@notrino سامسونت با کارتون💼
🌱خلاقیت آقا محمد حسین مرادیان
🇮🇷 ۹ ساله از بشاگرد
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 3⃣
😑دوره ما، انشای علم 📚 بهتر است یا ثروت 💵 بورس همه کلاس های انشا بود و ما بی هیچ تردیدی می نوشتیم: البته واضح است که علم بهتر است ✔️ و بعد هم استدلال می آوردیم که زیرا با علم می شود ... و با ثروت نمی شود ...
🙂 معلم ما هم سری تکان می داد و تأیید می کرد و زنگ آخر درباره برتری علم و به دردنخور بودن ثروت یک سخنرانی 🗣 مفصل می کرد و دست آخر نتیجه می گرفت علم بهتر است چون نمی شود آن را دزدید اما ثروت را می توان دزدید ⚠️
🧠 به این صورت در ذهن ما فرو می کردند که ثروت خوب نیست. خیلی دلم می خواهد الان از معلم مان بپرسم اگر کسی ثروت داشته باشد آیا آن را در جیبش 🎒 این طرف و آن طرف می برد که کسی آن را بدزدد؟ کدام دزد می تواند یک کارخانه 🏢 را بدزدد؟
🤯آموزه های غلط در ذهن ما طوری نشسته بود که تصور می کردم پولدارها آدم های خیلی بدی هستند 👈 البته امروز هم در بیشتر فیلم ها و سریال ها و داستان ها به غلط آموزش داده می شود که پولدارها آدم های بدی هستند.
🤔 ما کودکان دهه پنجاه، سال های بسیار سختی را سپری کردیم، هر چه بزرگتر می شدم و به پایان دوره دبستان نزدیک می شدم، خودم را بیشتر می شناختم و متوجه می شدم که به هنر 🎨 علاقه زیادی دارم ...
💸 پول هایم را خمیربازی می خریدم و با آن مجسمه درست می کردم. آن زمان خمیرها پنج رنگی ❤️💛💚💙💜 بود و تنها چیزی که نداشت کیفیت بود
🔚 دسته آخر همه رنگهایش تبدیل به طوسی می شد و بوی بدی هم می داد اما من عاشق آن بودم ...
😊با حداقل امکانات می نشستم و مجسمه های مختلف درست می کردم، پیرزنی می ساختم که در سفره خانه سنتی قلیان به دست دارد. چهره سازی را حرفه ای انجام می دادم و ابزاری هم که داشتم چند چوب کبریت و خلال دندان و نخ و ... بود.
🕛گاه چنان سرگرم کار می شدم که یادم می رفت غذا 🍛 🍳بخورم و مادرم چند بار صدایم می کرد و بعد که می دید غرق کار 🏊♂ هستم پی اش را نمی گرفت ...
🕦گاهی سر بلند می کردم و می دیدم بیش از ده ساعت است که پیوسته با این خمیرها مشغول هستم. بعد برای اینکه خراب نشوند آن را در فریزر ❄️ می گذاشتم و هر کس که به منزل ما می آمد با شوق و ذوق آن ها را نشان می دادم.
😲 گاهی باور نمی کردند که این ها ساخته دست من است که دوازده سیزده ساله بودم. چنان جزئیات را رعایت می کردم که واقعا هنری و شگفت انگیز بود.
❤️این علاقه تا جایی پیش رفت که سال سوم راهنمایی اعلام کردم که من می خواهم هنر بخوانم ...
🌐ادامه دارد ...
@notrino
خلاقیت زهرا خانم و وانیا خانم
بوک مارک که با طلق وپارچه انجام داده و با چسب نواری فیکس کرده 😍
لیوان کاغذی
دفترچه یادداشت با جلد پارچه ای
چرخ کاری هاش هم خودش انجام داده😍
🇮🇷 ۹ ساله و ۱۰ ساله از کرج
@notrino جلسه دوم دوره🌱
🍁ان شاء الله جلسه دوم از دوره مهارت های کارآفرینی با موضوع استقلال طلبی این هفته در کانال ویژه قرار می گیرد.
🌴 این دوره رایگان است و مخصوص والدینی هست که فرزند ۸ تا ۱۴ ساله دارند.
