eitaa logo
🌴 نور ملکوت عید بزرگ غدیرخم🌷
217 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
85 فایل
🔘تبلیغ غدیر و رساندن پیام آن به دیگران از جمله وظایف مسلمین است. ◽️پیامبر در روز غدیر فرمود ابلاغ من را بشنوید و به دیگران هم برسانید یعنی هر مسلمان به عنوان امت پیامبر باید به امر رسول خدا توجه و برای فرهنگ اسلام و غدیر تبلیغ نماید. noreghadir
مشاهده در ایتا
دانلود
همچنین داستان مشهوری است که درباره گذشت امام از بی ادبی مردی شامی است. خود آن شخص می گوید که به مدینه رفته بودم. مردی را دیدم که بر مرکبی گران قیمت سوار شده و لباسهای نفیسی پوشیده بود. از شکوه او خوشم آمد. پرسیدم: «او که بود؟» گفتند: «حسن بن علی بن ابی طالب. » وقتی نام علی را شنیدم، سینه ام دریایی از کینه و دشمنی علیه او شد. به او حسادت کردم که چرا علی باید چنین فرزندی داشته باشد؛ از اینرو، نزد او رفتم و با تندی گفتم: «تو پسر علی هستی؟» فرمود: «آری! فرزند اویم. » سپس من تا توانستم به او و پدرش ناسزا گفتم. او صبر کرد تا سخنانم پایان یابد. سپس با خوشرویی از من پرسید: «به گمانم در این شهر غریبی. اگر به خانه نیازداری، به تو خانه می دهم. اگر به مال نیاز داری به تو ببخشم. اگر کمک دیگری می خواهی، بگو تا انجام دهم. شاید مرا با شخص دیگری اشتباه گرفته ای. اگر جایی می خواهی بروی تو را راهنمایی کنم و اگر بارت سنگین است، در آوردن آن به تو کمک کنم. اگر گرسنه ای سیرت کنم. اگر برهنه ای، تو را بپوشانم. اگر بارت را به خانه من بیاوری و تا وقتی در این شهر هستی، میهمان من باشی، خوشحال می شوم. منزل من بزرگ است و برای آسایش تو فراهم است. » مرد شامی با دیدن این همه گذشت و مهربانی، اشک شرمساری می ریخت و می گفت: «گواهی می دهم که جانشین خدا بر زمینی و خدا بهتر می داند که بار رسالت را بر دوش چه کسی گذارد. تا اکنون تو و پدرت را بیش تر از همه مردم دشمن می داشتم؛ ولی اکنون شما دوست داشتنی ترین بندگان خدا نزد من هستید. » سپس آن مرد به خانه امام مجتبی علیه السلام رفت و تا وقتی در مدینه حضور داشت، میهمان حضرت بود. از آن پس، از بهترین دوستداران آن خاندان شد. [16] گستره گذشت و مهرورزی امام، آن قدر پردامنه بود که قاتل او را هم در برگرفت؛ همچنان که عمر بن اسحاق می گوید که من و حسین علیه السلام در لحظه شهادت، نزد امام مجتبی علیه السلام بودیم که فرمود: «بارها به من زهر داده اند؛ ولی این بار تفاوت می کند؛ زیرا این بار، جگرم را قطعه قطعه کرده است. » حسین علیه السلام با ناراحتی پرسید: «چه کسی شما را زهر داده است؟» فرمود: «از او چه می خواهی؟ می خواهی او بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می دانم، خشم و عذاب خداوند بیش تر از تو خواهد بود. اگر هم او نباشد، دوست ندارم که برای من، بی گناهی گرفتار شود. »[17] 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ [1] بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، مؤسسة الرساله، بيروت، 1403 ق، ج 43، ص 331. [2] مهج الدعوات، سيد بن طاووس، دار الذخائر، قم، 1411 ق، ص 145. [3] مناقب آل ابيطالب، ابن شهرآشوب، دارالأضواء، بيروت، 1408 ق، ج 4، ص 14 و بحار الانوار، ج 43، ص 339. [4] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 17 و بحارالانوار، همان. [5] بحارالانوار، همان. [6] همان، ص 332. [7] بروج/ 3. [8] احزاب/ 45. [9] هود/ 103. [10] بحارالانوار، ج 43، ص 345. [11] نساء/ 86. [12] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 18. [13] حياة الامام الحسن بن على( ع)، باقر شريف القرشى، ج 1، ص 314. [14] بحارالانوار، ج 43، ص 352. [15] تحفة الواعظين، ج 2، ص 106. [16] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 19.
