مزد دشنام
روزی امام سجاد(ع)از راهی میگذشت. مردی ناآگاه بر سر راه آن حضرت ایستاد و فحش و ناسزای زیادی به ایشان داد! اما امام(ع)با خوشرویی به او فرمود:« اگر چیزی از ما بخواهی به تو خواهیم داد. اگر گرسنه ای سیرت میکنیم. اگر برهنه ای تورا میپوشانیم. اگر نیازی داری بی نیازت میکنیم.» هم اکنون بیا مهمان ما باش.مرد از دیدن این همه مهر و محبت به گریه افتاد و گفت:« شهادت میدهم که خلیفه ی خدا در زمین هستی و خداوند بهتر میداند که مقام خلاقت و رسالت را در کجا قرار بدهد.»
منبع:داستان دوستان جلد۵ کاری از آقای مهدی وحیدی صدر
#محرم
#سید_ساجدین
#داستان_کودکانه