✍ برای ثبت نام در دوره رایگان مهارت های کارآفرینی، کافی است در یک پیام موارد زیر را بفرستید.
🌳نام و نام خانوادگی
🌿تعداد فرزندان و سن آنها
🇮🇷 نام شهری که سکونت دارید.
👉 @Mahdi_Bagherpoor 👈
🕯.. 🔦 .. 💡.. 🌥 .. ⛅️ .. 🌤 .. ☀️
🌐کسب و کار شما بازتاب 👈خود👉 شماست.
🤯 اگر فکر شما پراکنده باشد، کسب و کار بهم ریخته خواهد شد.
🤤اگر انسان بی نظمی باشید، کسب و کار شما هم بی نظم خواهد بود.
🤑اگر انسان طمع کاری باشید، کارمندان شما هم طمع کار خواهند بود و حداقل بازدهی و حداکثر برداشت را توقع خواهند داشت.
📖 اگر به مطالعه و بررسی برای تصمیم گیری عادت ندارید، محدودیت اطلاعات خودش را در کار نشان خواهد داد.
✅ داشتن نظم فکری
✅ عادت به نظم در کارها
✅ عادت به بررسی و مطالعه
#مهارتهای_کارآفرینی را در 🌱 🌿#باشگاه_کارآفرینی 🌴 یاد بگیرید ...
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
@notrino طرح کاد🌱
◀️ در نظام آموزشی قدیم وزارت آموزش و پرورش، پروژهای به نام طرح کاد (کار و دانش) بین سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۲ به اجرا درآمد.
🌱 طرح کاد برای آشنایی اولیه نوجوانان با کسب و کارهای مختلف، طرح بسیار جالب و کارسازی بود.
✅ دانشآموزان میبایست کارگاهی مرتبط با رشته مورد علاقه خود پیدا می کردند و برای آموزش و کسب مهارتهای عملی، یک روز در طول هفته در آن کارگاه حاضر میشدند.
👱♂بیشتر محصلان پسر در کارگاههای نجاری 👷♂ تراشکاری، مکانیکی 👨🔧 کابینت سازی، قطعه سازی و غیره مشغول به کار می شدند.
👱♀ دختران نیز در مدارس خود دوره های خیاطی 👗بافتنی 🧣🧤 کمکهای اولیه را طی می کردند.
☝️فرصت تجربه فراهم می شد تا علاقهمندان به کارهای فنی پس از دریافت دیپلم به جای مدرکگرایی 📄 قادر باشند به کسب و کار متناسب با استعداد خود روی بیاوند ...
✌️کسانی که به ادامه تحصیل علاقهمند بودند هم با مشاهده سختیهای ظاهری کار، شاید ارادهشان برای ادامه تحصیل دو چندان می شد.
🌾 تصمیمی مبارک که می توانست اتفاقی مبارک تر را برای کشور رقم بزند و اتفاقا بخشی از نتایج آن در دوره ای در کشور دیده شد.
⏸ براثر توجیه نکردن افراد (فقدان آموزش لازم و کافی) و درک نکردن ضرورت طرح، متاسفانه هم کارآموز و هم استاد کار و هم بازرسان آموزش و پرورش وظیفه خود را به نحو احسن انجام ندادند و این طرح از مسیر اصلی خارج شد.
⏹ باتوجه به بد اجرا شدن طرح، درسال ۱۳۷۳ این طرح ملغی گردید.
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 4⃣
❤️این علاقه تا جایی پیش رفت که سال سوم راهنمایی اعلام کردم که من می خواهم هنر بخوانم ...
☝️آن زمان اینطور نبود که به علاقه بچه ها توجه زیادی کنند یا استعدادهای آنها را در نظر بگیرند 👈 بیشتر تصمیمات صلاح دید بزرگترها بود و به همین خاطر است که اکثریت ما چیزی خواندیم و در رشته دیگری کار می کنیم.
🧔برادر بزرگم که متولی امور آموزشی ما بود مانع شد و گفت بهتر است رشته ریاضی و فیزیک بروی، هنر که نان و آب نمی شود، آخرش چه می خواهی بشوی؟ مطرب 🎻؟
📚به اصرار برادرم وارد رشته ریاضی و فیزیک شدم اما همچنان عاشق هنر بودم ...