🔘ده ویژگی اخلاقی امام مجتبی علیه السلام 🔹قسمت2️⃣ 6- فروتنی امام مانند جدش رسول الله صلی الله علیه و آله بدون هیچ تکبری روی زمین می نشست و با تهی دستان هم سفره می شد. روزی سواره از محلی می گذشت که دید گروهی از بینوایان روی زمین نشسته اند و مقداری نان را پیش خود گذارده اند و می خورند. وقتی امام حسن علیه السلام را دیدند، به ایشان تعارف کردند و حضرت را سر سفره خویش خواندند. امام از مرکب خویش پیاده شد و این آیه را تلاوت کرد:«إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْتَکبِرین»؛ «خداوند خود بزرگ بینان را دوست نمی دارد (نحل/ 23). » سپس سر سفره آنان نشست و مشغول خوردن شد. وقتی همگی سیر شدند، امام آنها را به منزل خود فرا خواند و از آنان پذیرایی فرمود و به آنان پوشاک هدیه کرد. [18] آن حضرت همواره دیگران را نیز بر خود مقدم می داشت و پیوسته با احترام و فروتنی با مردم برخورد می کرد. روزی ایشان در مکانی نشسته بود. برخاست که برود؛ ولی در این لحظه، پیرمرد فقیری وارد شد. امام به او خوشامد گفت و برای ادای احترام و فروتنی به او، فرمود: «ای مرد! وقتی وارد شدی که ما می خواستیم برویم. آیا به ما اجازه رفتن می دهی؟» و مرد فقیر عرض کرد: «بله، ای پسر رسول خدا!»[19] امام، همواره، مهربانی را با مهربانی پاسخ می گفت؛ حتی پاسخ وی در برابر نامهربانی نیز مهربانی بود 7- میهمان نوازی آن گرامی، همواره از میهمانان پذیرایی می کرد. گاه از اشخاصی پذیرایی می کرد که حتی آنان را نمی شناخت؛ به ویژه، امام به پذیرایی از بینوایان علاقه زیادی داشت، آنان را به خانه خود می برد و به گرمی پذیرایی می کرد و به آنها لباس و مال می بخشید. [20] در سفری که امام حسن همراه امام حسین علیهم السلام و عبدالله بن جعفر به حج می رفتند، شتری که بار آذوقه بر آن بود، گم شد و آنها در میانه راه، گرسنه و تشنه ماندند. در این هنگام، متوجه خیمه ای شدند که در آن پیرزنی تنها زندگی می کرد. از او آب و غذا خواستند. پیرزن نیز که انسان مهربان و میهمان نوازی بود، تنها گوسفندی را که داشت دوشید و گفت: «برای غذا نیز آن را ذبح کنید تا برای شما غذایی آماده کنم. » امام نیز آن گوسفند را ذبح کرد و زن از آن، غذایی برای ایشان درست کرد. آنان غذا را خوردند و پس از صرف غذا از وی تشکر کردند و گفتند: «ما افرادی از قریش هستیم که به حج می رویم. اگر به مدینه آمدی نزد ما بیا تا میهمان نوازی ات را جبران کنیم. » سپس از زن خداحافظی کردند و به راه خویش ادامه دادند. شب هنگام، شوهر زن به خیمه اش آمد و او داستان میهمانی را برایش بازگفت. مرد، خشمگین شد و گفت: «چگونه در این برهوت، تنها گوسفندی را که همه دارایی مان بود برای کسانی کشتی که نمی شناختی؟» مدتها از این جریان گذشت تا اینکه بادیه نشینان به سبب فقر و خشکسالی به مدینه سرازیر شدند. آن زن نیز همراه شوهرش به مدینه آمد. در یکی از همین روزها، امام مجتبی علیه السلام همان پیرزن را در کوچه دید و فرمود: «یا أَمَةَ اللَّهِ!تَعْرِفِینِی؟ ای کنیز خدا! آیا مرا می شناسی؟» گفت: «نه. » فرمود: «من همان کسی هستم که مدتها پیش، همراه دو نفر به خیمه ات آمدیم. نامم حسن بن علی است. » پیرزن خوشحال شد و عرض کرد: «پدر و مادرم به فدای تو باد!» امام به پاس فداکاری و پذیرایی او، هزار گوسفند و هزار دینار طلا به او بخشید و او را نزد برادرش حسین علیه السلام فرستاد. او نیز همین مقدار به او گوسفند و دینار طلا بخشید و وی را نزد عبدالله بن جعفر فرستاد. عبدالله نیز به پیروی از پیشوایان خود، همان مقدار را به آن پیرزن بخشید. [21] حضرت با این سپاسگزاری، هم از میهمان غریبی پذیرایی کرد و هم جایگاه و ارزش میزبانی او را به سبب عمل نیکویش، پاس داشت. آن حضرت بارها درباره فقیرانی که از ایشان پذیرایی کرده بودند، می فرمود: «فضیلت با آنان است. پذیرایی شان اندک است و مالی ندارند؛ ولی برترند؛ زیرا آنان غیر از آنچه که ما را به آن پذیرایی