eitaa logo
🌴 نور ملکوت عید بزرگ غدیرخم🌷
245 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
85 فایل
🔘تبلیغ غدیر و رساندن پیام آن به دیگران از جمله وظایف مسلمین است. ◽️پیامبر در روز غدیر فرمود ابلاغ من را بشنوید و به دیگران هم برسانید یعنی هر مسلمان به عنوان امت پیامبر باید به امر رسول خدا توجه و برای فرهنگ اسلام و غدیر تبلیغ نماید. noreghadir
مشاهده در ایتا
دانلود
در آن میان،لشکر عمرسعد صدایی از غیب شنیدند که می گفت: ای مردم کوفه!وای بر شما.من با چشمان خودم دیدم که رسول خدا شما را می بیند.او نگاهی به شما کرد و در حالی که محاسن شریفش را به دست گرفته بود،نگاهی به آسمان نمود. اما هوای نفس و گمراهی،چنان بر آنها چیره شده بود که با خود گفتند:نترسید،این صدای یک دیوانه است!. امام صادق(علیه السلام)فرمود: "آن گوینده جبرئیل بود". بعضی از فرشتگان فریاد زدند: ای مردمی که بعد از پیامبرتان گمراه شدید و بیراهه رفتید!خدا شما را هر چه زودتر نابود کند و عید قربان و فطر آینده را نبینید. حضرت صادق(علیه السلام)می فرماید: "همین هم شد،عمر آنها تا عیدهای بعدی کفاف نداد،نسل این ها هم تا زمان انتقام گرفتن حجةبن الحسن العسکری(علیه السلام)روز خوش و آسایش را به خویشتن نخواهند دید". 📚مقتل مقرم،ص۳۶۱ 📚من لا یحضرة الفقیه،ص۱۴۸ 🏴🏴🏴
🏴🏴🏴 ‌‌ لایوم کیومک یا اباعبدالله الحسین 🔴 خارج کردن امام زین العابدین از خیمه های آتش گرفته توسط حضرت زینب کبری سلام الله علیهما در بعضی مقاتل آمده است که، وقتی خیمه‏ ها را آتش زدند، زینب علیهاالسلام نزد امام سجاد علیه‏السلام آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان و پناه باقی ماندگان! خیمه‏ ها را آتش زدند، چه کنیم؟ امام علیه‏السلام فرمود: از خیمه‏ ها بیرون آیید. آن گاه از خیمه‏ ها بیرون آمدند؛ ولی زینب علیهاالسلام باقی ماند و کنار بستر حجت خدا امام سجاد علیه‏السلام به آن حضرت می‏نگریست. امام علیه‏السلام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار و خروج از خیمه نبود. از این رو زینب علیهاالسلام در خیمه‏ ی امام علیه‏السلام سراسیمه گاهی به طرف راست و گاهی به طرف چپ و گاه به آسمان نگاه می‏کرد و دست‏هایش را بر اثر شدت ناراحتی به هم می‏زد و گاهی وارد خیمه امام علیه‏السلام می‏شد و بیرون می‏آمد. یکی از سربازان به زینب علیهاالسلام عرض کرد: چرا مثل سایر بانوان فرار نمی‏کنی؟ فرمود: ما بیماری در میان این خیمه داریم، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با وجود این که آتش از هر سو شعله می‏کشد. 📚سید بن طاووس، الملهوف، ص ۱۸۱ 📚بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵۸ 🏴🏴🏴
🕯ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود😭 🕯وآن دل که باخود داشتم با دل ستانم میرود😭 🕯اومیرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود😭😭 🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀قافله سالار من 😭😭😭 🎤کربلایی حسین‌_شریفی 💔 🖤 🏴🏴🏴🏴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴 ± یالیتنا کنا معک آقا کمک آقا کمک 😭🥀 🎼 🎤 ♥️ https://eitaa.com/noreghadir🏴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱 جآن عزیز است امـّا جآن‌ها به فدایت حسین .. ♥️ 🌱 https://eitaa.com/noreghadir🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ 🗞 ٺقویم شیعه /١٢ محرم الحرام ◾️دفن شهدای کربلا🕯 ● روز دفن بدنهای مطهر سیّد الشّهداء علیه السّلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت، توسّط🔅حضرٺ سجّاد علیه السّلام به یاری جمعی از بنی اسد است. ⚜ورود اهل بیت علیه السّلام به کوفه ↶ روز دوازدهم روز ورود اهل بیت علیهم السّلام با حالت اسارت به کوفه است. ↶ در این روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید، و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه ها و بازارها موکل گردانید، که احدی از ❀ شیعیان امیرالمؤمنین علیه السّلام حرکتی نکند. ⇓ سپس فرمان داد ● سرهایی را که در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیت علیه السّلام حرکت دهند، و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند. ➰ مردم با دیدن حالت زار ذریه ی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سرهای بر نیزه ☆⇑ و بانوان و مخدرات در هودجهای بدون پوشش، صدا به گریه بلند نمودند.