🎭🎼🎨گاهی وقت ها به دبیرستان هنر که آن زمان در زیر پل چوبی بود می رفتم و دم در می ایستادم و به تابلوی آن نگاه می کردم و با خودم فکر می کردم که چقدر خوب بود اگر من هم اینجا بودم.
🙂سال های مدرسه می آمد و می رفت ... اما خاطره ای از آن دوران برای من بجا ماند که در زندگی من نقطه عطفی 🙃 ایجاد کرد ...
🌱آن زمان ما کلاس هایی را به اسم طرح کاد می گذراندیم. در هفته یک روز در جایی غیر از دبیرستان به صورت عملی چیزهایی را تجربه می کردیم ...
🏭کارگاهی که من در آنجا کار می کردم در خیابان ستارخان بود ... برق آلستوم مربوط به شرکت توانیر ... البته چندان چیزی به ما یاد نمی دادند، بیشتر به عنوان شاگرد از ما کار می کشیدند ... لنت های ترمز می شستیم، نظافت و کارهای بی اهمیت ...
🔧یک روز که استادکار روی ماشین کار می کرد، محو تماشای او بودم ... وقتی مرا دید با لحنی توهین آمیز فریاد کشید 😠 چیرو نگاه می کنی؟ میخوای چی یاد بگیری و حرف های رکیک ... یک لحظه به ذهنم رسید که خدای من! قرار بود چه چیزی را از روی دست او کپی کنم؟ اصلا مگه قرار بود من که یک نوجوان ۱۵ ساله بودم رقیب او باشم؟ ...
♨️احساس کردم دارم در خودم ذوب می شوم ... چیزی مثل توپ در گلویم گیر کرده بود ... لرزش اشک را در چشمم 👀 حس می کردم ... همان جا تصمیم گرفتم که برای همه عمر برای خودم کار کنم و عهد کردم که اگر چیزی را بلد بودم به دیگران هم یاد بدهم و دریغ نکنم.
💪این شد که به فکر افتادم کار خرید و فروش را دوباره شروع کنم. استعداد من در فروش خوب بود، تعامل با مردم انگار در نهاد من وجود داشت.
🖊🖋🖍🖌شانزده هفده ساله بودم که راه بازار لوازم التحریر را یاد گرفتم. وقت می گذاشتم و می گشتم و با دید یک نوجوان که سلیقه هم سن و سال های خودش را بهتر می داند، جدیدترین و به روزترین اجناس را می خریدم و در مدرسه به بچه ها می فروختم ...
🌾 بعد از مدتی اینقدر خبره شده بودم که بیشتر بچه ها و مسئولین مدرسه از محصولات من خرید می کردند ...
🌐ادامه دارد ...
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 5⃣
🌾 بعد از مدتی اینقدر خبره شده بودم که بیشتر بچه ها و مسئولین مدرسه از محصولات من خرید می کردند ...
💰البته پدرم وضع مال خوبی داشت، می گفت چرا این قدر به خودت زحمت می دهی ... اگر پول می خواهی بهت می دهم اما موضوع تنها پول نبود.
🕌 وارد بازار که می شدم احساس بزرگی می کردم. از پله های مسجد جامع که پایین می رفتم وقتی صدای الله اکبر گلدسته ها بلند می شد، بوی مخصوص بازار و سروصدای آن مرا در خودش حل می کرد ...
👤👤👱♂👤👤وقتی می دیدم که من هم قاطی آدم بزرگ ها، در بازار خرید و فروش می کنم، چشم هایم برق می زد. از این که کم کم بین کاسب های بازار شناخته شده بودم خوشم می آمد ...
🥩🍚وقت ناهار که می شد به چلوکبابی معروف حاج مرشد چلویی در نزدیکی مسجد جامع بازار می رفتم ✍دست خط زیبای مرحوم حاج مرشد روی دیوار خستگی را از تنم بیرون می کرد: "نسیه و وجه دستی داده می شود حتی به جنابعالی به قدر قوه"
🗒👤🗣 دیگر حساب های نقدمان به تسویه هفتگی رسیده بود و شخصیت تجاری ام خیلی بالا رفته بود ... جنس های بیشتری می خریدم و با کاسب های بازار وارد حرف های جدی می شدم و چانه می زدم ... احساس می کردم بزرگ شده ام و مثل آدم بزرگ ها خرید و فروش می کنم و حرف هایم قابل اعتنا است.