می کنند، چیز دیگری ندارند و از همه چیز خود گذشته اند؛ ولی ما بیش از آنچه پیش میهمان می گذاریم، اموال داریم. »[22] 8- بردباری از سخت ترین دوران زندگانی با برکت امام مجتبی علیه السلام، دوران پس از صلح با معاویه بود. ایشان، سختی این سالهای ستم را با بردباری وصف ناشدنی اش سپری می کرد. ایشان در این سالها، از غریبه و آشنا سخنان زشت و گزنده می شنید و از خدنگ بی وفایی، زخم می خورد. بسیاری از دوستان به ایشان پشت کرده بودند. روزگار، برایشان به سختی می گذشت. ناسزا گفتن به حضرت علی سلام الله علیه شیوه سخنرانان شهر شده بود. هرگاه امام را می دیدند می گفتند: «السَّلَامُ عَلَیک یا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِین؛ [23] سلام بر تو ای خوار کننده مؤمنان. » در حضور ایشان، به هتک و دشنام امیر المؤمنین علیه السلام زبان می گشودند و امام با بردباری و مظلومیت بسیار، هتاکیها و دشنامها را تحمل می کرد.👇
روزی ایشان، وارد مجلس معاویه شد. مجلسی شلوغ و پر ازدحام بود. امام، جای خالی نیافت و ناگزیر، نزدیک پای معاویه نشست که بالای منبر بود. معاویه با دشنام به حضرت علی علیه السلام سخنش را آغاز کرد و درباره خلافت خودش سخن راند و گفت: «من از عایشه در شگفتم که مرا در خور خلافت ندیده است و فکر می کند که این جایگاه، حق من نیست. » سپس با حالتی تمسخرآمیز گفت: «زن را به این سخنان چه کار؟ خدا از گناهش بگذرد. آری! پدر این مرد [با اشاره به امام مجتبی علیه السلام] در کار خلافت با من سرستیز داشت، خدا هم جانش را گرفت. » امام فرمود: «ای معاویه! آیا از سخنان عایشه تعجب می کنی؟» معاویه گفت: «بله به خدا!» امام علیه السلام فرمود: «می خواهی عجیب تر از آن را برایت بگویم؟» گفت: «بگو. » آن حضرت پاسخ داد: «عجیب تر از این که عایشه تو را قبول ندارد، این است که من پای منبر تو و نزد پای تو بنشینم. »[24] این بردباری تا جایی بود که مروان بن حکم دشمن سرسخت امام با حالتی اندوهگین در تشییع پیکر ایشان شرکت کرد و در پاسخ آنانی که به او می گفتند تو تا دیروز با او دشمن بودی، گفت: «او کسی بود که بردباری اش با کوهها سنجیده نمی شد. »[25] 9- بخشندگی و برآوردن نیازهای دیگران می توان گفت که بارزترین ویژگی امام مجتبی علیه السلام که بهترین سرمشق برای دوستداران او است، بخشندگی بسیار و دستگیری از دیگران است. ایشان به بهانه های مختلف، همه را از خوان کرم خویش بهره مند می ساخت و آن قدر بخشش می کرد تا شخص نیازمند بی نیاز می شد؛ زیرا طبق تعالیم اسلام، بخشش باید به گونه ای باشد که فرهنگ گدایی را ریشه کن سازد و در صورت امکان، شخص را از جرگه نیازمندان بیرون کند. روزی حضرت مشغول عبادت بود. دید فردی در کنار او نشسته است و به درگاه خدا می گوید: «خدایا! هزار درهم به من ارزانی دار. حضرت به خانه آمد و برای او ده هزار درهم فرستاد. [26] امام حسن علیه السلام هیچ گاه سائلی را از خود نمی راند و هرگز پاسخ «نه» به نیازمندان نمی فرمود و تمامی جنبه های معنوی بخشش را در نظر می گرفت. آورده اند روزی امام مجتبی علیه السلام شنید مردی در دعا با پروردگار خویش با گریه می گوید: «خدایا! ده هزار درهم به من روزی بده. » امام وقتی سخن او را شنید سریع از مسجد به خانه برگشت و به همان مقدار درهم از خانه برداشت و به او داد. مرد، بسیار خوشحال شد؛ اما وقتی خواست سکه ها را ببرد نتوانست آن را حمل کند. رو به امام کرد و گفت: «اکنون دو نفر را صدا بزن که این سکه ها را برای من حمل کنند». امام، عبایش را از دوش برداشت و سکه ها را درون آن گذاشت و دستور داد تا آن را برای مرد ببرند؛ اما دیگر درهمی در میان نبود که به آن دو نفر بدهد. غلامان حضرت گفتند: والله ما عندنا درهم؛ دیگر [حتی ] درهمی نداریم، امام فرمود: «لَکنِّی أَرْجُو أَنْ یکونَ لِی عِنْدَ اللَّهِ أَجْرٌ عَظِیمٌ؛ [27] اما من امید پاداشی بزرگ از نزد پروردگار خویش دارم. » روزی خلیفه سوم در مسجد نشسته