يا أبَتاهُ ، مَنْ لِلْيتيمة حَتّي تَكْبُر...
"بابا جونم ، کی قراره منو بزرگ کنه"؟
؛
خانم جانِ سه ساله!
چه ناقابل است این هدیههایِ صورتیِ کوچک برای مهمانان کمسن و سالِ مجلس شما.
لحظهیِ دراز کردن دستهای کوچکشان برای گرفتن جعبه کادو ، روضه مصور است . .
این ظرافت و لطافت را چه به سیلی؟
چه به خارِ مغیلان؟
چه به کتک خوردن از مردِ عرب؟
امشب روحم را گذاشتم میانِ همین تصاویر و اشعار مداح ، و حالا با بغلی از غمهای پراکنده به کنجِ اتاق خیره شدم و از سیلِ اشکهایم پذیرایی میکنم.
لطفاً این چند قطره اشکِ نالایقِ ما را بگیرید برسانید به دست اباعبدالله تا ذخیره آبرویی باشد برای شب اول قبرمان.
چرا که ما از کودکی دل بستیم به همین خانواده ،
روا نیست جز منزل خودشان ، سر به دامانِ دیگری بگذاریم . .
- دلدادھ مٺحول -
"ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشانا"
؛
همیشه هم ترنمِ اشک با شروع روضه روی گونهها نمیشینه ،
یه وقتی با شنیدن صدایِ "آب آب" از یه بچه بین جمعیت و دیدن جرعه جرعه آب خوردنش ، دلت راهی تشنگی بچههای اباعبدالله میشه . .
- دلدادھ مٺحول -
الحسین جننه الحسین
حسین حسین ما را مجنون کرد...
؛
با هر صدای "یا اباعبدلله" آتشِ عشق افزونتر از قبل در سینهها شعله ور میشود و این حرارتِ جُنون چیزی نیست جز ارق و ارادت به این نامِ مقدس . .