eitaa logo
نوستالژی دهه شصتی ها
2.5هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
4هزار ویدیو
1 فایل
اینجا خاطرات ده شصتی ها رو می تونید ببینید با ما به گذشته سفر کن😢 ارتباط با مدیر ⬇️ @Yaaaaas811
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح پنجمین روز پاییزتون بخیر ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌🎬@nostalegei
به قول صائب تبریزی: «آرامش است؛ عاقبت اضطراب ها..» خلاصه که اینقدر غصه نخورید بالاخره خوب میشه، قشنگ میشه، میرسیم، میبینیم، میخندیم 🎬@nostalegei ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌
صبح یعنى همه ی شهر پر از بوی “خداست” عابرى گفت : که این “مطلق نادیده” کجاست؟ “شاپرک” پر زد و با رقصِ خود آهسته سرود چشمِ دل بازکن این بسته به افکار شماست 🎬@nostalegei
نانو فیلتر تصفیه ی آب فقط این بقیه ش سوسول بازیه 😁 🎬@nostalegei
من همیشه برام سوال بود چجوری آب موز میگرفتن ولی واقعا چه طعمی داشت😋 راستی شماکدوم طعمشو دوست داشتید؟ 🎬@nostalegei
کل هفته رو به امید جمعه و فیتیله سر میکردیم🥲 🎬@nostalegei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌ گزارش برنامه تلویزیونی «سیمای هفته» از برنامه رادیوییِ به‌یادماندنی «صبح جمعه با شما» ‌‌ "صبح جمعه با شما" با رویكرد تفریحی و سرگرمی به نقد موضوعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی روز می‌پرداخت. این برنامه با تلاش گروهی از هنرمندان صداپیشه، مدت‌ها باب تفریح و خندۀ ایرانیان را در روز جمعه می‌گشود. پایه‌گذاران این برنامه و بودند. منوچهر نوذری خالق معروف‌ترین کاراکترهای «صبح جمعه با شما» بود. او با اجرای نقش‌هایی چون «آقای مُلَوَّن» و «آقای دست و دلباز»، موجبات شادی مردم را فراهم می‌کرد... 🎬@nostalegei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصف مغزم رو در طول زندگی اینطوری موقع لباس پوشیدن از دست دادم😐😂 🎬@nostalegei
🍂🍂پاییز... مانند خانه پدری میماند آدم را به گذشته های دور میبرد به روزی که عاشق شدی به روزی که تنها شدی تورا میبرد به خاطرات تلخ و شیرینت... 🎬@nostalegei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🍂خبر قدیمی مربوط به برگزاری کنکور سال ۱۳۶۸ با گویندگی زنده‌یاد قاسم افشار🎙 ‌ زنده‌یاد از گویندگان باسابقه خبر شبکه اول صدا و سیما بود. او از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ گوینده اصلی اخبار سیاسی در این سازمان بود که در 67 سالگی بر اثر عارضه قلبی در اردیبهشت 1397 فوت کرد…! 🎬@nostalegei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃یادش بخیر دهه شصت ؛ ما بودیم و ضبط صوت و نوار کاست دشمن اگه هزار هزار فشنگاشون قطار قطار حلقه به دورت بزنن صد تا با سیصد تا سوار 🎬@nostalegei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃ميگن اين دنيا ديگه مثل قديما نميشه .... به ياد اون روزها كه اسباب كشي هم حال و هواي خودش رو داشت ؛ كل زندگيمون توي همين چندتا وسيله خلاصه ميشد چقدر دوريم از اون روزها ... 🎬@nostalegei
قدیما حال دلمون بهتربود آب دوغ خیار و اشکنه لاکچری ترین غذابود. واقعا چی شد کـه همه ی چی اینجوری عوض شد چی شدکه فقط بـه فکر این هستیم کـه لاکچری وخاص بـه نظر بیاییم برای هم کلاس بزاریم ویادمون بره کـه بین این همه ی رنگ، یه رنگی قشنگ ترین رنگ دنیاست 🎬@nostalegei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی میگه عکس ها بو ندارن؟ طعم و بوی این خوراکی هارو از روی عکس هم میشه حس کرد... 🎬@nostalegei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا اونقدرا ، هم بی حساب و کتاب نیست هرچه با هرکه کنی،بر تو همان میگذرد.. شب بخیر 🎬@nostalegei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🍂 پنجشنبه ی پاییزیتون زیبـا امـیـدوارم سهم امروزتون از زندگی سلامتی ،عشق و آرامش رضایت و نگاه لطف خدا باشه امیدوارم حال دلتون خـوب و زندگیتون غرق در خوشبختی باشه 🎬@nostalegei
⚘ دنیای خانم جان ساده بود ، مثل خودش ، مثل پیراهن گلریزش ، مثل تمام پخت و پزهایش . چای را ساده دم می کرد . بدون هیچ عطری جز عطر خود چای . بدون هل ، دارچین ، زعفران یا گلاب . ساده ، باب دل آقاجان . چای لاهیجان تازه را با چای سیلان مخلوط می کرد . تا عطر ، طعم و رنگ چای دلچسب شود . همیشه کنار کتری و قوری چای روی اجاق یک پیش دستی گلسرخی و دو قاب دستمال سفید دست دوز مهیا می گذاشت . با یک قاب دستمال دست دوز قوری را بلند می کرد و با قاب دستمال دیگر بعد پرکردن استکان ها گلوی قوری را پاک می کرد ، تا رد چای به جان قوری لک نیندازد . بعد ریختن چای ، قوری را در پیش دستی گلسرخی می گذاشت تا کف بخار گرفته قوری تمیز بماند . بعد کتری را بلند می کرد و استکان ها را لب به لب پر می کرد . ریختن چای با خانم جان بود و بلند کردن سینی چای با آقاجان . آقاجان از آشپزخانه تا ایوان قربان صدقه دستان خانم جان می رفت و خانم جان دستانش را تکیه می داد به شانه های آقاجان و نم نمک دوش به دوش آقاجان قدم بر می داشت . نگاهش می کرد و می خندید ... . ساده بودند مثل همان چای تازه دمشان . مثل قربان صدقه رفتنشان .. 🎬@nostalegei