#دفن_شهدا
یکی از مردان طایفه بنی اسد،میگوید:پس از این که عمرسعد کربلا را ترک کرد من رفتم تا منطقه را ببینم،دیدم از آن بدن های پاره پاره و به خون تپیده،نور ساطع می شود و بوی عطر به مشام می رسد.
ناگهان چشمش به شیر ترسناکی می افتد که در بین شهدا رفت و آمد می کرد.وقتی به پیکر پاک سیدالشهدا رسید بدن خود را از خون او رنگین نمود و خود را به بدن حضرت چسباند و نعره و شیون های وحشتناکی سر داد،از بیم آن که شیر او را نَدَرَد به میان نِی ها رفت و پنهان شد.
نکته دیگری که او را به شگفتی واداشته بود شمع هایی در نیمه های شب گرداگرد بدن شهدا روشن شدند،اما هیچ کسی در آن جا دیده نمی شد،تمها صدای گریه و ناله های جانسوز به گوش می رسید.
📚مقتل مقرم،ص۳۸۴
📚مدینةالمعاجز،ص۲۶۳،باب۱۲۷
🏴🏴🏴🏴
#دفن_شهدا
وقتی امام سجاد وارد کربلا شد دید مردم و طایفه بنی اسد آمده اند کنار کشته ها و متحیر مانده اند و نمی دانند چه کنند!چون آنها نمی توانستند شهدا را بشناسند،چرا که شهدا سر در بدن نداشتند،گاهی نیز از یکدیگر می پرسیدند که آیا کدام یک از شهدا را توانسته اند شناسایی کنند اما هیچ کس نبود که پاسخ مثبت بدهد.
حضرت جلو رفت،خود را معرفی کرد و به آنها فرمود برای چه کاری به آن جا آمده است!
هر یک از شهدا را که دفن می کردند، حضرت او را معرفی می کرد و نام دیگر مشخصاتش را بیان می کرد،آن جا تنها صدایی که به گوش می رسید صدای گریه و ناله بود.
بنی اسد همچون سیل،اشک می ریختند و زن ها موهای خویش را پریشان کرده و به صورت خویش می زدند.
📚مقتل مقرم،ص۳۸۵
🏴🏴🏴
#امان_از_دل_زینب_س
از روی تل بینِ مقتل، غیرِ زیبایی ندید
صبر و تسليم و رضا جمله شعار زينب است
#السلام_علیک_یا_بنت_ولی_الله_ع
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
سوارِ نیزه ی سیّاری ای سر
میان کوچه و بازاری ای سر
گهی کنج تنوری، گاه در دِیر
عجب گشت و گذاری داری ای سر😭
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
◾️ #مصیب_خوانی_حضرت_زینب_علیهاالسلام
👈🏼علامه مجلسی مینویسد: درکتب معتبره دیدم که مسلم جصاص گوید:
▪️درکوفه وقتی زینب سر سیدالشهدا علیهماالسلام رابرنیزه دید، پیشانی خودرا بچوبه محمل زد وخون از زیرمقنعه خارج شد.
سپس باسر بریده صحبت کرد،
وفرمود:👇
اى هلال ماه من،چه وقت كامل شدى؟
خسوفى رخ داد، وبتدريج غروب كردى
اى برادر دو قلوی من درقلب وروح واحساس
گمان نمیكردم جدای من وتو مقدرشده باشد😭😭😭
▪️اى برادرم! بافاطمه صغیره سخن بگو كه ازشدت مصیبت نزديك است قلب اومانند یخ ذوب شود!😭😭
▪️اي برادر من!
قلب توهمیشه باما مهربان بود، پس چه شده که الان باما صحبت نمیکنی ومهربانی نمیکنی؟😭😭
▪️اي برادرم!
کاش پسرت زین العابدین رابهنگام اسارت میديدي
او بادیدن جسم بی سر تو نزدیک بودجان دهد، حتی نمیتوانست بايتيمان توصحبت کند😭😭😭
▪️اي برادرم!
هرگاه زین العابدین راکتک میزدند اوتراصدا میزد، واشک ازچشمان او سرازيرمیشد.😭😭😭
▪️اي برادرم!
زین العابدین را درآغوشت بگیر، واورا بسوي خود بخوان تاتسلای دل مجروح اوباشی
چه اندازه خوار است آن يتيمي که پدرخودرا بخواندولي جواب او را نشنود😭😭😭😭😭😭
📚بحارالأنوار ج۴۵، ص۱۱۴
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه😭😭
حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه😭😭
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه😭😭
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه😭😭
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه😭😭
آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه😭😭
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه😭😭
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه😭😭
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه😭😭
تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه😭😭
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه😭😭
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه😭😭
وامصیبت ، (دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد)
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه😭😭
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد😭😭😭
سلام الله علیهم اجمعین
🏴🏴🏴
🗞 تقویم شیعه /١٣ محرم الحرام
🔰 اُسراے اهل بیت علیه السّلام در مجلس ابن زیاد ملعون
↶ پس از آنکه اُسَرا و سَرهاے مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند↻•••
🐵 ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین علیه السّلام را در برابرش گذاشتند.🔺
⇐ آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجّاد علیه السّلام در حالیکه به طناب⛓ بسته بودند وارد مجلس نموده،در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگه داشتند.⚔در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند.
