eitaa logo
⏳نوستالژی⌛
1.8هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
7.5هزار ویدیو
12 فایل
‌ ‌‌نوستالژی، چیزی بیشتر از یادآوری کردن است. 🌸 نوستالژی یک حس است، ❤️ گرماست،🔥 کپی باذکر منبع👌 مدیر: @Rahmatdost تبادل: @TheProvider تبلیغات با قیمتی مناسب انجام میشود برای اطلاعات بیشتر 👇👇👇 🌺 https://eitaa.com/joinchat/2439840089C0fe482916e
مشاهده در ایتا
دانلود
فرمان داد که هیچ وصلت و ازدواجی بیش از نوزده دینار و نیم نباشد! چون از سبب این حکم سوال نمودند جواب داد: اگر میان زن و شوهر مهر و محبت و موافقت "تفاهم" آشکار باشد، هیچکس ایشان را از یکدیگر جدا نتواند کرد و آنان هیچ چیز از یکدیگر دریغ ندارند. پس در زیادی مهریه نفعی نباشد و طرفین را از تلخی ضرر مهریه‌ی زیاد، آسیبی نرسد. و ضرر مهریه زیاد آن است که اگر تفاهم و علاقه و اتفاق و اتحاد بین طرفین وقوع نیابد چون مهریه بسیار باشد شوهر از ترس طلب زر، زن را طلاق نتواند داد و این سبب خشم و غضب مرد میشود و پیوسته میان آنان خصومت و نزاع و جنگ باشد و هر دو در محنت و رنج و عذاب اوقات گذرانند و فرزندانی که از ایشان متولد میشوند خوب تربیت نشده و برای وطن مفید واقع نگردند. اما چون مهریه اندک باشد، در صورت ناسازگاری، جدایی آسان شود و هر یک از زن و شوهر از جنگ و عربده نجات یابند و جهت خویش جفتی مناسب پیدا میکنند و زندگی را به هدر نخواهند داد.
میگویند روزی امیرکبیر که از حیف و میل شدن سفره‌های دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل کند! شاه پرسید مگر رعیت ما چه میخورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار! ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت: که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید سر آشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک‌ چی برای ماست خیار شاهی داد: ماست پر چرب اعلا خیار قلمی ورامین گردوی مغز سفید بانه پیاز اعلای همدان کشمش بدون ‌هسته نان دو آتیشۀ خاش‌خاش سبزی‌های بهاری اعلا و ... ناصرالدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار خورد به امیرکبیر گفت: رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند و ما بی‌خبریم! شده حکایت اقتصاد مردم و دولت در آمار دولت نه تورم هست و نه رکود ولی در زندگی مردم، تورم هست و در بازار هم رکود  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح بہ ما مے آموزد ڪہ باور داشتہ باشیم ، روشنایے با تاریڪی معنــا می‌یابد و خوشبختے با عبور از سختی‌ها زیباست صبحتون بخیروشادے
‏حکیم فردوسی هر وقت در داستان‌هایش اتفاق ناخوشایندی چه برای شخصیت های مثبت چه برای شخصیت های منفی رخ ‌میده فقط جهان (سپنج) و روزگار رو مورد شکایت قرار میده، نه باعث و بانیِ اون رو. و ذكر ميكنه كه انسان خردمند از اتفاقات دنياى گذرا غمگين نميشه... 👌🏻 چنین است رَسم سرای سِپَنج یکی زُو تن آسان و دیگر به رنج بر این و بر آن روز هم بگذرد خردمند مردم چرا غم خورد
گر قُرب خدا می‌طلبی، دلجو باش وندر پس و پیشِ خلق، نیکوگو باش خواهی که چو صبح، صادقُ‌القول شوی خورشید صفت، با همه کس یک رو باش! 👤ابوسعید ابوالخیر
شما هم دوست داشتید 😉 ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝
تصویری جالب از یک زورخانه در زنجان قدیم ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝
حس خوب ❤️ اگر کسی تو را می‌رنجاند ناراحت نشو! چون اين قانون طبيعت هست! که درختی که شيرين ترين ميوه‌ها را دارد بيشترين سنگ‌ها را می‌خورد.
