🟠 #خاطره_ای_جالب از حضرت آیت الله #مصباح یزدی ره
بنده، خودم شخصاً با یکی از مسئولان کشوری که الآن هم هستند، آقای نهاوندیان، رئیس اتاق بازرگانی فعلی کشور، داشتیم در میدان اطراف کاخ سفید در واشنگتن قدم میزدیم. یکی از ساواکیهای قدیم ایران که فراری بود و به آن جا آمده بود از دور ما را دید. نزدیک ما آمد و بنا کرد به بدگویی کردن و گفت آهان! چه طور شده که به خانه شیطان بزرگ آمدهاید؟! این جا آمدهاید چه کار؟! ما دیدیم اصلاً با این نمیشود حرف بزنیم و لذا گوشِ کری دادیم و اعتنایی نکردیم. او دید که نه، چیزی از ما ظاهر نمیشود، رفت دو تا افسر پلیس را پیدا کرد و گفت اینها تروریستهای ایرانی هستند، این جا اطراف کاخ سفید آمدهاند، خلاصه مواظب باشید خطری ایجاد نکنند.
ما همین طور داشتیم قدم میزدیم که دیدیم دوتا افسر پلیس نزدیک ما آمدند و احترام کردند و یکی از آنها گفت ممکن است بپرسم شما اهل کجا هستید؟ گفتم بفرمایید، ایرانی هستیم. ممکن است گذرنامهتان را ببینم؟ بله، این گذرنامهمان. ممکن است بپرسم شما برای چه به این جا آمدهاید؟ گفتیم ما یک دعوتی داشتیم که برای کنفرانسی سخنرانی کنیم و سخنرانیمان را انجام دادهایم، امروز هم این جا هستیم، فردا داریم به کشورمان برمیگردیم. یکی از این افسرها گفت شما رشتهتان چیست؟ گفتم الهیات. گفت اتفاقاً من هم فارغالتحصیل رشته الهیات هستم، کاش یک فرصتی بود و یک مقداری با هم صحبت میکردیم! گفتم ما حاضریم اگر وقتی باشد در خدمتتان باشیم. گفت این آقا که آمد از دور به شما بدگویی کرد چه میگوید؟! گفتم ما طرفدار انقلاب اسلامی هستیم، در کشور ما انقلاب شده، اینها از طرفداران رژیم سابق هستند، او آمد و با ما بدگویی کرد. گفت سابقاً هم با هم نسبتی داشتهاید؟ گفتیم نه. بعد با احترام گذرنامه ما را پس داد و خیلی با خوشرویی به ما دست داد و خواست خداحافظی کند و برود. رفیق ما گفت که این دوباره برمیگردد و به ما توهین میکند. آن افسر گفت من در خدمت شما هستم، ماشینتان کجاست تا شما را همراهی کنم؟ با ما آمد تا سوار ماشین شدیم و رفتیم و این هم خداحافظی کرد. دو تا افسر پلیس عالیرتبه که اینها محافظ کاخ سفید هستند، پلیس صفرکیلومتر نیستند عمامه ما را که دید یاد عمامه امامرضواناللهعلیه افتاد - آقایان قدر عمامهشان را بدانند- گفت شما از کشور خمینی هستید؟ گفتم بله. از همان لحظه احساس احترامی در دل خودش کرد و با ما بسیار مؤدبانه و محترم، به همین ترتیبی که عرض کردم رفتار کرد. خب میتوانست بگوید که شما چه کسی هستید؟! از کجا؟! و با تندی و بیادبی حرف بزند ولی یکییکی میگفت اجازه میدهید؟ من میتوانم این سؤال را از شما بکنم؟ اجازه میدهید؟ جسارت نیست بپرسم که شما برای چه به این جا آمدید؟ با این ترتیب، با این ادب فقط از این که با دیدن این عمامه یاد عمامه امام افتاد که این انقلاب را برای ما به وجود آورد!
تاریخ سخنرانی 17/10/1388