بیهوا بیخبر از راه برس و بگو :
که چونی ای به سرِ راه ، انتظار کشیده . . . ؟!
"!🦋
جان میدهم از حسرتِ دیدارِ تو چون صبح
باشد که چو خورشیدِ درخشان ، به درآیی
. . .
والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس
امام موسی کاظم ﷺ بهخاطر صبر زیاد
و به این دلیل که خشمش را فرو میخورد
به کاظم ملقب شد ؛ همچنین به این دلیل
که نسبت به کسانی که به او بد کرده بودند
مهربان و بخشنده بوده به این نام نامیده شد.
به نوشتهٔ ابن خلکان ، وقتی کسی از او
بدگویی میکرد هدیهای برایش میفرستاد.
سرم را میگذارم روی زانوهای لرزانم
یکایک میشمارم غصههای زخمهایم را
پریشان حالم و از استخوانم درد میریزد
نمیجویم ز دست هرکس و ناکس دوایم را
اگر چه زخم تن دارم کبودی بدن دارم
ولی خرج عبادت مینمایم لحظههایم را
حضور دانه زنجیر در راه گلوگاهم
دو چندان مینماید بغض سنگین دعایم را
نمیگویم چه کرده تازیانه با وجود من
ببین پر کرده خون پیکر من بوریایم را
اگر بنشسته میخوانم نمازم را در این زندان
غل و زنجیرها کوبیده کرده ساق پایم را . . .💔!"