متن کامل نوشتاری فایل روز بیست و چهارم چله با موضوع رهایی:
☘ هو النور...✨
💚" این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وا رهان
آدمی مخفی ست در زیر زبان
این زبان، پرده ست بر درگاه جان"
❤️سلام و ارادت به همراهان گرانقدرم در چله ی زیبای شهد و شکر.
🙏به بیست و چهارمین روز چله خوش آمدید.
🙏امیدوارم توانسته باشید درک خوبی،
👈 از روزی و برکت،
👈شکر کامل،
👈و لذت بردن از تک تک عناصر جهان هستی،
پیدا کرده باشید.
👈و درس های چله در زندگی شما حک شده باشد.
☘اگر قسمتی از درسها را دشوار میدانید،
و فکر میکنید که هنوز برای شما جا نیفتاده است،
وهنوز در زندگی تان اجرایی نشده است،
🙏خواهش میکنم تلاشی برای اجرایی شدن آن نکنید.
💞بیشتر خودتان را واگذار کنید،
💞بیشتر خودتان را رها کنید،
👈و از روح الهی بخواهيد،
👈که آن را در زندگی تان جاری کند.
☘ اگر بنا بود با تلاش و فعالیت ما،
اتفاقی بیفتد،
تا حالا، سلوک کاملی را طی کرده بودیم.
🔹هر آنچه که نصیب ما می شود،
👈آن چیزی است که به ما داده می شود،
👈نه حاصل دسترنج ما.
☘دست رنج ما، صرفا بازی ذهنی ماست.
☘حکما، پیامبران،
و بزرگان عرفان و تصوف،
👈همواره تلاش بسیار فراوانی میکردند،
👈تا بندهایی را از انسانها رها کنند.
☘و بیان میداشتند که انسان،
👈توسط بندهای دیدنی یا نادیدنی،
👈به گذشته، تاریخ،
👈و دیگر انسانها، وصل است.
☘و بخاطر این وصل بودن،
👈نمی تواند آزادی اندیشه داشته باشد.
👈و پرواز آزادِ الهی خودش را آغاز کند.
🔹زنجیرهای نادیدنی،
👈دست و پا و گردن ما را به هم وصل کرده،
👈و نمیگذارد ما بتوانیم به خود واقعی مان برسیم.
👈چون ما یک زندانی هستیم.
🔹و آرزوی بزرگان، همیشه این بوده است که،
👈بتوانیم بندهای این زندان را پاره کنيم،
👈و رها بشویم،
👈و از این نفس و یا ذهن محدود خودمان، بیرون بیاییم.
💞تمام مشکلاتی که ما داریم،
👈حاصل بودن در نفس یا در ذهن است.
🔹اگر طبقات وجود انسان را بخواهم بررسی کنم:
1⃣ پایینترین طبقه، می شود "تن".
👈آن جسم فیزیکی که ما در زندگی،
از آن استفاده می کنیم،
👈و به عنوان یک مَرکب محسوب می شود.
2⃣ یک طبقه لطیف تر، میشود "#نفس"،
یا امروزه به اسم "#ذهن"،
آن را می شناسیم.
☘"#نفس"، آن چیزی است که مدیریت تن ما را بر عهده دارد،
👈یعنی تمام سلول های ما را،
نفس یا ذهن دارد کنترل می کند.
☘ طبیعتا ذهن ما،
👈با دیگر ذهن ها در ارتباط است،
👈و ذهن ما در زنجیرِ دیگر ذهن ها، هست.
👈و برای خودش نواقصی دارد.
☘که اگر ما بتوانیم،
👈از #بند_نفس یا #بند_ذهن رها شویم،
👈می توانیم به مرحله سوم وجود خودمان یا
"روح" برسیم.
3⃣ "#روح"، جایگاه روحانیت ماست،
👈یعنی جایگاه شادی و آزادی مطلق بشر،
👈نه از این شادیهای ظاهری که ما تجربه میکنیم،
👈شادیِ بسیار عمیقِ درونی،
که هیچ ربطی به عوامل بیرونی نداشته باشد.
☘ما آهسته آهسته با پاک کردن دیتاهای معیوب خود،
👈و ایرادهایی که در وجودمان هست،
👈و در نفس ما نهادینه شده است،
👈میخواهیم به مرحلهی روح برسیم،
👈و ادراک روحانی خود را نشان دهیم.
💞برای رسیدن به مرحله ی #روح،
باید از زندان #نفس، نجات پیدا کنیم.