👌با خودم حساب و کتاب می کردم، انگار که من هم مغازه دار بودم ... اگر تا آخر هفته چندتا بفروشم چقدر سود داره؟ اگر همه را بفروشم چه می شود؟
👏از مزه مزه کردن این فکرها ته دلم ضعف می رفت. انگار که در دلم بشکن می زدند ...
🌐ادامه دارد ...
@notrino اعصاب سنج 😇
🌾🦋 شما هم از خلاقیت خودتون یا فرزندان عکس بفرستید 👇👇👇👇
🆔@Mahdi_Bagherpoor
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 6⃣
👏از مزه مزه کردن این فکرها ته دلم ضعف می رفت. انگار که در دلم بشکن می زدند ...
👳♀👲💁♂ کمی بعد تعدادی از دوستانم را وارد کار کردم و یک تیم فروش درست کردیم. من دیگر پول توجیبی از پدرم نمی گرفتم و گاهی خرید کوچکی هم برای خانه انجام می دادم که اتفاق خوشایندی بود.
👨🎓بدین ترتیب دوره دبیرستان تمام شد و سال ۷۱ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه آزاد تهران جنوب پذیرفته شدم ...
📚راستش خیلی دنبال این نبودم که رشته ای را انتخاب کنم که بعدا از طریق آن کار کنم. بیشتر به دنبال تجربه کردن دانشگاه بودم ...
🛣 می دانستم که مسیر موفقیت من از دانشگاه نمی گذرد و ذهنم جای دیگری بود و فقط برای اینکه توقع خانواده را برآورده کنم دانشگاه رفتم، بنابراین در همان دوران دانشجویی کارهای مختلفی را امتحان کردم، فروشندگی، کارگری و ...
🕕🕺🕛در نمایشگاه های فصلی خیلی جدی برای دیگران کار می کردم، گاهی ۱۸ ساعت سر پا بودم ... کار کردن برای دیگران تجربه خوبی به من داد و باعث شد که اعتماد به نفسم بیشتر شود.
🤝حالا دیگر مطمئن بودم که اگر کاری را شروع کنم، ضرر نمی کنم ... با یکی از اقوام که خیلی دوست بودم قرار گذاشتیم که برویم و بوفه یکی از مدارس را اجاره کنیم و کار کنیم.
📈کاری نیمه وقت بود و برای ما که دانشجو بودیم مناسب به نظر می رسید. بالاخره بوفه یک مدرسه را گرفتیم ... ساندویچ 🌭 درست می کردیم، الویه🌯 کیک🍪🥧 نوشابه 🥤نان بربری 🥖 پفک مینو و اشی مشی که تازه وارد بازار شده بود.
🌦☀️🍁❄️همزمان سعی می کردیم در نمایشگاه های فصلی هم غرفه بگیریم ... بسیار باانگیزه بودیم و برای کارمان تلاش می کردیم ...
🏍اولین چیزی که من رسما با دریافتی و کارکردن خودم خریدم و قابل توجه بود، یک موتورسیکلت بود ... که بسیار لذت بخش بود و شیرینی عجیبی برایم داشت ...
🌐ادامه دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
غنچه در محیط بدون نور خورشید، باز نمی شود ...
استعدادها در محیط بدون تجربه های جدید، بلاتکلیف و سرگردان می مانند ...
🕯.. 🔦 .. 💡.. 🌥 .. ⛅️ .. 🌤 .. ☀️
⚠️ مشکل امروز بسیاری از نوجوانان سرگردانی و بلاتکلیفی است، بچه ها علاقه واقعی خودشون را نمی شناسند ...
✅ ان شاء الله به زودی دوره مخصوص بچه های ۸ تا ۱۴ ساله خواهیم داشت ...
🌐فرصت کنجکاوی و تجربه های جدید
🔦فرصت کشف علاقه واقعی
💡فرصت خلاقیت و دیده شدن
💪 فرصت کسب مهارت های کارآفرینی
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
قسمت هفتم داستان.mp3
1.28M
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 7⃣
🛵 ...👨🎓 ❎5⃣ ... 🤝🤝 ...