😭 ♡زینب کبری، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زین العابدین علیه السّلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک💔 ایراد خطبه نمودند، که عده ای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند، اما هنگامی که خیلی دیر شده بود‼️ ⚫️ روز شهادت حضرت سجّاد علیه السّلام ↶ شهادت امام زین العابدین علیه السّلام در این روز در سال 94 هجری،و بنابر قولۍ دیگر در ٢۵محرم در سن 57 سالگی واقع شده است. 📚توضیح المقاصد ص٣ 📚الوقایع الحوادث ج محرم 📚ارشاد جلد دوم ص١١۴ 🏴🏴🏴
در همان روز عاشورا ابن سعد به خولی بن یزید اصبحی، و حمیدبن مسلم ازدی،دستور داد سرِ حسین را به کوفه ببرند. سرهای دیگر شهداء را هم توسط شمر، قیس بن شعیث و عمروبن حجاج فرستاد. از آن جا که منزل خولی یک فرسخ با کوفه فاصله داشت،سرِ مبارک امام را به خانه بُرد،اما آن را از همسرش_که دوستدار و پیرو اهل بیت(علیه السلام)بود_پنهان کرد. همسر خولی متوجه شد که از تنور خانه با این که آتش نیفروخته است،نوری متصاعد می شود.وقتی نزدیک تنور شد صدای چند زن را شنید که برای امام حسین به صورت جانسوزی گریه می کردند.او ناگهان پِی بُرد که خولی چه کرده است! با گریه از خانه و زندگی خولی بیرون رفت و تا پایان عمرش،از غم حسین نه آرایش کرد و نه عطر و بوی خوش استعمال نمود. مردم از آن پس نام او را عیوف ((خوددار)) گذاشتند. صبح روز بعد،خولی رأس مبارک حضرت را به دارالاماره برد و آن را پیش روی ابن زیاد_که به تازگی از نخلیه بازگشته بود_ قرار داد.خولی در حالی که سر مقدس امام را به ابن زیاد تحویل می داد شعری خواند، ابن زیاد از این که در شعر خولی از حسین تعریف شده بود ناراحت شد و گفت:اگر می دانی که او شخص خوبی بود چرا او را کشتی؟به خدا قسم هیچ پاداشی به تو نخواهم داد. 📚مقتل مقرم،ص۳۶۹_۳۷۰ 📚البدایة ابن کثیر،ج۸،ص۱۹۰ 📚انساب الاشراف بلاذری،ج۵،ص۲۳۸ 📚تذکرةالخواص،ص۱۴۴ 🏴🏴🏴
وقتی که دختران امیرالمؤمنان علی(علیه‌السّلام )به کوفه رسیدند،مردم شهر جمع شدند تا آنها را ببینند. اُمِّ کلثوم فریاد زد: [یا اهل الکوفة!أما تستحون من اللّه و رسوله أن تنظروا إلی حرم النبی(صلوات الله و سلامه علیه و آله)؟_ای مردم کوفه!شما از خدا و رسولش خجالت نمی کشید که به ناموس پیامبر نگاه می کنید؟]. یکی از زن های کوفه که اسراء را در آن حال دید گفت:شما اسیران متعلّق به چه دین و کشوری هستید؟. زن ها فرمودند: [نحن أساری آل محمد_ما اسیران از خاندان محمد هستیم]. چند نفر از کوفیان،برای کودکان،خرما و نان و گردو آوردند،حضرت ام کلثوم(زینب کبری)بر سرِ آنها فریاد زد: "صدقه بر ما حرام است".آن گاه آنها را از دست کودکان گرفت و به زمین انداخت. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۴_۳۷۵ 📚الدمعةالساکبه،ص۳۶۴ 📚مثیرالاحزان،ص۸۴ 📚لهوف،ص۸۱ 📚اسرارالشهادة،ص۴۷۷ 📚تظلم الزهراء،ص۱۵۰ 🏴🏴🏴
یکی از مردان طایفه بنی اسد،میگوید:پس از این که عمرسعد کربلا را ترک کرد من رفتم تا منطقه را ببینم،دیدم از آن بدن های پاره پاره و به خون تپیده،نور ساطع می شود و بوی عطر به مشام می رسد. ناگهان چشمش به شیر ترسناکی می افتد که در بین شهدا رفت و آمد می کرد.وقتی به پیکر پاک سیدالشهدا رسید بدن خود را از خون او رنگین نمود و خود را به بدن حضرت چسباند و نعره و شیون های وحشتناکی سر داد،از بیم آن که شیر او را نَدَرَد به میان نِی ها رفت و پنهان شد. نکته دیگری که او را به شگفتی واداشته بود شمع هایی در نیمه های شب گرداگرد بدن شهدا روشن شدند،اما هیچ کسی در آن جا دیده نمی شد،تمها صدای گریه و ناله های جانسوز به گوش می رسید. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۴ 📚مدینةالمعاجز،ص۲۶۳،باب۱۲۷ 🏴🏴🏴🏴