داریوش نخستین بار نظام وظیفه را در ايران پایه گذاری کرد و تمام جوانان چه فرزند وزیر و رعیت باید به خدمت می رفتند تا تعلیمات نظامی فرا بگیرند و بتوانند از دفاع کنند. کانال #
بزرگا میگن؛ نون و برکت رو صبح زود تقسیم می کنن.. ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوی زندگی 😍 ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوغ فقط محلی شمالی 😍😊 چیه این پاستوریزه ها که میخورین ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝
. بــرای 🕊🍃 امروزتون دلی آرام🕊🍃 تنـی سـالم لبی خندان🕊🍃 وعاقبتی بخیر خــواهـانـم  🕊🍃 آفتاب عمرتون🕊🍃 هـمیـشـه        سبـز و بـر قــرار 🕊🍃 و زندگیتون سرشار از عـشـق  و دوسـتی 🕊🍃 سـلام 🙋‍♂ صبحتون پر شور و نشاط🕊🍃
بعضی جاها یه عطر و حسی دارن که هیچوقت از یادت نمی ره 🌿 ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝
از ابتكار جوانان قديم براى چشم چرانى! سال ٥٥ دوتا مرد با چادر ميرن عروسى چش چرونى؛ كه يكيشون سرفه ميكنه و مردم ميفهمن و يه كتك مفصل بهشون ميزنن :) ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.سال ۱۳۶۴ که این سریال پخش شد چند سالتون بود؟ . .چه خاطره ای باهاش دارین؟ . .چه سریال ساده اما شیرینی بود و آهنگی که چقدر برایمان دیر. آشناست
وقتی سِنت پایینه دوست داری با همه بگردی، با همه معاشرت کنی.. یکم که میگذره همه رو پس میزنی فقط آدمایی رو که از ته دلت دوستشون داری رو باهاشون رفت و آمد میکنی.. یکم دیگه میگذره، دیگه از هیشکی خوشت نمیاد... فقط میخوای جایی باشی که اذیت نشی، همین... ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝
۲۵ فروردین روز بزرگداشت ادیب و عارف شهیر   " شیخ فرید الدین عطار نیشابوری " گرامی باد گفتی مرا چو جویی در جان خویش یابی چون جویمت که در جان، بس بی نشان نشستی برخاست ز امتحانت یکبارگی دل من       من خود کیم که با من در امتحان نشستی تا من تو را بدیدم، دیگر جهان ندیدم       گم شد جهان ز چشمم، تا در جهان نشستی شیخ فریدالدین محمد بن ابراهیم نیشابوری مشهور به عطار، شاعر و عارف نام آور ایرانی در قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است. او در قریه کدکن از توابع شهر نیشابور به شغل عطاری و درمان بیماران می‌پرداخت. تا زمانی که آن انقلاب درونی در وی بوجود آمد. عطار به حق از شاعران بزرگ متصوفه است که کلام ساده و گیرنده او با عشق همراه می‌باشد. مرگ عطار در سال ۶۱۸ هجری قمری به هنگام حمله مغول بود، وی در نزدیکی دروازه شهر به دست سربازان مغول کشته شد. غیر از دیوان اشعار عطار، مثنوی‌های متعدد او مانند الهی نامه، لسان الغیب، اسرار نامه و ... مشهورند. معروفترین مثنوی عطار، منطق الطیر نام دارد و کتاب تذکرة الاولیاء در بیان مقامات عرفا نیز از آثار مشهور منثور اوست. یادش گرامی ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝
💫یادش بخیر زمانى که ما مدرسه مى رفتیم یک نوع املا بود به نام “املا پاتخته اى” در نوع خودش عذابى بود براى کسى که پاى تخته مى رفت یه حسى داشت تو مایه هاى اعدام در ملاء عام و براى همکلاسى هاى تماشاچى چیزى بود مصداق تفریح سالم کلاسی که توو داشتن خودکار استدلر بود توو سوار شدن بی ام دبلیو نبود میز و نیمکت های چوبی و میخ دار زیر میز ۳تا جای کیف یا کتاب داشت وقت امتحان یه نفر باید میرفت زیر میز و ورقه ش رو میذاشت رو نیمکت هفته هایی که پنجشنبه ش شیفت صبح بودیم و هفته بعد شیفت عصر از خوشحالی تا خونه با کله میدوئیدیم یادش بخیر، حاشیه دور فرش جاده اتومبیل رانیمون بود زﻧﮓ آﺧﺮ ﮐﻪ میشد ﮐﯿﻒ و ﮐﻮﻟﻪ رو ﻣﯿﻨﺪاﺧﺘﯿﻢ رو دوﺷﻤﻮن و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮدﯾﻢ زﻧﮓ ﺑﺨﻮرﻩ ﺗﺎ اوﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮی ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ از ﮐﻼس ﻣﯿﺪوﻩ ﺑﯿﺮون...! یادتونه این باطری قلمیا وقتی تموم میشد در مرحله اول با ضربه زدن شارژش میکردیم در مرحله دوم تو ظرف آب جوش ۱ساعتی میذاشتیم بجوشه ۶ماه دیگه کار میکرد در مرحله آخر با پیچ گوشتی یا چاقو می افتادیم به جونش که ببینیم توش چیه یادش بخیر چه هیجانی داشت روزی که قرار بود زنگ آخر به خاطر جلسه معلما زود تعطیل بشیم اون موقع ها شلوار باباها اندازه ی پرده ی خونمون چین داشت نوستالژی به فنا دهنده یعنی این جمله : بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنید با صف بیاید برید تو حیاط ، معلمتون نیومده یه زمونایی برا امتحان باید از اون ورقه ها که بالاش آبیه میگرفتیم میبردیم مدرسه برای امتحان ديكته. چرا انقد همه چی زود گذشت...؟ ╔✯══๑ღღ๑══✭╗     @nostalgiy ╚✮══๑ღღ๑══✬╝