eitaa logo
🌴 نور ملکوت عید بزرگ غدیرخم🌷
202 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
85 فایل
🔘تبلیغ غدیر و رساندن پیام آن به دیگران از جمله وظایف مسلمین است. ◽️پیامبر در روز غدیر فرمود ابلاغ من را بشنوید و به دیگران هم برسانید یعنی هر مسلمان به عنوان امت پیامبر باید به امر رسول خدا توجه و برای فرهنگ اسلام و غدیر تبلیغ نماید. noreghadir
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق علیه السلام فرمودند: و هر آینه زنان فاطمی درشهادت حسین بن علی(علیهما السلام) گریبان ها را دریدند و بر صورت ها لطم زدند و بر مانند حسین (علیه السلام) باید به صورت ها لطم زده شود و گریبان ها و یقه ها چاک داده شود. وسائل الشیعه: جلد۲۲، صفحه ۴۰۳. 🏴🏴🏴
🏴آجرک الله یا بقیه الله 🏴🏴🏴
✅اسب دوانیدن بر پیکر سید الشهداء😭 😭منبع: سید بن طاووس، الملهوف ١٨٢ . 🔻ثُمَّ نادى عُمَرُ بنُ سَعدٍ في أصحابِهِ : 😭مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ عليه السلام فَيُوطِئَ الخَيلَ ظَهرَهُ ؟ فَانتَدَبَ مِنهُم عَشَرَةٌ ، ▪️وهُم : إسحاقُ بنُ حَوبَةَ الَّذي سَلَبَ الحُسَينَ عليه السلام قَميصَهُ ، وأخنَسُ بنُ مَرثَدٍ ، وحَكيمُ بنُ طُفَيلٍ السَّبيعِيُّ ، وعُمَرُ بنُ صَبيحٍ الصَّيداوِيُّ ، ورَجاءُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ ، وسالِمُ بنُ خَيثَمَةَ الجُعفِيُّ ، وصالِحُ بنُ وَهبٍ الجُعفِيُّ ، وواحِظُ بنُ غانِمٍ ، وهانِئُ بنُ ثُبَيتٍ الحَضرَمِيُّ ، واُسَيدُ بنُ مالِكٍ لَعَنَهُمُ اللّه ُ ، 😭فَداسُوا الحُسَينَ عليه السلام بِحَوافِرِ خَيلِهِم ، حَتّى رَضّوا ظَهرَهُ وصَدرَهُ . ▪️قالَ الرّاوي : وجاءَ هؤُلاءِ العَشَرَةُ حَتّى وَقَفوا عَلَى ابنِ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ ، ▪️فَقالَ اُسَيدُ بنُ مالِكٍ أحَدُ العَشَرَةِ: 😭نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِكُلِّ يَعبوبٍ شَديدِ الأَسرِ ▪️فَقالَ ابنُ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ : مَن أنتُم ؟ ▪️قالوا : نَحنُ الَّذينَ وَطِئنا بِخُيولِنا ظَهرَ الحُسَينِ حَتّى طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ . ▪️قالَ : فَأَمَرَ لَهُم بِجائِزَةٍ يَسيرَةٍ . ▪️قالَ أبو عُمَرَ الزّاهِدُ: فَنَظَرنا إلى هؤُلاءِ العَشَرَةِ ، فَوَجَدناهُم جَميعا أولادَ زِنىً، وهؤُلاءِ أخَذَهُمُ المُختارُ ، فَشَدَّ أيدِيَهُم وأرجُلَهُم بِسِكَكِ الحَديدِ ، وأوطَأَ الخَيلَ ظُهورَهُم حَتّى هَلَكوا. __ 🔻سپس عمر بن سعد ، ميان يارانش ندا داد كه : 😭چه كسى حاضر است بر حسين ، اسب بدواند؟ ▪️از يارانش ، اين ده تن حاضر شدند : اسحاق بن حَوبه ـ كه پيراهن امام عليه السلام را به تاراج برده بود ـ ، اخنس بن مرثد ، حَكيم بن طُفَيل سبيعى ، عمر بن صبيح صَيداوى ، رجاء بن مُنقِذ عبدى ، سالم بن خَيثمه جُعفى ، صالح بن وَهْب جُعفى ، واحِظ بن غانِم ، هانى بن ثُبَيت حضرمى و اسيد بن مالك . 😭 اينان ـ كه خدا لعنتشان كند ـ با سُم اسب هايشان ، حسين عليه السلام را چنان لگدكوب كردند كه پشت و سينه اش را خرد كردند . ▪️اين ده تن ، [پس از پايان كار] آمدند و در برابر ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ ايستادند و از ميان آنان ، اسيد بن مالك گفت : 😭ما بوديم كه پشت و سپس سينه[ى او] را با همه اسب هاى بزرگ و تيزتك ، خرد كرديم . ▪️ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ گفت : شما كه هستيد؟ ▪️گفتند: ما كسانى بوديم كه بر پشت حسين ، اسب دوانديم تا آن كه سينه و 😭گلوى حسين را آسياب كرديم . ▪️ابن زياد ، فرمان داد جايزه اندكى به آنان بدهند . ✳️ابو عمر زاهد مى گويد : ما به اين ده تن نگريستيم و همه آنان را زنازاده يافتيم . ▪️مختار ، آنان را دستگير كرد و با زنجيرهاى آهنين ، دست و پاهايشان را بست و بر پشتشان اسب دواند تا به هلاكت رسيدند . 