۞ ۞ ۞
🔗 اُسَراے اهل بیت علیه السّلام در زندان کوفه📌
♦️پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت علیهم السّلام را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.⚔⛓
۞ ۞ ۞
🔉 خبر شهادت امام حسین علیه السّلام در مدینه و شام
🐵 ابن زیاد به مدینه و شام نامه📃 نوشت و خبر شهادت امام حسین علیه السّلام را منتشر ساخت.
۞ ۞ ۞
◾️ شهادت عبداللَّه بن عفیف
● عبداللَّه بن عفیف اَزُدے بزرگوارے از اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام بود و در جنگهای⚔ جمل و صفین دو چشم خویش را از دست داده بود.لذا مشغول عبادت بود.
🍂 او هنگامے که شنید پسر زیاد ملعون به امیرالمؤمنین و امام حسین علیه السّلام نسبت کذب مے دهد، از میان جمعیت برخاست و گفت:✋🏼ساڪت باش اے پسر مرجانه، دروغگو🤥 توئے و پدر تو که به تو این مقام را داد.
☝️🏻ای دشمن خدا فرزندان پیامبر صلّے اللَّه علیه و آله را مے کشے و در منابر مؤمنین اینچنین سخن میگوئی⁉️
🔱 مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمڪ قبیله اش به خانه رفت، ولے بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند. پس از رشادتهاے او و دخترش دستگیر شد و همانطور که از خدا خواسته بود به دست بدترین خلق یعنے ابن زیاد به شهادت رسید.
📚الوقایع و الحوادث ج 4
📚ارشاد ج3 ص117
📚امالے صدوق 229
#مقتل_امام_حسین
#دفن_شهدا
در روز ۱۳ محرم،امام سجاد(علیه السلام) برای دفن کردن شهدا به کربلا آمد،چرا که نماز و مراسم تدفین امام را تنها امامِ بعد از او باید انجام دهد.
یکی از دلایل این سخن،گفت و گوی امام رضا(علیه السلام) با علی بن حمزه است.حضرت به او فرمود:"بگو ببینم،آیا حسین بن علی امام بود یا نه؟!".
عرض کرد:آری.
حضرت فرمود:"پس چه کسی مراسم تدفین او را به جا آورد؟".
عرض کرد:حضرت سجاد فرزند امام حسین.
امام فرمود:"امام سجاد آن موقع در کجا حضور داشت؟".
ابن حمزه عرض کرد: در کوفه و زندان ابن زیاد بود بدون این که کسی بفهمد از زندان خارج شد،مراسم تدفین پدر گرامی اش را انجام داد و دوباره به زندان بازگشت.
امام رضا(علیه السلام)فرمود:
"کسی که توانست،امام سجاد را با وجود این که در زندان بود به کربلا آورد،می تواند امامِ بعد از من را نیز از بغداد برای انجام تشریفات دفن پدرش بیاورد،با این که او نه در زندان خواهد بود و نه در اسارت".
📚مقتل مقرم،ص۳۸۴_۳۸۵
📚اثبات الوصیه مسعودی،ص۱۷۳
📚مرآةالعقول مجلسی،ج۱،ص۳۷۳
#دارالاماره
وقتی سرِ مقدس حضرت را وارد دارالاماره کردند،از دیوارهای قصر،خون می جوشید و از بعضی از دیوارها به طرف عبیداللّه،آتش بیرون می زد.
او به شخصی که در کنارش بود گفت:این ماجرا را برای کسی بیان نکن.آن گاه از آن جا فرار کرد و رفت.سرِ مقدس امام حسین(علیه السلام)با صدای رسایی سخن گفت و فرمود:
"ای ملعون!کجا می گریزی؟اگر آتش در این دنیا تو را در بر نگیرد و نسوزاند،بی شک جایگاهت در آخرت آتش خواهد بود.
سخن رأس مبارک ادامه داشت تا این که آتش ها خاموش شدند و فرو نشستند،همه حاضران در قصر به وحشت افتاده بودند.
تا ۲ یا ۳ ماه،مردم هنگام طلوع و غروب خورشید آن دیوارها را می دیدند که خون آلود می شود و یاد آور کشتن فرزند رسول اللّه می گردد.
📚مقتل مقرم،ص۳۵۷_۳۵۸
📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۸۷
📚کامل ابن اثیر،ج۶،ص۳۷