eitaa logo
🌴 نور ملکوت عید بزرگ غدیرخم🌷
202 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
85 فایل
🔘تبلیغ غدیر و رساندن پیام آن به دیگران از جمله وظایف مسلمین است. ◽️پیامبر در روز غدیر فرمود ابلاغ من را بشنوید و به دیگران هم برسانید یعنی هر مسلمان به عنوان امت پیامبر باید به امر رسول خدا توجه و برای فرهنگ اسلام و غدیر تبلیغ نماید. noreghadir
مشاهده در ایتا
دانلود
سوارِ نیزه ی سیّاری ای سر میان کوچه و بازاری ای سر گهی کنج تنوری، گاه در دِیر عجب گشت و گذاری داری ای سر😭
◾️ 👈🏼علامه مجلسی می‌نویسد: درکتب معتبره دیدم که مسلم جصاص گوید: ▪️درکوفه وقتی زینب سر سیدالشهدا علیهماالسلام رابرنیزه دید، پیشانی خودرا بچوبه محمل زد وخون از زیرمقنعه خارج شد. سپس باسر بریده صحبت کرد، وفرمود:👇 اى هلال ماه من،چه وقت كامل شدى‌؟ خسوفى رخ داد، وبتدريج غروب كردى اى برادر دو قلوی من درقلب وروح واحساس گمان نمیكردم‌ جدای من وتو مقدرشده باشد😭😭😭 ▪️اى برادرم! بافاطمه صغیره سخن بگو‌ كه ازشدت مصیبت نزديك است قلب اومانند یخ ذوب شود!😭😭 ▪️اي برادر من! قلب توهمیشه باما مهربان بود، پس چه شده که الان باما صحبت نمیکنی ومهربانی نمیکنی؟😭😭 ▪️اي برادرم! کاش پسرت زین العابدین رابهنگام اسارت میديدي او بادیدن جسم بی سر تو نزدیک بودجان دهد، حتی نمیتوانست بايتيمان توصحبت کند😭😭😭 ▪️اي برادرم! هرگاه زین العابدین راکتک میزدند اوتراصدا میزد، واشک ازچشمان او سرازيرمیشد.😭😭😭 ▪️اي برادرم! زین العابدین را درآغوشت بگیر، واورا بسوي خود بخوان تاتسلای دل مجروح اوباشی چه اندازه خوار است آن يتيمي که پدرخودرا بخواندولي جواب او را نشنود😭😭😭😭😭😭 📚بحارالأنوار ج۴۵، ص۱۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام الله علیها زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه😭😭 حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه😭😭 حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه😭😭 سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه😭😭 آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه😭😭 آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه😭😭 نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه😭😭 وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه😭😭 چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه😭😭 تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه😭😭 زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه😭😭 سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه😭😭 وامصیبت ، (دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد) پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه😭😭 طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد😭😭😭 سلام الله علیهم اجمعین 🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ 🗞 تقویم شیعه /١٣ محرم الحرام 🔰 اُسراے اهل بیت علیه السّلام در مجلس ابن زیاد ملعون ↶ پس از آنکه اُسَرا و سَرهاے مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند↻••• 🐵 ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین علیه السّلام را در برابرش گذاشتند.🔺 ⇐ آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجّاد علیه السّلام در حالیکه به طناب⛓ بسته بودند وارد مجلس نموده،در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگه داشتند.⚔در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند. ۞ ۞ ۞ 🔗 اُسَراے اهل بیت علیه السّلام در زندان کوفه📌 ♦️پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت علیهم السّلام را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.⚔⛓ ۞ ۞ ۞ 🔉 خبر شهادت امام حسین علیه السّلام در مدینه و شام 🐵 ابن زیاد به مدینه و شام نامه📃 نوشت و خبر شهادت امام حسین علیه السّلام را منتشر ساخت. ۞ ۞ ۞ ◾️ شهادت عبداللَّه بن عفیف ● عبداللَّه بن عفیف اَزُدے بزرگوارے از اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام بود و در جنگهای⚔ جمل و صفین دو چشم خویش را از دست داده بود.لذا مشغول عبادت بود. 🍂 او هنگامے که شنید پسر زیاد ملعون به امیرالمؤمنین و امام حسین علیه السّلام نسبت کذب مے دهد، از میان جمعیت برخاست و گفت:✋🏼ساڪت باش اے پسر مرجانه، دروغگو🤥 توئے و پدر تو که به تو این مقام را داد. ☝️🏻ای دشمن خدا فرزندان پیامبر صلّے اللَّه علیه و آله را مے کشے و در منابر مؤمنین اینچنین سخن میگوئی⁉️ 🔱 مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمڪ قبیله اش به خانه رفت، ولے بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند. پس از رشادتهاے او و دخترش دستگیر شد و همانطور که از خدا خواسته بود به دست بدترین خلق یعنے ابن زیاد به شهادت رسید. 📚الوقایع و الحوادث ج 4 📚ارشاد ج3 ص117 📚امالے صدوق 229