🗣🗣 ... 🙍♂❤️🧕 ... 🆓 ...
👤🧔👤 👉 ⚽️ 🏊♂ 🏟 ...
🌐ادامه دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
قسمت هشتم داستان.mp3
1.66M
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 8⃣
⚽️ 🏊♂ 🏅... 📚 📋 ... 🔔
👥👉🧔 ... 🏫 ... 💵 <<💰✌️
🖥 💻 🖥 🔜 coffee net
❇️ برای اینکه یک کار را توسعه دهم، باید خودم را از آنجا بیرون کشیده و فقط مدیریت کنم ...
👨💻👩💻باید کسی باشد که به کار واردتر از من بوده و راندمان کار را بالا ببرد ... قرار نیست همه کارها را خودم به تنهایی انجام بدهم ...
💳3000000 😑 ... 🤓 ... 😚
🌐ادامه دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
قسمت نهم داستان.mp3
872.9K
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 9⃣
🤓 ... 😚 ... 🛍🖌🎁 ... 💪💪💪
💸🏫💸❌
🗣💭🏢👥 ... 💰💰👥💰👤
👤👤👤🏢 ✅
🌐ادامه دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
@notrino علاقه واقعی🔥
به شدت توصیه و تاکید می کنیم که
◀️جهت گیری در کسب و کار، منطبق بر ◀️جهت علاقه واقعی و فطری ما باشد ...
🔥تنها در این صورت است که انگیزه برای سعی و تلاش همواره شعله ور می ماند ...
👈 آن علاقه ای را انتخاب کنیم که حاضریم به خاطر آن همه جور سختی را تحمل کنیم و حتی حاضریم روی سنگ قبرمان به آن اشاره بشود ...
👌می توانیم از سردار شهید طهرانی مقدم الگو بگیریم، وصیت کرده بود:
"روی سنگ قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند."
۲۱ آبان ماه سالگرد شهادت #پدر_موشکی_ایران
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@notrino نصرت الهی 💠
پنج دقیقه با پدر موشکی ایران
📖خدا علمش را میده ...
🛣 راه را نشون میده ...
💪 قدرتش را میده ...
🕳 از خطرات حفظ می کنه ...
🤝دست را او می گیره ...
💖 محبت را او می اندازه در دل ها ...
💎او را داریم بچه ها ...
قدرت اوست ...
لیس لانفسکم ثمن الّا الجنّة فلاتبیعوها بغیرها
🌾 مزد را به کسانی می دهند که سراسر زندگیشون تلاش، کوشش و پایمردی برای رسیدن به هدف مقدس است ...
💠 یقین بدانید هر مجموعه ای که استوار بر این مشی است محکوم به پیروزی و نصرت الهی است و این را خدا با این دو چشمانمان به ما نشان داده است ...
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 0⃣1⃣
💪💪اقساط و بدهی ها باعث شد با توان بیشتر کار را ادامه دهیم ...
📆📆📆چند سالی خوب کار کردیم. خصوصا من که عاشق کار بودم و ذهنم پر از ایده های ناب بود تمام انرژی ام را برای توسعه و پیشرفت کار گذاشتم ...
🔆🏢🔆به تدریج ساختمان را به یک مرکز تجاری، فرهنگی و آموزشی تبدیل نمودیم ...
📉😕اما متاسفانه با اشتباهات خودمان، استراتژی غلط و افت کلی بازار، کلاس های تقویتی و کنکور ما با یک ورشکستگی بزرگ و انبوه بدهی ها مواجه شد ...
🔅به ناچار کلاس های کنکور جمع شد، چند ماه کافی نت برپا بود اما آن را هم تعطیل کردیم.
😨😲😠همه چیز تقریبا به صفر رسید ... چند ماهی ساختمان راکد و بیکار ماند، واقعا اعصاب و روان همگی مان به هم ریخته بود و اصلا نمی دانستم باید چکار کنیم ...
🤔بالاخره بعد از مدتی شروع به برنامه ریزی و فکر کردم و طرحی ریختم. یک آگهی برای ناشرین دادیم تا از ساختمان به عنوان نمایشگاه کتاب 📚 استفاده کنند ... نمایندگی کانون پرورش فکری را هم گرفتیم ... دست در دست هم 🤝 کار را مجددا شروع کردیم ...