بود که مرد فقیری وارد مسجد شد. نزد او رفت و درخواست کمک کرد. عثمان به او پنج درهم داد. آن مرد نگاهی به سکه ها کرد و گفت: «مرا نزد کسی راهنمایی کن [تا کمک بیش تری به من کند]. » عثمان او را به امام مجتبی که همراه حسین علیهم السلام و عبدالله بن جعفر نشسته بودند، فرستاد و گفت: «نزد آن چند جوان برو و از آنها کمک بخواه. » فقیر نزد آنها رفت و نیاز خود را بیان داشت. امام حسن علیه السلام برای نمایاندن جنبه های تربیتی بخشش، از مرد پرسید: «إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا فِی إِحْدَی ثَلَاثٍ دَمٍ مُفْجِعٍ أَوْ دَینٍ مُقْرِحٍ أَوْ فَقْرٍ مُدْقِعٍ فَفِی أَیهَا تَسْأَلُ؟ کمک خواستن از دیگران، تنها در سه مورد رواست: 1- خون بهایی به گردن انسان باشد [و توان پرداخت آن نداشته باشد]؛ 2- بدهی سنگینی داشته باشد [و از عهده پرداخت آن برنیاید]؛ 3- درمانده ای باشد [که دستش به جایی نرسد. ] تو کدام یک از این سه دسته هستی؟» مرد فقیر سبب نیازمندی خود را بیان کرد. سپس امام حسن علیه السلام پنجاه دینار طلا به او بخشید. حضرت امام حسین علیه السلام به پیروی از ایشان و نیز رعایت جایگاه امامت، چهل و نه درهم و عبدالله بن جعفر نیز با همین انگیزه چهل و هشت درهم به او کمک کردند. عثمان با دیدن این جریان گفت: «این خاندان، کانون علم، حکمت و سرچشمه همه نیکیها هستند. »[28] 👇
امام برآوردن نیاز دیگران را در هر حالی در اولویت قرار می داد. ابن عباس می گوید که با حضرت مجتبی علیه السلام در مسجدالحرام بودم. آن جناب در آنجا معتکف و مشغول طواف بود. نیازمندی نزد ایشان آمد و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! به فلان شخص، مقداری بدهکارم و از عهده قرض او بر نمی آیم. اگر ممکن است [مرا کمک کنید]. » امام فرمود: «به صاحب این خانه! [و اشاره به کعبه کرد] متأسفانه در حال حاضر، پولی در اختیار ندارم. » شخص نیازمند گفت: «ای فرزند رسول خدا! پس از او بخواهید که به من مهلت بدهد؛ چون مرا تهدید کرده است که اگر بدهی خود را نپردازم، مرا به زندان می اندازد. حضرت طواف خود را قطع کرد و همراه آن مرد به راه افتاد تا نزد طلبکارش بروند و از او مهلت بگیرند. » آن حضرت همواره دیگران را نیز بر خود مقدم می داشت و پیوسته با احترام و فروتنی با مردم برخورد می کرد ابن عباس می گوید عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! گویا فراموش کرده اید که در مسجد، قصد اعتکاف کرده اید. »[29] حضرت فرمود: «نه فراموش نکرده ام؛ ولی از پدرم شنیدم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس حاجت برادر مؤمن خود را برآورد، نزد خدا مانند کسی است که نه هزار سال، روزها روزه گرفته و شبها را به عبادت گذرانیده است. »[30] 10- شجاعت شجاعت، میراث ماندگار امیر مومنان علیه السلام بود و امام مجتبی علیه السلام وارث آن بزرگوار. در کتابهای تاریخی آمده است که امام علی علیه السلام در تقویت این روحیه در کودکانش، خود به طور مستقیم دخالت می کرد. شمشیرزنی و مهارتهای نظامی را از کودکی به آنان می آموخت و پشتیبانی از حق و حقیقت را به آنان درس می داد. میدانهای نبرد، مکتب درس شجاعت حضرت علی علیه السلام به فرزندانش بود. با آغاز خلافت امام علی علیه السلام، کشمکشها نیز آغاز شد. نخستین فتنه، جنگ جمل بود که به بهانه خونخواهی عثمان بر پا شد. شعله های جنگ زبانه می کشید. امیر مومنان علیه السلام پسرش محمد بن حنفیه را فراخواند و نیزه خود را به او داد و فرمود: «برو، شتر عایشه را نحر کن. » محمد بن حنفیه نیزه را گرفت و حمله کرد؛ ولی کسانی که به سختی اطراف شتر عایشه را گرفته بودند، حمله او را دفع کردند. او چندین بار حمله کرد؛ ولی نمی توانست خود را به شتر برساند. ناچار نزد پدر آمد و اظهار ناتوانی کرد. امام نیزه را پس گرفت و به حسن علیه السلام داد. او نیزه را گرفت و به سوی شتر تاخت و پس از مدتی کوتاه، بازگشت؛ در حالی که از نوک نیزه