📚منبع: تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی: ص ٢٥٤ 🔻تذكرة الخواصّ : قالَ عُمَرُ [بنُ سَعدٍ] : مَن يوطِئُ الخَيلَ صَدرَهُ ؟ 🔹فَأَوطَؤُوا الخَيلَ ظَهرَهُ وصَدرَهُ ، ووَجَدوا في ظَهرِهِ آثارا سودا، فَسَأَلوا عَنها ، 🔸فَقيلَ : كانَ يَنقُلُ الطَّعامَ عَلى ظَهرِهِ فِي اللَّيلِ إلى مَساكِنِ أهلِ المَدينَةِ . ✳️ترجمه: تذكرة الخواصّ : عمر [بن سعد] 🔻گفت : چه كسى اسب بر سينه او (حسين) مى دوانَد ؟ 🔹ترجمه: آنان بر پشت و سينه ايشان ، اسب دواندند و در پشت ايشان ، لكّه هاى كبودى يافتند. ✳️😭چون در اين باره پرسيدند ، گفته شد : او بر پشت خود ، شبانه، گندم به درِ خانه بينوايان مدينه مى برد. علیه السلام
🌿سلام بر حسین سَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ، 🌿سلام بر آن لب هاى خشکیده، السَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ، 🌿سلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ، 🌿سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست سَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، 🌿سلام بر آن مظلومِ بى یاور 📖زیارت ناحیه مقدسه 🏴🏴🏴
🥀تیر از بس که خورده بود حسین بر تنش مثل پیرهن شده بود نفسش بین راه بر میگشت موقع دست و پا زدن شده بود😭😭 نیزه هاشان تمام شد کم کم موقع سنگ ریختن شده بود😭😭 بودم اما جلو نمی رفتم شمر آنقدر بد دهن شده بود😭😭 تکه ای را ربود هر کس که روبه رو با حسین ِمن شده بود😭😭 هرچه کردند رو به قبله نشد یعنی آنقدر پاره تن شده بود زیر انداز خانه های دهات کفن شاه بی کفن شده بود😭😭 🏴🏴🏴
سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب😭😭 نه قوتی نه توانی ميان آنهمه دشمن نه مرهمی که نشیند به قلب مضطر زینب😭😭 به حیرتم ز چه عالم ، بهم نمی پاشد که روی نیزه نشسته ، تمام باور زینب😭😭 نمانده تن که نلرزد ، نمانده تن که نسوزد مگر ز قتلگه آید صدای مادر زینب😭😭😭 نه مرکبی ، نه رکابی ، امان ز ناقه عریان چرا دوباره نیامد امیر لشگر زینب😭😭😭 🏴🏴🏴
امن یجیب المضطر.mp3
5.16M
🔳 🌴امن یجیب مضطر 🌴دلشوره افتاده به جون زینب 🎤 مجتبی رمضانی 🏴🏴🏴
🏴🏴🏴 آجرک الله یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) .... 🖤آقا جان... میدانیم این چند روز میزبان عزاداران جد غریبت هستی از این مجلس به آن مجلس نگاه خیس و بارانیت را از ما دریغ نکن مولای غریب ما هم در غم شما شریکیم آقا اگر لایق بدانید السلام 🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 اشعار بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود😭😭 لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود😭😭 می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود😭😭 یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود😭😭 در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود😭😭 آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف ! شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود😭😭 چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس اما دل رباب - پی گاهواره بود😭😭 یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود😭😭 یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود😭😭 از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از گوش ها بپرس که بی گوشواره بود😭😭😭 🏴🏴🏴
🏴 اشعار شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم😭 در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم😭 بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم😭 تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم😭 جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم😭 مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم😭 چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم😭 لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم😭 بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم😭😭😭 🏴🏴🏴