈آنقدر پذیرفته که درون دایره که مرگ است و بیرون دایره که آزادی است برای آن فرد تفاوتی ندارد. https://eitaa.com/noorveshghelahi
☘من و شما هم، هم‌اکنون در یک زندانی اسیر هستیم به‌نام ماتریکس که انگیزه‌ای برای خروج از ماتریکس نداریم 👈چون داریم زندگی‌ خود را می‌کنیم زن داریم، بچه داریم، آبرو داریم، خانه داریم، ماشین داریم، حقوق داریم و به‌شکلی دارد گذران عمر ما اتفاق می‌افتد. ❓چرا بیایم خودم را بی‌خودی به دردسر بیندازم؟ بیرون ماتریکس و درون ماتریکس برای من فرقی ندارد. 👈این وضعیت یک انسان افسرده است. 🔷انسان‌ها زمانی‌که افسرده هستند به ماتریکس یا به زندان خود شدیداً می‌چسبند و حاضر به تغییر نیستند. 👈مثل زمانی‌که دیوار زندان‌هایی را می‌شکنند و زندانی‌ها آن‌قدر به زندان  عادت کردند که حاضر به خروج از زندان نیستند. و این اتفاق در دنیا زیاد افتاده‌است. ☘حالا ما درمورد چیزی صحبت می‌کنیم که شکستن آن شجاعت می‌خواهد. 👈چون ما با ترس بزرگ شدیم نظام  تربیتی ما همواره بر مبنای ترس بوده. ☘یعنی من بچه را وقتی می‌خواهم تربیت کنم آسان‌ترین و ساده‌ترین کاری که می‌توانم در تربیت فرزند یا دانش‌آموز به‌کار ببرم ترس است. 👈یعنی به او می‌گویم که اگر نخوابی لولو می‌خورت اگر غذا نخوری در رقابت شکست می‌خوری اگه غذا نخوری ضعیف می‌شوی . 🔷اینگونه در پس هر توصیه‌ی اخلاقی ترس هم تزریق می‌کنم 👈و آن توصیه اخلاقی چندان کارا نیست اما آن ترس خیلی کاراست. ☘ما با ترس و تهدید بزرگ شدیم. 👈بچه جان اگر درس نخوانی بدبخت می‌شوی 👈اگر آن‌جور که من می‌گویم رفتار نکنی بدبخت می‌شوی. https://eitaa.com/noorveshghelahi
☘اینها روی هم آن‌قدرجمع شد که از ما یک مشت زندانی ساخت. یک مشت انسان‌هایی که در بند ذهن خود یا ماتریکس دست‌ساز خود اسیر هستیم چون کسی که ما را تربیت می‌کرد از روش ساده‌ای استفاده کرد. 👈 مثلاً من می‌توانم از فضیلت‌های اخلاق به شما بگویم تا شما اخلاق بشوید . 👈می‌توانم شما را از آتش دوزخ بترسانم تا شما اخلاقی بشوید. ☘ساده‌ترین روش ترساندن از آتش است. ☘خدایی ما عوض شد خدای ما تبدیل شد به پروردگاری که می‌خواست ما را بسوزاند. 👈پروردگاری که بسیار خشن بود و همیشه نگران بودیم که کاری نکنیم که خدا ناراحت بشود چون شیوه تربیت ایدئولوژی ما شیوه ترس بود و ما یاد گرفتیم که با ترس اقدام کنیم. ☘در کتاب جامعه‌شناسی خودمانی یک مثال خیلی قشنگی زده و جامعه ایران را توصیف کرده‌است. 👈می‌گوید زمانی‌که یک‌جا چراغی قرمز باشد و ماشین‌ها پشت‌سرهم ایستاده‌اند اگر لاین کناری که لاین مخالف است خالی باشد، 👈ده درصد قانون‌شکن شجاع ما داریم که این‌ها بدون توجه به هیچ‌چیزی در لاین  مخالف تا پشت چراغ خطر می‌روند، حکم این ده درصد کاملاً جدا است  خلاف‌کارند و از هیچ‌ چیزی هم نمی‌ترسند. 👈حوالی ده، بیست درصد هم داریم که بسیار قانونمند هستند حتی اگر پلیس هم نباشد این‌ها می‌مانند تا چراغ سبز شود که از چهارراه گذر کنند. ☘می‌گوید این‌ها درد ما نیستند درد ما آن شصت، هفتاد درصدی هستند که در ماشین‌ خود نشسته‌اند و سرشان را از پنجره بیرون کردند ببینند که ❓آیا آن خلاف‌کار موفق می‌شود یا نمی‌شود؟ ❓آیا پلیس هست یا نیست؟ ☘یعنی نه جزو شجاعان هستند که خلاف کنند و نه جزو قانونمندان هستند. 👈 جزو کسانی هستند که با ترس تربیت شدند ☘که اگر نیروی قدرتمندی بالا سر آن‌ها باشد قانونمند باشند و اگر نباشد خلاف کنند. 👈بعد می‌گوید این‌ها اگر دیدند چند نفر رفتند و پلیس جلوی آن‌ها را نگرفت و موفق شدند این‌ها همه در جرگه خطاکاران می‌روند. https://eitaa.com/noorveshghelahi