☘اگر از زندان نفس نجات پیدا کردیم،
👈از آنجا به بعد می توانیم نور خدا را بهتر ببینیم،
👈هدایت را در زندگی مان، بهتر متوجه شویم،
👈و وارد یک Level بسیار بالای ارتعاشی می شویم،
👈و بسیاری از دغدغه ها و مشکلات ما حل میشود.
🔹ما در ذهن، با همدیگر مشترک هستیم،
👈و به آن " #ذهن_کل " می گویند.
☘طبیعتا وقتی که شما در خانوادهای متولد میشوید،
درست است که شما یک انسان مجزا،
در دنیای خودت هستی.
☘و از دیدگاه روح،
شما تنها خالق و تنها مخلوق جهان خودت هستی،
👈یعنی یک روح در عالم خودت.
☘اما در دیدگاه سطح پایین ذهن یا نفس،
👈ما در همدیگر تنیده هستیم،
👈یعنی شدیدا به هم وصل هستیم.
👈مثل ریشه های درختانی که با همدیگر رقابت میکنند و در هم فرو رفتهاند.
☘ما چنین وضعیتی داریم.
👈بایستی که این جدا شود،
👈و رها بشود،
👈و بتوانیم به انحصار نفس خودمان برسیم.
☘یعنی نفس ما،
از بندهایی که به آن وصل است،
رها شود،
👈و بتوانیم یک نفس واحد داشته باشیم.
🔹طبیعتا اگر هر کدام از شما گرفتار بیماریهای ژنتیکی هستید،
👈نشاندهنده ی این است که،
در ذهن نسل گذشتهی خودتان،
هنوز اسیرید.
🔹یعنی خواسته یا ناخواسته،
آنچه که از گذشتگان #دیتای_معیوب در ذهنشان بوده،
👈به ما ارث رسیده است.
☘اگر شما گرفتار مشکلاتی هستید،
که نسل گذشته هم به آن دچار بودهاند،
☘مثلا نسل گذشته شما،
👈طلاق گرفته،
👈گرفتار فقر بوده،
👈مشکل خانوادگی داشته،
🔷تفاوت انسان با دیگر مخلوقات، زمانی است که، از اندیشه وتفکر استفاده کند.
🍀دراین دوره می خواهیم، از نگاه ذهن، با اندیشه، برخورد کنیم و ببینیم که :
👈ما، چگونه می اندیشیم ؟
👈وکسی که می اندیشد، کیست؟
👈یعنی؛ آیا من، خود می اندیشم یا کس دیگری بر این نفس، سوار است و او می اندیشد؟
💚 بقول مولانا :
" ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود، استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل، گلشنی
ورنه خاری تو، همینه گلخنی"
🔷 پس اولین قسمتِ وجودی ما، " #تن " بود.
🔷دومین قسمت، " #نفس " بود، که نفس، خود مراتبی دارد.
🔷به جایگاه روانیِ انسان، " نفس " می گوییم .
👈#نفس به شکل یک کالبد است.
یعنی فرم هویتِ مستقل یک فرد را، دارد.
🔷به نیرو وانرژی نفس، " ذهن " می گوییم.
👈طبق تعریف ملاصدرا :
" آن چیزی که، به عنوان قدرتِ حرکت، یا موتورِ حرکتِ نفس است، را " ذهن " گویند.
🔷 بنابراین هرجا گفتیم، " کالبد ذهنی" منظور نفس است.
🔷هرجایی گفتیم #ذهن، منظور انرژیِ نفس، در حرکت به سمت کمال یا پستی است.
🍀یعنی به توانمندیِ نفس، "# ذهن " ،می گوییم .
👈طبیعتا ذهن، بر خلاف چیزی که همه میگویند، کلمه ای جدید در روانشناسی نیست.
👈در واقع ذهن، کلمه ای است که سالها روی آن کار شده، و در حکمت های کهن درمورد ذهن، اطلاعات فراوانی وجود دارد.
که در همین دوره، خدمت شما ارائه می گردد.
🍀طبق تعریف حکما:
مهمترین شناختی که انسانها ازخود، میتوانند داشته باشند، " شناخت نفس" است.
👈 یعنی ما اگر بتوانیم، نفسِ خود رابشناسیم، گام های بسیار بلندی را، میتوانیم برداریم.
❓چه اتفاقی می افتد، که انسان ها با شناخت نفس خود، به شناخت خدایی گونه، بودنِ خود میرسند؟
🍀اگر من، یک انسانم، وقتی خودم را بشناسم، بیشتر به درکِ انسان بودن خود میرسم.