💠واحدها قفسه بندی شد، میز و صندلی ها چیده شد، قراردادها را بستیم و اجناس به ساختمان آمد و چیده شد ...
📑در رابطه با قرارداد کانون همه هزینه ها با ما بود و ۱۵ درصد فروش را هم به عنوان حق نمایندگی پرداخت می کردیم ... ادامه
👇👇👇👇👇👇👇👇
ادامه قسمت 0⃣1⃣
یکی از اقلامی که کانون به ما می داد واتر گیم بود که با فشار دکمه ها حلقه های داخل آب شروع به حرکت می کرد ...
این بازی را از کانون دوهزار تومان خریداری می کردیم، سود ما از فروش این بازی سیصد تومان می شد و تمام هزینه ها با ما بود ...
یک روز برای خرید به بازار رفته بودم دیدم در بازار بین صد تا دویست تومان انواع و اقسام واتر گیم ریخته بود! مغزم سوت کشید 🤯
این دیگر چه نوع کاسبی است؟ جنس دویست تومانی را یک سلفون کشیده اند و یک برچسب سارا و دارا چسبانده اند و ده برابر قیمت به ما می فروشند⁉️
به دفتر که رسیدم بلافاصله چند وانت نیسان گرفتم و تمام اجناس کانون را بار زدم 🚛 🚚 🚛
بدون هماهنگی به کانون بردم و گفتم خیلی از همکاری شما متشکرم، ما دیگر نمایندگی نمی خواهیم، همکاری ما با کانون قطع شد و خودم خریدها را انجام می دادم ...
🌐ادامه دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 1⃣1⃣
🌂🧢🎏🎈📯محصولات مختلفی می خریدم، بازی های فکری، محصولات آموزشی و سرگرمی، همین طور که جلو می رفتیم درهای بیشتری باز می شد و منابع جدیدتری پیدا می کردیم ...
🛴⛱⚽️🎲 تولید کنندگان خودشان تماس می گرفتند و محصولات را ارائه می دادند ... با توجه به تغییرات کار، کم کم در طبقه اول یک فضای بزرگ و صاف مانند فروشگاه های بزرگ ایجاد کردیم ...
🛍🔫 بنابر نظر جمع، یک طبقه فروشگاه جامع، یک طبقه خانه بازی و دو طبقه را نیز به آمفی تئاتر 🎭اختصاص دادیم، با مجری ها و گروه های معروف برنامه کودک مذاکره نمودیم و شب ها اجرا داشتند ...
🎥 در آن زمان شهرداری تاکید زیادی بر راه اندازی سینماهای جدید داشت و همین شد که توانستیم مجوز یک سینمای 🎞 کوچک خانوادگی را بگیریم و همین باعث شد معروف شویم ...
🗞 روزنامه ها و جراید خبر این سالن سینمای کوچک را کار کردند، مصاحبه های زیادی صورت گرفت ...
📢📰 تبلیغات بسیاری شد اما در نهایت چیزی که نصیب ما شد ورشکستگی مجدد بود 🤛😐🤜
📈هزینه های سالن بسیار گزاف بود و بلیط هایی که فروش می رفت 📉حتی خرج راهنمای سالن را هم نمی داد. با خسارتی بسیار سنگین ناچار به تعطیلی سینما شدیم ...
🌿تعطیلی سینما درس بزرگی داشت ... این که اگر با چیزی موافق نیستم به شدت با آن مخالفت کنم 🗣 و تسلیم رای اکثریت 👥 نشوم.
👈👈👉 پیشنهادی برای تغییر کاربری ساختمان به رستوران 🍱🥗🍲🍜🍛🍝 و سوپر گوشت 🍖🍗🥩 مطرح شد که من به شدت مخالفت کردم و گفتم عوض کردن کار، اصلا عاقلانه نیست ... گفتم باید در کار کودک بمانیم و تخصصی در همان حوزه کار کنیم.
👈👈👈خیلی جالب است زمانی که همگی به نتیجه رسیدیم متمرکز کار کنیم، انگار کارها سرعت بهتری گرفت ...
✅ هنوز هم معتقدم این بهترین و درست ترین تصمیمی بود که گرفتیم ...