وقتی امام سجاد وارد کربلا شد دید مردم و طایفه بنی اسد آمده اند کنار کشته ها و متحیر مانده اند و نمی دانند چه کنند!چون آنها نمی توانستند شهدا را بشناسند،چرا که شهدا سر در بدن نداشتند،گاهی نیز از یکدیگر می پرسیدند که آیا کدام یک از شهدا را توانسته اند شناسایی کنند اما هیچ کس نبود که پاسخ مثبت بدهد. حضرت جلو رفت،خود را معرفی کرد و به آنها فرمود برای چه کاری به آن جا آمده است! هر یک از شهدا را که دفن می کردند، حضرت او را معرفی می کرد و نام دیگر مشخصاتش را بیان می کرد،آن جا تنها صدایی که به گوش می رسید صدای گریه و ناله بود. بنی اسد همچون سیل،اشک می ریختند و زن ها موهای خویش را پریشان کرده و به صورت خویش می زدند. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۵ 🏴🏴🏴
سوارِ نیزه ی سیّاری ای سر میان کوچه و بازاری ای سر گهی کنج تنوری، گاه در دِیر عجب گشت و گذاری داری ای سر😭
◾️ 👈🏼علامه مجلسی می‌نویسد: درکتب معتبره دیدم که مسلم جصاص گوید: ▪️درکوفه وقتی زینب سر سیدالشهدا علیهماالسلام رابرنیزه دید، پیشانی خودرا بچوبه محمل زد وخون از زیرمقنعه خارج شد. سپس باسر بریده صحبت کرد، وفرمود:👇 اى هلال ماه من،چه وقت كامل شدى‌؟ خسوفى رخ داد، وبتدريج غروب كردى اى برادر دو قلوی من درقلب وروح واحساس گمان نمیكردم‌ جدای من وتو مقدرشده باشد😭😭😭 ▪️اى برادرم! بافاطمه صغیره سخن بگو‌ كه ازشدت مصیبت نزديك است قلب اومانند یخ ذوب شود!😭😭 ▪️اي برادر من! قلب توهمیشه باما مهربان بود، پس چه شده که الان باما صحبت نمیکنی ومهربانی نمیکنی؟😭😭 ▪️اي برادرم! کاش پسرت زین العابدین رابهنگام اسارت میديدي او بادیدن جسم بی سر تو نزدیک بودجان دهد، حتی نمیتوانست بايتيمان توصحبت کند😭😭😭 ▪️اي برادرم! هرگاه زین العابدین راکتک میزدند اوتراصدا میزد، واشک ازچشمان او سرازيرمیشد.😭😭😭 ▪️اي برادرم! زین العابدین را درآغوشت بگیر، واورا بسوي خود بخوان تاتسلای دل مجروح اوباشی چه اندازه خوار است آن يتيمي که پدرخودرا بخواندولي جواب او را نشنود😭😭😭😭😭😭 📚بحارالأنوار ج۴۵، ص۱۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام الله علیها زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه😭😭 حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه😭😭 حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه😭😭 سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه😭😭 آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه😭😭 آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه😭😭 نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه😭😭 وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه😭😭 چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه😭😭 تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه😭😭 زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه😭😭 سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه😭😭 وامصیبت ، (دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد) پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه😭😭 طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد😭😭😭 سلام الله علیهم اجمعین 🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ 🗞 تقویم شیعه /١٣ محرم الحرام 🔰 اُسراے اهل بیت علیه السّلام در مجلس ابن زیاد ملعون ↶ پس از آنکه اُسَرا و سَرهاے مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند↻••• 🐵 ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین علیه السّلام را در برابرش گذاشتند.🔺 ⇐ آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجّاد علیه السّلام در حالیکه به طناب⛓ بسته بودند وارد مجلس نموده،در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگه داشتند.⚔در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند. ۞ ۞ ۞ 🔗 اُسَراے اهل بیت علیه السّلام در زندان کوفه📌 ♦️پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت علیهم السّلام را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.