دلم بچگی ام را؛
سادگی هایِ کودکانه ام؛
مهربانی هایِ از تهِ دلم؛
را میخواهد ...
میخواهم چشم هایم را رویِ تمامِ آنهایی که دلم را رنجانده اند ببندم؛
بروم گوشه ای دنج؛
جایی که دستِ هیچ کسی به من و آرزوهایم نرسد؛
بنشینم ...
پشت کنم به همه یِ دنیا و آدمهایش؛
به سختی و درد هایش؛
به بی مهری و ناملایمتی هایش؛
پاهایم را سخت در آغوش بگیرم.
با همه ی دنیا قهر کنم
صورتم را بینِ دستهایم پنهان کنم
بلند و با فریاد بگویم:
من بازی نمیکنم
من دیگر بازی نمیکنم.
#فرگل_مشتاقی
10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏳من یک خاطره ی قدیمی و دور افتاده ام
با صدایِ آهنگ های قدیمی
شور و شوق هایِ بچگی...
من یک خانه ی قدیمی ام
که سالهاست روز و شب های خانواده های بسیاری،
خاطره هایشان
خنده و گریه هایشان
نداری و دارایی هایشان.
با شادیِ دیگرانش خندیده ام
بغض ها کرده ام
و از درد هایشان فرو ریخته ام،
من یک آدمِ قدیمی که
فقط نظاره گرِ حال و احوالِ دیگرانم،
انقدر به دور افتاده
که حتی خودم را هم سالهاست یادم نمی آید...
#فرگل_مشتاقی