🌐ادامه دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
@notrino موشک جدید🚀
🌿خلاقیت زینب خانم غفاری ۱۰ ساله
🇮🇷 از شهر مشهد
این هم همون موشک های دوران بچه گی خودمان است.اما دخترم برای اینکه بیشتر در هوا حرکت کند بالها رو یک تا متفاوت میزنه که خیلی بهتر وبیشتر حرکت میکنه این اولین موشکی هست که به روش خودش درست کرد ورنگش کرد.
🌾🦋 شما هم از خلاقیت خودتون یا فرزندان عکس بفرستید 👇👇👇👇
🆔@Mahdi_Bagherpoor
Story Part 12.mp3
1.4M
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜
داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 2⃣1⃣
👉👉👉✅ ... ✍*۸۴ ...🗣 ☎️
۸۴ 👉۱۵۰۰ ... 👶👩👧👧👨👦👦... 🎠🎡🛴
📰📢 ... 🧠💭🗯➡️💡... 👥📈
👥👥📞👥☎ 🙂 ... 🙃
🌐ادامه دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درسته که مامانا 🧕هوای بچه هارو بیشتر دارن ولی ...
👈 قبول کنید که بچه ها با پدرا تجربیات جدیدی کسب می کنند.
@notrino
باشگاه کارآفرینی
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜 داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 2⃣1⃣ 👉👉
@notrino خوش گمانی💯
💎به این برش از قسمت دوازدهم توجه کنید
✂️
۸۴*✍ تا قبل از اینکه مجوز کانون را بگیریم من ثبت نام ها را شروع کرده و ۸۴ نفر را ثبت نام کردم ...
🏝 اصلا به شد و نشد کار فکر نمی کردم، تنها نقطه ای را در دور دست ها تعیین کرده و چشم به آن دوخته بودم و جلو می رفتم ...
اطراف را نمی دیدم ...
برادرها نگران این موضوع بودند✂️
🌾 این موضوع یکی از ویژگی های فردی کارآفرینان بسیار موفق است ...
👌ایمان به پیروزی نهایی به رغم وجود چالشها و واقعیتهای ناخوشایند ...
💯 یعنی ایمان داشته باشیم که به رغم وجود مشکلات، در نهایت موفق خواهیم شد ...
✴️ در عین حال با نظم و انظباط خود را جهت رویارویی با واقعیات ناخوشایند مهیا کنیم ...
واقعا باید فرد روحیه خیلی قوی داشته باشه ...
یک وقت هست میگوییم که امیدت به خدا باشه، برو جلو ...
ولی اینجا صحبت از ایمان کامل به پیروز شدن هست، انگار داره به این حدیث اشاره می کنه ...
عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: أَحْسِنِ اَلظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ اَلْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً .
[الکافي،جلد۲،صفحه۷۲]
💎💯💎امام رضا عليه السّلام فرمود:
به خدا خوشگمان باش، زيرا خداى عز و جل مىفرمايد:
من با گمان بندۀ مؤمن خود همراهم، اگر گمان خیر داشته باشد خیر می بیند و اگر بدگمان باشد شر می بیند.
❇️ برای هر کاری با یک خوش گمانی فوق العاده به الله، شروع کنید ...
حرکت کنید و نتیجه فوق العاده آن را ببینید ...
☝️فرصتی که این حدیث در اختیار ما قرار می ده مجانی و لذت بخش هست ...
👀 این حدیث را چند جا نوشتم و جلوی چشمم هست ... یادم نره استفاده کنم ...
👈جالب هست که غربی ها هم شبیه این مطلب را خوب می دانند ... اسمش متفاوت هست اونها میگن "تناقض استوک دیل"
Stockedale Paradox
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
@notrino
☘ رضا رحیمی هفت ساله
🇮🇷 از شهر تهران
خلاقیت در ساخت کاردستی حروف الفبا وجدول شگفت انگیز ریاضی با جعبه هدیه روز دانش آموز
میل به کنجکاوی 👉 زیربنای خلاقیت
🌴 تمرین برای خلاقیت در سنین کودکی و نوجوانی، یکی از تمرین های ضروری برای کارآفرینی در سنین جوانی است.
https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e
🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