اشک تو چشمای آدم جمع میشه
تمام خاطرات اون دوران جمع میشه و ته گلوت میشه بغض، چه روزای خوبی بود، کاش می شد دوباره به اون روزا برگشت...
@nostalzhi60
غرفه خیابانی در تهران که آش داغ میفروشد 1330
عکس خیلی زنده است می توان لذت آش را از کاسه های قشنگ و بخار گرمش حس کرد
@nostalzhi60
مادربزرگ می گفت:
بہ هرچه اعتقاد
داشته باشی اتفاق
می افته !!!
پس بیایم ....
به مهربونی هامون
اعتقاد داشته باشیم
مثل مهربونی
خداے مهربونمون
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم خاطره بازی کنیم...
@nostalzhi60
پیر شدن به سن نیست
به این است که ورزش نکنی،
کتاب نخوانی،
عاشق نشوی،
هدیه ندهی،
محبت نگیری،
مهمانی نروی،
سفر نکنی
پیر شدن به این است که آرزوهایت را کم کنی،رویاهایت را دنبال نکنی
پیر شدن به این است که با دیگران همدردی نکنی
پیری به سن نیست
به کیفیت دل است....
@nostalzhi60
زیباترین نگاه خدا تا طلوع بامدادان
حافظ و همراه همیشگی شمـا بـاد
شبتون معطر به بوی مهربانی خدا
شب زیبـای بهاریتون بخیر
@nostalzhi60
صبح زیبـای دل انگیز🌺🍃
همـه خوبان بخیر🌸🍃
آرزو می کنم
قلبتون پر باشه🌺🍃
از مهر و محبت🌸🍃
روحتون لبریز باشه
از آرامش وشادی 🌺🍃
وخیر و برڪت مهمون
همیشگی خونههاتون باشه🌸🍃
@nostalzhi60
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
فاضل نظری
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا کارتونای زمان یکی از یکی نوستالژی تر و قشنگتر بودن قبول دارین؟😊
یادش بخیر😍
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسم این کارتون رو کیا یادشونه ؟😉
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خونه پدربزرگ هایدی اینا😍
کاش برگردیم به روزهایی که برای دیدن هایدی و پیتر که با هم میرفتن کوهستان لحظه شماری میکردیم
@nostalzhi60
تنها چيزى كه ميتونه خيلى حالم رو خوب كنه، حال و هواى اين خونههاس😍
@nostalzhi60
چقدر خوب گفته !
یه جایی بالاخره مجبور میشیم اون چیزی که فکر میکردیم باید اتفاق میوفتاد رو " رها " کنیم و با چیزی که داره اتفاق میوفته زندگی کنیم
@nostalzhi60
چه جنگی میشد وقتی با این تفنگ ترقه ای دشمن فرضی رو نشونه میگرفتیم😁
شما هم بوی باروتشو دوست داشتید...
@nostalzhi60
یادش بخیر یه زمانی صدای خش خش این کپسولا و غلتیدنشون
تو کوچه ها میپیچید..
@nostalzhi60
مرا برگردان
به روزهایی که دمپاییِ کهنه ام را
با جیک جیکِ نارنجیِ جوجه ای کوچک عوض میکردم
و باران تنها
آوازِ شادی بود
در عروسیِ هاجر...
کیا نون خشک دمپایی کهنه دادن جوجه گرفتن؟؟😄
@nostalzhi60