اش خون می ریخت. محمد حنفیه به شتر نحر شده و نیزه خونین نگریست و شرمنده شد. امیرمؤمنان به او فرمود: «شرمنده نشو؛ زیرا او فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله است و تو فرزند علی هستی. »[31] امام مجتبی علیه السلام در دیگر جنگهای آن دوران نیز شرکت کرد و دلاوریهای بسیاری از خود نشان داد. معاویه درباره دلاوریهای او می گفت: «او فرزند کسی است که به هر کجا می رفت، مرگ نیز همواره به دنبالش بود (کنایه از اینکه نترس بود و از مرگ نمی هراسید). »[32][33] 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ [17] اسد الغابه، ابن اثير، دار احياء التراث العربى، بيروت، 293 ق، ج 2، ص 15. [18] « وَ جَعَلَ يأْكُلُ حَتَّى اكْتَفَوْا دَعَاهُمْ إِلَى ضِيافَتِهِ وَ أَطْعَمَهُمْ وَ كَسَاهُمْ» بحارالانوار، ج 43، ص 352. [19] ملحقات احقاق الحق، سيد نور الله مرعشى التسترى، مطبعة الاسلاميه، تهران، 1395 ق، ج 11، ص 114. [20] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 16 و 17. [21] همان، ص 16 و كشف الغمه، على بن عيسى الإربلى، بى تا، كتابفروشى اسلاميه، تهران، ج 2، ص 133.( با گزينش). [22] بحارالانوار، ج 43، ص 253. [23] همان، ج 75، ص 287. [24] ناسخ التواريخ، ميرزا محمد تقى سپهر، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1342 ق، ج 2، ص 293. [25] زندگى دوازده امام، هاشم معروف الحسينى، امير كبير، تهران، 1373 ش، ج 1، ص 506. [26] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 17. [27] بحارالانوار، ج 43، ص 347. [28] همان، ص 333. [29] انسان معتكف، پيش از پايان اعتكاف، جز براى كارهاى ضرورى نمى تواند از مسجد خارج شود. [30] سفينه البحار، شيخ عباس قمى، كتابخانه سنايى، تهران، بى تا، باب الحاء. [31] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 21. [32] شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، دار الفكر، بيروت، بى تا، ج 4، 73. [33] ، مقالات، 28جلد، مجمع https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا مولای یا أبامحمد! ▪️▪️▪️ فرق حسین و حسن است حرف یاء این حسن و آن دیگری یا حسن ▪️▪️▪️ کی افتد از لب من نام حسن واژه‌ی بازدمم ذکر نوای حسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️ 👈🏼 امام حسین علیه السلام بعد از غسل و کفن و نماز، آن حضرت را به طرف مرقد شریف پیامبر صلی الله علیه و آله حمل کردند. با دیدن این منظره برای مروان و بقیه بنی امیه که با سلاح و به همراهی عایشه آمده بودند شکی باقی نماند که می خواهند آن حضرت را در کنار پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» دفن نمایند. ▪️ لذا آمدند و مانع شدند و عایشه در حالی که سوار درازگوشی بود گفت: (مرا با شما چه کار است که می خواهید کسی را که من او را دوست ندارم در خانه من دفن کنید.) مروان ملعون هم نظیر این مطالب را گفت و ابن عباس به او و عایشه جواب داد. فرزندان عثمان هم مانع شدند و گفتند: (هرگز نمی شود که عثمان در بدترین مکانها دفن شود و حسن با رسول خدا به خاك سپرده شود.) ▪️ امام حسین علیه السلام فرمود: به خداوندی که مکه و حرم را محترم گردانیده، حسن علیه السلام فرزند علی و فاطمه علیهماالسلام سزاوارتر است بر پیامبر صلی الله علیه و آله از کسانی که بدون اجازه داخل خانه او شده اند. بخدا قسم او سزاوارتر است از حمال خطاها عثمان، که ابوذر را از مدینه بیرون کرد و ... ▪️ عایشه جلو قبر پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله رفت و گفت: (تا یک مو در سر من است نخواهم گذاشت او را در این خانه دفن کنید. در اینجا بنی مروان جنازه آن حضرت را تیرباران کردند. بنی هاشم دست به شمشیر بردند، ولی امام حسین علیه السلام مانع شده فرمودند: (وصیت برادرم نباید ضایع شود.) ▪️ سپس ۷۰ تیر از جنازه آن حضرت بیرون کشیدند. 😭😭 📚 منتهی الآمال ، ج ۱ ، ص ۲۳۵ . https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴
باید دگر از نو به پا ڪنیم بسـاط عـزا را بنـا ڪنیم باید مثال روز «هفتم صفر» روز عـزاے دگر دسٺ و پا ڪنیم السلام https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩 سلام‌الله‌علیها، حافظ جان امام علیه‌السلام و دیگر اسرای کربلا امام صادق صلوات‌الله‌علیه فرمودند: ▪️وقتی علی‌بن‌الحسین علیهماالسلام و دیگر اسرای کربلا را به نزد یزیدبن‌معاویه علیهمالعائن‌الله بردند، آنان را در خانه‌ی مخروبه‌ای در شام حبس کردند؛ بعضی از اهل‌بیت گفتند: "ما را در این خرابه حبس کرده‌اند که دیوارهایش بر سرمان فرود آید!" سربازانی که نگهبانِ ایشان بودند، به زبان رومی به یکدیگر گفتند: "آنها می‌ترسند که خانه بر سرشان فرود آید؛ نمی‌دانند که فردا آنها را خارج کرده و خواهند کُشت!" ⭕️ امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: هیچکس مثل من زبان رومی را بلد نبود (ولی سربازان نمی‌دانستند که تکلّم آنان را متوجه می‌شوم). 🏴 حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با خوابی که دیدند و بهانه‌ی پدر گرفتند و سپس شهادت آن بانوی سه‌ساله، باعث ایجاد ولوله‌ای در شام شد که منجر به ترس یزید ملعون از آشوب و تغییر تصمیم آن خبیث در قتل اهل‌بیت و خروج آنان از خرابه و در نتیجه، حفظ جان امام زمانشان و دیگر اسرای خاندان رسالت شد. 📜 بصائر الدرجات (صفارقمی)، ص۳۳۸ بحارالانوار (علامه‌مجلسی)، ج۴۶، ص۷۰ https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴
📜حضرت صادق (علیه السّلام) فرمود: وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خانه‌ ام سلمه بود،به وی فرمود: مبادا بگذاری کسی نزد من بیاید. ناگاه امام حسین (علیه السّلام) که کودکی بود آمد و‌ ام سلمه نتوانست از او جلوگیری نماید، آن حضرت همچنان آمد تا به حضور پیامبر خدا مشرف شد. وقتی‌ام سلمه نیز به دنبال امام حسین آمد، دید آن بزرگوار روی سینه رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) قرار گرفته و پیامبر در حالی که گریان است چیزی را در دستش زیر و رو می‌کند. ✅ پیامبر خدا به‌ ام سلمه فرمود: این جبرئیل است که به من خبر می‌دهد، این حسینم شهید خواهد شد و این همان تربتی است که حسین روی آن شهید می‌شود،ای‌ ام سلمه، این تربت را نزد خود نگاه دار. هر وقت دیدی این تربت به خون مبدل شد بدان که این حبیب من شهید شده است.ام سلمه گفت: یا رسول اللّه! از خدا بخواه که این بلا را از حسین تو دور نماید؟ 💡فرمود: من از خدا تقاضا کردم، ولی خدا فرمود:در عوض این شهادت درجه ای به حسین داده می‌شود که به احدی از مخلوقین داده نخواهد شد. 💔حسین (علیه السلام) شیعیانی دارد که هر گاه شفاعت کنند شفاعت آنان قبول خواهد شد. حضرت مهدی موعود از فرزندان حسین خواهد بود. به خدا قسم شیعیان حسین هستند که فردای قیامت رستگار خواهند بود. 📝در رابطه با این روایتِ شریف دو نکته ظاهر می شود: اول: اینکه خداوند همه بندگان خویش را آزمایش می کند و هیچ استثنایی در این باره وجود ندارد حتی انبیا و اوصیا (علیهم السلام) نیز مشمول این قانون الهی هستند. دوم اینکه: مصائبی که برای اهل بیت (علیهم السلام) رخ داد برای آن بود که خداوند می خواست آنها را به مقامات بلند و کرامت خاص خویش نائل فرماید همانطور که در همین حدیث شریف اشاره شد که برای حضرت اباعبدالله (علیه السلام) درجه و‌ مقامی است که کسی از مخلوقین به آن نائل نمی شود مگر با شهادت. 🔺 بدون شک یکی از آن درجات مقام شفاعت کبرای فردای قیامت است که از نتایج و آثار شهادت حضرت اباعبدالله (علیه السلام) ظاهر و لایح می شود. 