⚔⛓ ۞ ۞ ۞ 🔉 خبر شهادت امام حسین علیه السّلام در مدینه و شام 🐵 ابن زیاد به مدینه و شام نامه📃 نوشت و خبر شهادت امام حسین علیه السّلام را منتشر ساخت. ۞ ۞ ۞ ◾️ شهادت عبداللَّه بن عفیف ● عبداللَّه بن عفیف اَزُدے بزرگوارے از اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام بود و در جنگهای⚔ جمل و صفین دو چشم خویش را از دست داده بود.لذا مشغول عبادت بود. 🍂 او هنگامے که شنید پسر زیاد ملعون به امیرالمؤمنین و امام حسین علیه السّلام نسبت کذب مے دهد، از میان جمعیت برخاست و گفت:✋🏼ساڪت باش اے پسر مرجانه، دروغگو🤥 توئے و پدر تو که به تو این مقام را داد. ☝️🏻ای دشمن خدا فرزندان پیامبر صلّے اللَّه علیه و آله را مے کشے و در منابر مؤمنین اینچنین سخن میگوئی⁉️ 🔱 مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمڪ قبیله اش به خانه رفت، ولے بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند. پس از رشادتهاے او و دخترش دستگیر شد و همانطور که از خدا خواسته بود به دست بدترین خلق یعنے ابن زیاد به شهادت رسید. 📚الوقایع و الحوادث ج 4 📚ارشاد ج3 ص117 📚امالے صدوق 229
در روز ۱۳ محرم،امام سجاد(علیه السلام) برای دفن کردن شهدا به کربلا آمد،چرا که نماز و مراسم تدفین امام را تنها امامِ بعد از او باید انجام دهد. یکی از دلایل این سخن،گفت و گوی امام رضا(علیه السلام) با علی بن حمزه است.حضرت به او فرمود:"بگو ببینم،آیا حسین بن علی امام بود یا نه؟!". عرض کرد:آری. حضرت فرمود:"پس چه کسی مراسم تدفین او را به جا آورد؟". عرض کرد:حضرت سجاد فرزند امام حسین. امام فرمود:"امام سجاد آن موقع در کجا حضور داشت؟". ابن حمزه عرض کرد: در کوفه و زندان ابن زیاد بود بدون این که کسی بفهمد از زندان خارج شد،مراسم تدفین پدر گرامی اش را انجام داد و دوباره به زندان بازگشت. امام رضا(علیه السلام)فرمود: "کسی که توانست،امام سجاد را با وجود این که در زندان بود به کربلا آورد،می تواند امامِ بعد از من را نیز از بغداد برای انجام تشریفات دفن پدرش بیاورد،با این که او نه در زندان خواهد بود و نه در اسارت". 📚مقتل مقرم،ص۳۸۴_۳۸۵ 📚اثبات الوصیه مسعودی،ص۱۷۳ 📚مرآةالعقول مجلسی،ج۱،ص۳۷۳
وقتی سرِ مقدس حضرت را وارد دارالاماره کردند،از دیوارهای قصر،خون می جوشید و از بعضی از دیوارها به طرف عبیداللّه،آتش بیرون می زد. او به شخصی که در کنارش بود گفت:این ماجرا را برای کسی بیان نکن.آن گاه از آن جا فرار کرد و رفت.سرِ مقدس امام حسین(علیه السلام)با صدای رسایی سخن گفت و فرمود: "ای ملعون!کجا می گریزی؟اگر آتش در این دنیا تو را در بر نگیرد و نسوزاند،بی شک جایگاهت در آخرت آتش خواهد بود. سخن رأس مبارک ادامه داشت تا این که آتش ها خاموش شدند و فرو نشستند،همه حاضران در قصر به وحشت افتاده بودند. تا ۲ یا ۳ ماه،مردم هنگام طلوع و غروب خورشید آن دیوارها را می دیدند که خون آلود می شود و یاد آور کشتن فرزند رسول اللّه می گردد. 📚مقتل مقرم،ص۳۵۷_۳۵۸ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۸۷ 📚کامل ابن اثیر،ج۶،ص۳۷
سرِ مقدس را در مقابل ابن زیاد گذاشتند،با شاخه ای که در دست داشت چند لحظه ای به دندان های مبارک حضرت زد. زیدبن ارقم به او گفت:چوبت را از روی آن لب ها بردار!به خدا قسم خودم دیدم که رسول اللّه دو لبِ مبارکش را روی همین لب ها گذاشت.زید این را گفت و به گریه افتاد. ابن زیاد به او گفت:اگر پیر نبودی و عقلت نپریده بود،دستور می دادم گردنت را بزنند. زید از مجلس بیرون رفت و زیرِ لب می گفت:بَرده ای مردم را به بردگی گرفته و آنها را مالِ خود می داند،گویی خودش آنها را زاییده است.ای مردم عرب!پس از این بَرده و نوکر خواهید شد.پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود کردید.او بهترین مردان شما را به قتل رساند و اشرارتان را به خدمت گرفت.شما هم تن به این ذلت دادید و اعتراضی نکردید،من از چنین قوم ذلیلی برائت می جویم. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۹_۳۹۰ 📚البدایه والنهایه،ج۸،ص۱۹۰ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۲