🔹در صورت بیرون آمدن،
👈تازه می توانیم زندگی کنیم،
👈و به وضعیت روح خودمان برسیم.
.
🙏بیایید به مکالمه ی دو ابر ستاره عرفان ایرانی توجه کنیم:
💚"جناب شمس و مولانا ".
☘که وقتی این دو فرد،
اولین ملاقات شان را انجام می دهند،
👈چه دیالوگی بین آنها رد و بدل می شود؟!
👈و مهمترین کاری که جناب شمس،
برای مولانا میخواهد انجام دهد، چیست؟!
💞و آن،
👈چیزی به جز "رهایی از زندان نیست".
🦋رهانیدن مولانا از زندان ذهن، توسط شمس
💚گفتگوی شمس و مولانا🎶
"هر زمان نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی ست
مصطفی فرمود دنیا ساعتی ست
آزمودم مرگ من در زندگی ست
چون رهی زین زندگی پایندگی ست
♫♫♫♫
کیستی تو…
قطره ای از باده های آسمان
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
کیستی تو…
آدمی مخفی ست در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
کیستی تو…
تیر پرّان بین و ناپیدا کمان
جان ها پیدا و پنهان جان جان
کیستی تو…
رهنمایم همرهت باشم رفیق
من قلاووزم در این راه دقیق
کیستی تو…
همدلی کن ای رفیق
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زودتر
♫♫♫♫
برخوانم و افسونش حراقه بجنبانم
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
کیستم من کیستم من چیستم من
تا نگردی پاکدل چون جبرئیل
گرچه گنجی در نگنجی در جهان
رخت بربند و برس در کاروان
آدمی چون کشتی است و بادبان
تا کی آرد باد را آن بادران؟"
♫♫♫♫
☘تمامی باورها،
صحبت ها،
تفکرات،
خاطرات تلخ،
خاطرات خوش،
و آنچهکه از پیشینیان ما باقی مانده،
👈همه و همه در ذهن کل موجود است.
☘حالا یا در ذهن خانواده شما موجود است،
👈یا در ذهن شهر شما،
👈یا در ذهن کشور شما،
👈یا در ذهن کل اکوسیستم.
🔹و ما تا زمانی که در این ذهن اسیر باشیم،
👈در یک زندان به سر می بریم،
👈و نمی توانیم پروازِ انفرادی خوبی داشته باشیم.
☘به طور مثال؛
در بعضی از خانواده ها،
آمار قتل و جنایت و خطا و زندان،
بیشتر است.
☘در بعضی از آنها،
آمار معنویت و و شعر و حس و حال های خوب،
بیشتر است..
🔹و این نشان دهنده این است که،
👈یک ذهن کل،
👈یا یک فرهنگ کل،
👈حاکم است.
☘که این ذهن کل،
👈دیدنی نیست.
👈یعنی شما نمی توانید متوجه شويد،
که دارد روی شما اثر میگذارد.
🔹یعنی اینکه،
👈شما در کدام یک از حیطههای ذهن اسیر باشی،
👈وضعیت شما متفاوت است،
👈و ما نمیتوانیم آن را دقیقا ببینیم.
☘به طور مثال؛
در مناطقی که ما زندگی می کنیم،
همیشه این باور هست که،
👈" اگر بعد از حمام، نتوانی خودت را گرم بگیری، سرما می خوری."
یا
👈"اگر زیاد هوای سرد به من بخورد،
سرما می خورم"
☘این باور پیشینیان من است.
👈و طبیعتا ما به محض اینکه کمی دورمان سرد شود،
باد سرد به ما بخورد،
👈احتمال قولنج کردن یا سرماخوردگی و... داریم.
☘پس چطور در بعضی مناطق ،
همین انسان،
مثل ما هست،
توی آب یخ میپرد،
یخ را میشکند و میرود شنا میکند؟
❓چه تفاوتی هست؟
🔹تفاوت در "#ذهن_کل" است.
☘یعنی ذهن کُلِ آنجا پذیرفته است که،
👈" آب سرد نمی تواند هیچ اثر منفی بر من بگذارد."،
👈اما اینجا من پذیرفتهام که،
👈" آب سرد بر من اثر منفی می گذارد".
☘ این یک مثال خیلی کوچک است.
👈حجم زیادی از دیتاها هست که ما را اسیر کرده است،
👈یعنی ما در یک زندان نادیدنی اسیر هستیم.
💞آن زندان، #باور_پیشینیان ماست.
☘ پیامبرها میآمدند تا انسان را از زندان آزاد کنند و میگفتند:
💚"مثل پیشینیان خود، نیندیشید ."
👈یعنی طبق رفتار و منش آن ها زندگی نکنید.
☘یک قسمتی را طبیعتا،
تکنولوژی برای ما حل می کند،
👈خود به خود رفتارهای ما با نسل قبل،
متفاوت می شود.
☘اما قسمت اعظم آن،
👈در حیطهی ذهن و نادیدنی است.
☘وقتی که شما در کشوری زندگی کرده اید که قحطی دیده است.
👈طبیعتا ترس از قحطی،
👈ترس از فقر،
در شما ممکن است، بیشتر باشد.
☘وقتی شما به فروشگاه می روید،
ممکن است حجم بیشتری خرید کنید،
👈چون نزدیک صد سال پیش، قسمت زیادی از مردم ما، به خاطر فقر کشته شدند.
👈و این ترس در ناخودآگاه جمعی مردم ما هنوز هست.
🔹بنابراین:
👈 من وقتی به فروشگاه می روم،
👈ناخواسته حجم زیادی خرید میکنم.
👈به اندازه ی مصرف روزانه و هفتگی ام خرید نمی کنم،
👈به اندازه ی یک ماه خودم، خرید میکنم.
👈چون می گویم:
" شاید نباشد،
شاید گران شود،
شاید دفعه بعد نتوانم بیایم."
☘و آن شایدی که در ذهن من می.آید،
👈یک نوع ترس را در وجود من،
تلقین می کند.
☘روزهای گذشته گفته شد که،
👈ترس سبب بسته شدن مسیر روزی انسان می شود.
👈و باید این ترسهایی که در ذهن کل هست،
پاک شود.
.
☘توجه کردید یک روز مردم ما،
👈همگی تب طلا می گیرند.
👈یک روز تب دلار می گیرند.
👈یک روز تب روغن مایع می گیرند.