📚 بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۲۵ https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قِیلَ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام إِنَّ فِیکَ عَظَمَةً قَالَ بَلْ فِیَّ عِزَّةٌ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ . وَ قَالَ وَاصِلُ بْنُ عَطَاءٍ: کَانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَلَیْهِ سِیمَاءُ الْأَنْبِیَاءِ وَ بَهَاءُ الْمُلُوکِ. به امام حسن علیه السلام گفته شد که تو دارای عظمت و بزرگی مخصوصی هستی! فرمود: بلکه من دارای عزت هستم. همچنان که خدا می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِین، » {عزت برای خدا و رسول و مؤمنین خواهد بود. } واصل بن عطا می‌گوید: امام حسن علیه السلام دارای سیمای پیامبران و هیبت پادشاهان بود.✨✨ 📚بحارالانوار جلد ۴۳، صفحه ۳۳۸ https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ جان سپردن دو طفل از اهل حرم از شدت عطش و ترس ☑️ کبود شدن بدن مطهر حضرت زینب سلام الله علیها از شدت کتک.😭😭 ●لقد أوصى الإمام الحسين أخته السيدة زينب بالمحافظة على العيال والأطفال بعد استشهاده عليه‌السلام ويعلم الله كم كان تنفيذ هذه الوصية أمراً صعباً وخاصةً بعد الهجوم الوحشي على مخيمات الإمام الحسين عليه‌السلام وعبد إحراق الخيام وتبعثر النساء والأطفال في الصحراء ففي ساعة الهجوم على الخيام كانت النساء تلجأ إلى السيدة زينب وتخفي أنفسهن خلفها وكان الأطفال أيضاً يفزعون إليها ويتسترون وراءها خوفاً من الضرب بالسياط والعصي فكانت السيدة زينب عليها‌السلام تحافظ عليهم كما يحافظ الطير على فراخه حين هجوم الصقور على عشه فتجعل جسمها مانعاً من ضرب النساء والأطفال وقد إسود ظهرها في مدة زمنية قصيرة بسبب الضرب المتوالي على جسمها وبعد الهجوم والإحراق بدأت السيدة زينب تتفقد النساء والأطفال وتنادي كل واحدة منهن باسمها وتعدهم واحدةً واحدة وتبحث عمن لا تجده مع النساء والأطفال ونقرأ في بعض الكتب أن السيدة زينب عليها‌السلام لما بدأت بجمع العيال والأطفال لم تجد طفلين منهم فذهبت تبحث عنهما هنا وهناك وأخيراً وجدتهما معتنقين نائمين فلما حركتهما فإذا هما قد ماتا من الخوف والعطش. ◼️امام حسین علیه السلام به خواهر خود حضرت زینب صلوات الله علیها سفارش کرده بود که پس از شهادتش از زنان و کودکان حفاظت کند و خدا می داند که اجرای این وصیت خصوصا پس از آن هجوم وحشیانه به خیام حسینی و آتش زدن خیمه ها که به پراکنده شدن زنان و کودکان در بیابان منجر گردید تا چه اندازه سخت و دشوار بوده است در هنگام هجوم همه زنها به حضرت زینب صلوات الله علیها پناه برده و خود را پشت سر آن حضرت مخفی می کردند کودکان نیز از ترس ضرب چوب و تازیانه به او پناه آورده و پشت سر آن حضرت مخفی می شدند و این زینب کبری صلوات الله علیها بود که چون پرنده ای که در هنگام هجوم باز شکاری به لانه اش از جوجه های خود دفاع می کند محافظت از آنها را بر عهده داشت آن حضرت جسم خود را در برابر ضربه های وحشیانه دشمن سپر بلای زنان و کودکان می کرد و اندک زمانی نگذشت که پشت آن حضرت از شدت ضرباتی که بر آن وارد شده بود سیاه و کبود گردید پس از هجوم و آتش سوزی حضرت زینب صلوات الله علیها به دنبال زنان و کودکان می گشت و هر کدام از آنها را به نام صدا می زد از آنها که پیدا می شدند آمار می گرفت و باز به دنبال آنهایی که در میان زنان و کودکان نمب یافتشان می گشت در بعضی از کتاب ها می خوانیم حضرت زینب صلوات الله علیها چون شروع به جمع کردن زنان و بچه ها نمود دو کودک را در میان آنان نیافت لذا به دنبال آنها رفت و شروع به جستجو در بیابان نمود و آنها را در حالی یافت که دست در گردن هم نهاده و به خواب رفته بودند اما وقتی آنان را حرکت داد تا بیدار شوند دید که هر دو از شدت ترس و تشنگی جان باخته اند.😭😭😭😭 📚 زينب الكبرى عليها السلام من المهد الى اللحد 📚 معالي السبطين/ج۲/الفصل۱۲/المجلس الرابع. https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📃 ثقة الاسلام کلینی قدس سره روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: اشعث بن قیس در ریختن خون امیر المومنین علیه السلام شرکت داشت. دخترش جعده امام حسن علیه السلام را مسموم کرد. پسرش محمد نیز در ریختن خون امام حسین علیه السلام سهیم بود. 