eitaa logo
موسسه جهادی باقیات والصالحات نـــورالرضــــا 🪴🪴
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
8 فایل
موسسه باقیات والصالحات نورالرضــــــا 🪴حمایت از دانش آموزان ایتام و نیازمند و فرزندان آسیب دیده اجتماعی و کودکان کار شماره مجوز موسسه : 84391044📧 راه ارتباطی باما: 👇 شماره تماس :09166538725📞 💳شماره کارت جهت واریز صدقات و نذورات : 6104337623589064
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 🔴اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً 🤲😂 انا و جعلنایی شنیده بود اما نمی دانست این آیه است ، حدیث است یا چیز دیگر🧐 خود عبارات را هم معلوم بود تا آن روز جایی ندیده بود ؟ این قدر می دانسته که در خطوط مقدم بچه ها زیاد استفاده می کنند تا آن روز که از روی سادگی خودش یکی از برادران را پیدا می کند و می پرسد : شما ها وقتی با دشمن روبرو می شوید یا در تیر رس او قرار میگیرید چه می گوئید که کشته نمی شوید و توپ و تانک آنها در شما تاثیر نمی کند ؟ و او که آدمی تا این اندازه نا وارد هیچ وقت به پستش نخورده بود خیلی جدی می گوید : البته بیشتر به اخلاص بر می گردد و الا خود عبارات به تنهایی دردی را دوا نمی کند و وقتی او را سراپا گوش می یابد ادامه می دهد که اولا باید وضو داشته باشید ، ثانیا رو به قبله و آهسته بنحوی که کسی نفهمد بگویی ، « اللهم ارزقنا ترکشا ریزا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین😂 طوری این کلمات را عربی و از مخرج ادا می کرد که او باورش می شود و با خودش میگوید اینها اگر آیه نباشد احتمالا حدیث است .اما آخرش که فارسی عربی می شود شک می کند و به او می گوید : اخوی غریب گیر آوردی😅 🌷
😁❤️ 🔴القُم! القُم! بپرّ بالا شلمچه بودیم! آتشِ دشمن سنگین بود و همه جا تاریکِ تاریک. بچه‌ها، همه کُپ کرده بودند به سینه ی خاکریز. دورِ شیخ اکبر نشسته بودیم و می‌‌‌گفتیم و می‌‌‌خندیدیم که یه دفعه دو نفر اسلحه به دست از خاکریز اومدند پایین و داد زدند:« الایرانی! الایرانی!» و بعد هر چه تیر داشتند ریختند تو آسمون. نگاشون می‌‌‌کردیم که اومدند نزدیکتر و داد زدند:« القُم! القُم، بپرّ بالا». صالح گفت:« ایرانیند! بازی درآورده‌اند!» عراقی با قنداق تفنگ زد به شانه‌اش و گفت:« اَلخَفه شُو! اَلیَد بالا!». نفَس تو گلوهامون گیر کرد.😰 شیخ اکبر گفت:‌« نه! مثل اینکه راستی راستی عراقیند». خلیلیان گفت:« صداشون ایرانیه». یه نفرشون، چند تیر شلیک کرد و گفت: « رُوح !رُوح!« دیگری گفت:« اُقتُلوا کُلُّهُم جَمیعاً». خلیلیان گفت: « بچه‌ها می‌‌‌خوان شهیدمون کنند» و بعد شهادتین و خوند🥺 دستامون بالا بود که شروع کردند با قنداق تفنگ، ما رو زدن و هُلِمان دادن که ببرندمون طرف عراقیا. همه گیج و منگ شده بودیم و نمی‌دونستیم چیکار کنیم که یه دفعه صدای حاجی اومد که داد زد:«آقای شهسواری! حجتی! کدوم گوری رفتین؟!» هنوز حرفش تموم نشده بود که یکی از عراقیا، کُلاشو برداشت . رو به حاجی کرد و داد زد: بله حاجی! بله! ما اینجاییم! حاجی گفت: « اونجا چیکار می کنید؟»گفت:« چند تا عراقیِ مزدُورو دستگیر کردیم» و زدند زیر خنده و پا به فرار گذاشتن😅 مجموعه‌اکبرکاراته‌موسسه‌مطاف‌عشق📚 🌷