در روز ۱۳ محرم،امام سجاد(علیه السلام) برای دفن کردن شهدا به کربلا آمد،چرا که نماز و مراسم تدفین امام را تنها امامِ بعد از او باید انجام دهد. یکی از دلایل این سخن،گفت و گوی امام رضا(علیه السلام) با علی بن حمزه است.حضرت به او فرمود:"بگو ببینم،آیا حسین بن علی امام بود یا نه؟!". عرض کرد:آری. حضرت فرمود:"پس چه کسی مراسم تدفین او را به جا آورد؟". عرض کرد:حضرت سجاد فرزند امام حسین. امام فرمود:"امام سجاد آن موقع در کجا حضور داشت؟". ابن حمزه عرض کرد: در کوفه و زندان ابن زیاد بود بدون این که کسی بفهمد از زندان خارج شد،مراسم تدفین پدر گرامی اش را انجام داد و دوباره به زندان بازگشت. امام رضا(علیه السلام)فرمود: "کسی که توانست،امام سجاد را با وجود این که در زندان بود به کربلا آورد،می تواند امامِ بعد از من را نیز از بغداد برای انجام تشریفات دفن پدرش بیاورد،با این که او نه در زندان خواهد بود و نه در اسارت". 📚مقتل مقرم،ص۳۸۴_۳۸۵ 📚اثبات الوصیه مسعودی،ص۱۷۳ 📚مرآةالعقول مجلسی،ج۱،ص۳۷۳
وقتی سرِ مقدس حضرت را وارد دارالاماره کردند،از دیوارهای قصر،خون می جوشید و از بعضی از دیوارها به طرف عبیداللّه،آتش بیرون می زد. او به شخصی که در کنارش بود گفت:این ماجرا را برای کسی بیان نکن.آن گاه از آن جا فرار کرد و رفت.سرِ مقدس امام حسین(علیه السلام)با صدای رسایی سخن گفت و فرمود: "ای ملعون!کجا می گریزی؟اگر آتش در این دنیا تو را در بر نگیرد و نسوزاند،بی شک جایگاهت در آخرت آتش خواهد بود. سخن رأس مبارک ادامه داشت تا این که آتش ها خاموش شدند و فرو نشستند،همه حاضران در قصر به وحشت افتاده بودند. تا ۲ یا ۳ ماه،مردم هنگام طلوع و غروب خورشید آن دیوارها را می دیدند که خون آلود می شود و یاد آور کشتن فرزند رسول اللّه می گردد. 📚مقتل مقرم،ص۳۵۷_۳۵۸ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۸۷ 📚کامل ابن اثیر،ج۶،ص۳۷
سرِ مقدس را در مقابل ابن زیاد گذاشتند،با شاخه ای که در دست داشت چند لحظه ای به دندان های مبارک حضرت زد. زیدبن ارقم به او گفت:چوبت را از روی آن لب ها بردار!به خدا قسم خودم دیدم که رسول اللّه دو لبِ مبارکش را روی همین لب ها گذاشت.زید این را گفت و به گریه افتاد. ابن زیاد به او گفت:اگر پیر نبودی و عقلت نپریده بود،دستور می دادم گردنت را بزنند. زید از مجلس بیرون رفت و زیرِ لب می گفت:بَرده ای مردم را به بردگی گرفته و آنها را مالِ خود می داند،گویی خودش آنها را زاییده است.ای مردم عرب!پس از این بَرده و نوکر خواهید شد.پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود کردید.او بهترین مردان شما را به قتل رساند و اشرارتان را به خدمت گرفت.شما هم تن به این ذلت دادید و اعتراضی نکردید،من از چنین قوم ذلیلی برائت می جویم. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۹_۳۹۰ 📚البدایه والنهایه،ج۸،ص۱۹۰ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۲
زینب(سلام الله علیها) از دیگر زنان کمی فاصله داشت، او برای ابن زیاد آشنا نبود،اما جلالت و نور نبوت و اُبُهتِ امامت که در وجود زینب نهفته بود،نظر ابن زیاد را به خود جلب کرد. او گفت:این زنِ ناشناس کیست؟،گفتند:او دختر امیرالمؤمنین_زینب کبری_است. ابن زیاد تا او را شناخت،خواست بیشتر از این حضرت را آزرده کند و با نیشِ زبان به او گفت: خدا را سپاس که شما را رسوا کرد و جانتان را گرفت و بالاخره دروغتان را برای مردم رو کرد. بانو زینب فرمود: "سپاس خدا را که ما را به خاطر وجود پیامبرش محمد،کرامت و بزرگواری داد و از هر ناپاکی ای پیراست.به یقین،کسی در این واقعه رسوا شد که گناهکار و فاسق بود. خدا دروغِ انسان های فاجر و اهل گناه را برملا کرد و ما جزءِ این گروه نیستیم". ابن زیاد گفت:نظرت درباره این بلاهایی که خدا بر سرِ خانواده ات آورد چیست؟ حضرت فرمود: "[ما رأیت إلّا جمیلاً_جز زیبایی چیزی ندیدم.آن شهدا کسانی هستند که خدا شهادت را از پیش برایشان مقدّر کرده بود ((و این خواستِ تو نبوده))،اما در روز قیامت_که به همین زودی ها خواهد بود_ خدا شما را جمع خواهد نمود و میانتان به قضاوت خواهد نشست.اگر خوب ببینی می فهمی که چه کسی در واقع شکست خورده است،مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه". 📚مقتل مقرم،ص۳۹۰_۳۹۱ 📚لهوف،ص۹۰ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۲