📗 الکافی، تالیف ثقة الاسلام کلینی، جلد ۸، صفحه ۱۶۷، حدیث ۱۸۷، چاپ انتشارات دار الکتب الاسلامیة 📘 بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، ج‏لد ۴۵، صفحه ۹۶، حدیث ۴۲، چاپ دار احیاء التراث العربی https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🌴🏴🌴🏴🌴 💠احتجاج امام خردسال در مجلس یزید و نجات جان اهلبیت علیهم السلام 🔹پس از آنكه اهل بيت عليه السلام را وارد شام كردند، يزيد لعين حضرت امام سجّاد عليه السلام و تمام مخدّرات را كه همراه حضرت بودند به مجلس ‍ خود طلبيد و پس از ايذا و هتك احترامي كه به ساحت قدس آن جناب مرتكب گرديد به اهل مجلس خود گفت: من دستور دادم مردان اينها را تماما كشتند. و اكنون اين زنان و كودكاني كه ملاحظه مي كنيد، در ريسمان اسارت من گرفتار مي باشند، شما مي گوييد من با آنان چه كنم؟ همه گفتند: ▪️دستور بده تمامي آنها را گردن بزنند تا از نسل علي عليه السلام كه دشمن ديرينه تو و پدرت معاويه بودند يك نفر باقي نماند. 🔹به محض آنكه اهل مجلس يزيد اين فتوا را دادند، امام محمّد باقر عليه السلام كه سنين عمر او دو سال و چند ماه و به روايتي پنج سال بيش ‍ نبود و جزء اُسرا ايشان را به شام آورده بودند، برخاست مقابل تخت يزيد قرار گرفت و پس از حمد الهي فرمود: يزيد، اگر اجازه دهي من چند كلمه صحبت كنم. يزيد از جرئت آن طفل تعجّب كرد و گفت: بگو چه مي خواهي بگويي؟ فرمود: 🔹اهل مجلس تو از همنشينان فرعون هم بدترند. زيرا فرعون زماني كه با اهل مجلس خود راجع به حضرت موسي و هارون مشورت كرد و گفت با آنان چه كنم؟ گفتند:آنها را به حال خودشان واگذار و متعرّض آنان مشو، لكن زماني كه تو با اهل مجلس خويش راجع به ما مشورت نمودي، آنها گفتند تمام ما را گردن بزن، و در اين امر سرّي نهفته است. يزيد گفت: چه سرّي نهفته است؟ حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود :👇 ▪️ندماي مجلس فرعون همه حلال زاده بودند ولكن همنشينان تو همه ولدالزنا مي باشند. «✨وَلايقتل الا نبياء و أولادهم إلّا أولاد الا دعياء»✨. ✅نمي كشد پيغمبران و اولاد پيغمبران را مگر اولاد ولدالزنا يزيد سر به زير انداخت، پس دستور داد آنان را از مجلس بيرون برند.  ر.ک:📚اثبات الوصیه، ص۳۱۹ https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴
✅ إستفاده ملّا محمد محسن فیض کاشانی از تربت امام حسین علیه السلام برای محکوم نمودن فرستاده امپراطور فرنگ در زمان شاه عباس از فرنگستان. ▪️پادشاه فرنگ شخصی را فرستاد و به سلطان صفوی نوشت که شما علمای مذهب خود را بگوئید با فرستاده من در أمر مذهب و دین مناظره کنند اگر او ایشان را محکوم کرد شما به دین ما در آئید و اگر علمای دین شما او را محکوم کردند ما به دین شما إیمان می‌آوریم و آن فرستاده کارش این بود که هر کس هر چه به دست می‌گرفت او أوصاف آن شیء را می‌گفت و می‌دانست که چیست . پس سلطان علماء را جمع کرد و سرآمد آن مجلس بود. ملا محسن به آن سفیر گفت مگر سلطان شما عالمی نداشت تا به نزد ما بفرستد که مثل تو عوامی را فرستاده که با علماء امت اسلام مناظره کند ؟! آن فرنگی گفت که شما از عهده من نمی توانید برآئید اکنون چیزی در دست بگیر تا بگویم آن چیست. ملا محسن از حضرت سیدالشهداء در دست داشت آن را در میان مشتش گرفت و گفت بگو ببینم این چیست ؟! فرنگی به دریای فکر غوطه ورشد. هر چه فکر کرد چیزی نگفت. فیض فرمود چرا عاجز ماندی ؟! گفت: عاجز نماندم ولی به قاعده خود چنان می‌بینم که در دست توقطعه ای از است و من در این فکرم که چگونه بدست تو رسیده. مرحوم فیض فرمود راست گفتی. در دست من قطعه ای از خاک بهشت است و آن تسبیحی است که از تربت پاک فرزند پیامبر ما است که امام است پس حقیقت دین ما و بطلان دین شما معلوم گشت. پس آن فرنگی اسلام را اختیار کرد . 📚 قصص العلماء ٫ صفحه 323 https://eitaa.com/noreghadir🏴🏴