❓پس نقش خدا در این میان، چیست؟
🔷اینجا گوهر پنهانِ وجودانسان یا " روح الهی " مطرح میشود، که انسان زمانی که، خودش را شناخت، متوجه میشود که :
👈من، این تن یا نفس نیستم،
👈و من، " روح الهی " هستم،
👈من خدا هستم وبه درک " انا الحق " می رسد.
👈همان درکی که " حلاج " را بر سر دار فرستاد.
🍀البته همواره انسانها، از بیان مسائلی مثل درک «انالحق» یا#درک_وحدت_خالق_و_مخلوق، و اینکه ما باخداوند، در وحدت هستیم، بیم داشتند.
👈زیرا ما خودمان را، درسطح بسیار پایینی متصور میشویم.
🔷 اما، رشد آگاهی معنوی جهان، به نقطه ای رسیده است که اینک، بدنبال انسان خدای گونه هستند.
👈 یعنی؛ اگر تاپیش از این، بدنبال خدایی درخارج ازوجود خود، یا معبودی که در آسمانهاباشد، می گشتند
👈یا بدنبال مادری که زایشگر جهان هستی باشد.
🍀 امروزه فقط وفقط بدنبال انسان خدای گونه هستند،
👈 یعنی انسانی که به خدای گونگی خویش، آگاه شده باشد.
🟢طرحی نو ۱
https://eitaa.com/noorveshghelahi
🍀این هفته زحمت بکشید ، کار کنید و هیچکس هم نمیتواند بگوید : من نتوانستم بنویسم ، چون خودتان میخواهید بنویسید.
👈یعنی من چند سوال میگويم ، شما طبق این سوالات جلو بروید و بقیه ی آن را خود شما خلق کنید.
" سلام
👈سلام .
❓خوبی؟
👈خوبم .
❓من را دوست داری؟
❓از من راضی هستی؟
❓می توانی کمکم کنی؟
👈من می خواهم آشتی کنم
❓چه پیشنهادی داری؟
❓چه ناراحتی داری؟
👈ببخشید اگر اذیتت کردم."
🍀یعنی با خودتان سوال و جواب می کنید.
👈اولش که مینویسید واقعا خودتان هستید ،
👈اما چند صفحه که گذشت ، یک دفعه چیزهایی رو میآيد ، که واقعا خیلی جالب است.
👈ممکن است اشک شما را هم در بیاورد.
اصلا ناراحت نباشید ، ادامه بدهید.
🍀برای تک تک مسائلی که مطرح میکند ،
👈دلیل نیاورید ،
👈عذر خواهی کنید.
👈 مثلا بگویید : من مجبور بودم.
🍀خودش می داند، مجبور بودید!
👈شما بخاطر پدید آمدن آن موضوع ، عذر خواهی بکنید.
بفرمایید.
👈سوال:
احساس میکنم وقتی می نویسم، غر زدن هایم را می نویسم.
👈پاسخ:
طوری نیست ، این دیگر شما نیستید ،
من الان دارم با خودآگاه شما صحبت می کنم خوب؟ آن شما نیستید ،
ناخودآگاه شماحق دارد یکی دوتا غر هم بزند ، این شما نیستید!
عذرخواهی کنید ، بگذار پاک شود ، تمام می شود
👈سوال:
من کتابی راجع به کودک درون خواندم،
دقیقا همین مطالبی که شما بیان کردید،
نوشته بود که با کودک درون کار کنید ، با دست راست سوال کنید با دست چپ ، کودک درون جواب بدهد،
من گیج شدم ..
👈پاسخ:
ببینید ، من اصلا خیال شمارا راحت بکنم واژه ی کودک درون ، ناخودآگاه ، خدای درون ، استاد درون ، پیر درون ، هر کدام از اینها را بگوییم، اینها واژه های دست ساز خود نویسنده است ، اما در آخر ، اینها یکی است.
یعنی مهم نیست که چه باشد ، ما آن را به نام #نفس یا #ذهن میشناسیم.
👈و مثلا اگه ما میگوييم : ناخودآگاه ، بخاطر این است که بتوانیم از واژه ها استفاده کنیم تا بیان مفهوم بهتری بکنیم.
اینکه ما جنسیت آن را زن ، در نظر می گیریم و مثلا جناب " خوزه سیلوا " جنسیت آن را کودک می گیرد ، اصلا تضادی به وجود نمی آورد.
👈در این سبکی که ما میرویم ، چون ما نمیخواهیم که با او دوست بشویم، میخواهیم با او به #صلح برسیم ؛
👈هم آن روش به صلح می رساند ، هم روش ما به صلح می رساند.
#طرحی_نو۱۰_۲
https://eitaa.com/noorveshghelahi