┅════️◈🔸🔶🔸◈════┅
🌟حافظ اسرار🌟
🔸 روزی ابوحنیفه نزد امام صادق علیهالسلام آمد و از عمل فرزند ایشان موسی بن جعفر علیه السلام به امام چنین شکایت کرد:
«فرزندت موسی را دیدم که در محلی نماز میخواند که مردم از جلو او رفت و آمد میکنند.»
🔸حضرت صادق علیهالسلام فرمود تا فرزندش حضرت موسی کاظم علیه السلام را به نزد او بخوانند و چون آن جناب حاضر شد پدر پرسید:
آیا در مکانی نماز گزاردی که مردم از جلو تو عبور و مرور میکردند؟
🔸 موسی بن جعفر علیه السلام پرسش پدر را اینگونه پاسخ دادند:
«ای پدر! برای آن کسی که نماز میگزاردم که او به من، از مردمی که جلو من رفت و آمد داشتند نزدیک تر بود، چنان که خود می فرماید که ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم :{نحن اقرب الیه من حبل الورید}.»
🔸 امام صادق علیه السلام چون این پاسخ آگاهانه و عارفانه را از فرزندش شنید او را در آغوش گرفت و به سینه چسباند و فرمود:
پدر و مادرم به قربانت باد ای حافظ اسرار امامت.
📚کتاب سیره تربیتی حضرت موسی بن جعفر
علیه السلام ٫ سیدرضا تقوی ٫ صفحه ۸۳
#حکایت
#ولادت
#امام_موسی_کاظم(ع)
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@BasiranhazratMasoumeh
💢 حکایتی از مرحوم شیخ #رجبعلی_خیاط ...
🌀 یکی از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گفت: بعد از فوت مرحوم شیخ ، ایشان را در خواب دیدم ، از او سوال کردم در چه حالی ؟
گفت : فلانی من ضرر کردم!!
با تعجب گفتم : تو ضرر کردی، چرا !؟
فرمود : زیرا خیلی از بلاها که بر من نازل می شد با توسل آن ها را دفع میکردم ، ای کاش حرفی نمیزدم چون الان می بینم برای آنهایی که در دنیا بلاها را تحمل می کنند ، در اینجا چه پاداشی می دهند !
📚منبع : کرامات معنوی : ص 72
#حکایت
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@BasiranhazratMasoumeh
♦️چهار #حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
🔸حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!
🔹حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
🔸حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم...
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
🔹حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد...
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@BasiranhazratMasoumeh
─┅═ೋ❅🌸❅ೋ═┅─
♦️ از شیخ عبدالله #انصاری پرسیدند:
🔹"عبادت" چیست؟
فرمود:
عبادت "خدمت" کردن به "خلق" است...
پرسیدند: چگونه؟!
گفت: اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال
داری، "رضای خدا" و "مردم" را در نظر
داشته باشی؛
(این نامش عبادت است)
🔸پرسیدند:
پس "نماز و روزه و خمس..."
این ها چه هستند؟؟؟
گفت: اینها "اطاعت" هستند که باید بنده برای "نزدیک شدن" به "خدا" انجام دهد تا "انوار حق" بگیرد....
#حکایت
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@BasiranhazratMasoumeh
👨🏫اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟»
🔹ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛
ﯾﮑﯽ گفت: «ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ.»👀
ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: «ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ.»🕴
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: «ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ!»🧖♂
🔸ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ، دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: «به اين دو کاسه نگاه کنيد. اولی از طلا درست شده است و درونش سم است و دومی کاسهای گلی است و درونش آب گوارا است، شما از کدام کاسه مینوشید؟»🍛🍲
🔺شاگردان جواب دادند: «از کاسه گلی.»
استاد گفت:
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ کاسهها ﺭﺍ در نظر گرفتید، ﻇﺎﻫﺮ آنها ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ. آدمی هم همچون اين کاسه است. آنچه که آدمی را زيبا میکند درونش و اخلاقش است.
🔻بايد سيرتمان را زيبا کنيم نه صورتمان!!
#حکایت
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@BasiranhazratMasoumeh
░🌸ꦿ🍃 🌸 ꦿ🍃🌸 ꦿ🍃░
🌹امام زمانی بودن سخت نیست🔻🍃
*فقط جگر میخواد*
*❗️اگر مردشی بسم الله❗️*
وارد میوهفروشی شدم.
خلوت بود. قیمت موز و سیب را پرسیدم. فروشنده گفت:
موز شانزده تومان و سیب ده تومان.
گفتم از هر کدام دو کیلو به من بده.
پیرزنی وارد میوهفروشی شد و پرسید:
محمد آقا سیب چند؟
میوه فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومان!
نگاه تعجبزدهام را به سرعت به میوهفروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش مرا به آرامش دعوت کرد. صبر کردم.
پیرزن گفت: محمد آقا خدا خیرت بده!
چند تا مغازه رفتم، همشون سیب را ده-دوازده تومن میدن! مادر با این قیمتا که نمیشه میوه خرید!
محمد آقای میوهفروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و او را راهی کرد و رو به من کرد و گفت:
این پیرزن به تازگی پسرش و عروسش را تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوهی یتیم!
من چند بار خواستم به او کمک کنم و به او میوهی مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. به همین خاطر
هیچ وقت روی میوهها تابلوی قیمت نمیزنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمتها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچههاش میوه بخره.
راستش را بخواهی من به هر کسی که نیاز داشته باشه کمک میکنم و همیشه با امام زمانم معامله میکنم.
دلم مثل آوار ریخته بود پایین
و بسیار شرمنده بودم
و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود.
دلم میخواست روی میوهفروش را ببوسم،
میوهها را خریدم، سوار ماشین شدم و هقی زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و
از 🌹امام زمان علیه السلام🌹 خجل بودم
و با خودم میگفتم؛
ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم را با امام زمانم معامله می کردم
#حکایت
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
📚 #حکایت
روزی بهلول در خیابان به دنبال چیزی میگشت
رهگذران گفتند: بهلول بدنبال چه میگردی؟
گفت: به دنبال کلید خانه
گفتند: کلید را دقیقا کجا گم کرده ای؟
گفت: در خانه!
گفتند: پس چرا در خیابان بدنبال آن میگردی؟
گفت: آخر درون خانه بسیار تاریک است و چیزی نمی بینم!
گفتند: نادان یعنی نمیدانی آن کلید را هرگز در خیابان نخواهی یافت؟
گفت: پس چرا همه شما کلید تمام مشکلاتتان را در خارج از خود جستجو میکنید و خود را نادان نمیدانید؟
شاه کلید، درون ماست
منتهی درون ما تاریک است و بدنبال آن در خارج از خود میگردیم
#تحریم
#اقتصاد_مقاومتی
#داستانک
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
#از_فقراء_قرض_بگیریم
✍روزی؛ پسری از خانوادهای نسبتا ثروتمند،
متوجه شد که مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست!
با تعجب به مادرش گفت:
مادر عزیزم؛ دیروز یک کیسه بزرگ نمک برایت خریدم، چرا از همسایه نمک طلب میکنی؟
#مادر_گفت:
پسرم؛ همسایه فقیرمان، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند.
دوست داشتم از آنها چیز سادهای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد.
ما چیزی کم نداریم که از آنها قرض بگیریم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که ما هم به آنها محتاجیم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد و شرمنده نشوند...
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
#نشرخوبیها
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@Nora0049