eitaa logo
پاتوق
316 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
43 فایل
پاتوق استادی_دانشجویی دانشگاه راه ارتباطی با ادمین کانال @Smotahar
مشاهده در ایتا
دانلود
✅سفرنامه عشق 🌹خاطرات کاروان اربعین دانشجویی قسمت سوم همون شب حاج آقا متوسل تو جلسه گفته بودندبه دلیل چندتا کنسلی جا اضافه داریم و اگر دوست و آشنایی دارید با شرایطی می تونه بیاد خانمی که سنش بین ۲۰تا۴۰باشه که تو مسیر پیاده روی اذیت نشه بعد از رضایت مادرم سریع زنگ زهره زدم بهش خبر دادم که حاج آقا قبول کردند که بیایی مسئله عجیب دیگه این بود که گذرنامه موقتشون سه روزه اومده بود و صبح همون شنبه به دستشون رسیده بود قرار شد زنگ پدرشون بزنند اجازه رو بگیرند خوشحالی زاید الوصفی داشتیم 😍😍😍 در پوست خود نمی گنجیدیم همون شب بچه ها حنابندون گرفته بودند که پاهامونو حنا کنیم تاول نزنه می خندیدیم و میگفتیم حنابندون گرفتیم مثل شب های عملیات جبهه یا میریم کربلا شهید میشیم یا بر می گردیم و عروس میشیم 🤭🤭🤭 صبح یکشنبه رفتیم پی کارهای تعهد نامه و تامین هزینه و... یکشنبه شب خوابگاه سفره حضرت رقیه س بود نماز رو به جماعت خوندیم و بسته بندی های پذیرایی رو به سرانجام رسوندیم و سفره رو انداختیم من باید برای خریدن ملزومات سفر میرفتم بیرون رفتم امام زاده سید جعفر نمایشگاه ملزومات اربعین رو جمع کرده بودند ولی انگار قسمت بود به زیارت زیارتی کردمو سوره یاسینی خوندمو زدم بیرون با تاکسب رفتم میدون مجاهدین راننده تاکسی که فهمید میخوام برم کربلا گفت شما تو این اوضاع نا آروم عراق نمی ترسید می رید کربلا لبخندی زدمو گفتم اینا همش ترقه بازیه خیال کردند میتونن از شکوه اربعین کم کنن😏 کتاب دعایی از جلو ماشینش برداشت و گفت این کتاب دعا رو بگیر و اونجا دعا بخون و برا کسی که عکسش اولشه دعا کن کتابو گرفتم اولش عکس یه خانم بود به نظر ۴۰-۴۵ ساله می اومد پرسیدم خانمتونه؟گفت بله ۷/۷/۹۷مریض شد بردمش بیمارستان و۲۳/۱۲/۹۷در اثر سرطان فوت کرد خدا بیامرزی گفتم و پیاده شدم رفتم داروخونه یه مشت خرت و پرت خریدم بعدشم پیاده روی تا میدون مجاهدین و کفش شادی و سر و کله زدن با آقای سمیعی فرد برای خریدن کفش و تخفیف گرفتن .کفش رو خریدم و با معرفی آقای سمیعی فرد رفتم کیف هدیه برای خریدن کوله وبعد از تردیدهای بسیار کوله رو خریدم و تاکسی گرفتم و اومدم خوابگاه دیر رسیده بودم سخنرانی تموم شده بود بچه ها رو در پخش آش رشته و پذیرایی ها کمک کردم آش خوردیم جمع و جور کردیم رفتم بخوابم صبح خیلی کار داشتم پایان قسمت سوم @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... 🔻 علیه السلام فرمود: اگر کسی از شما در نقطه‌ی دوردستی قرار گرفت، به‌گونه‌ای که رفتن برای امام بر او شاقّ است، به پشت بام خانه‌ی خود برود و دو رکعت نماز بخواند و با اشاره کردن به قبرهای ما، سلام و صلوات بر ما بفرستد که به ما خواهد رسید. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۴۵ و ۴۶ ❤ @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خصوصا دوستانی که مراسم پیاده روی اربعین را از نزدیک دیدند🌷 حرکت عجیب و زیبای به نیابت از ايراني ها ببخش آقا ...😔🏴🏴 @npatogh
✅سفرنامه عشق 🌹خاطرات کاروان اربعین دانشجویی قسمت چهارم همش تو فکر جمع کردن وسایل سفر بودم تاظهر درمونگاه بودم وقتی رسیدم دانشکده نمازمو خوندم رفتم اتاق اساتید و ازشون خداحافظی کردمو حلالیت خواستم از دوستام خداحافظی کردمو و چون تصمیم گرفته بودم کلاس زبان رو نرم فرار رو بر قرار ترجیح دادم و با سرویس اومدم خوابگاه😉 یه استراحت کوچیکی کردم مادر گرام با خاله اینا اومده بودند یزد با زنگ مامان بیدار شدم شروع کردم به جمع کردن وسایل سفر مامان اومدند خوابگاه یه سری وسایل برام آورده بودند و یه عالمه خوراکی لیست ملزومات سفر رو نوشتم و شروع کردم به بستن کوله عصری بود که کوله بسته شد حموم رفتم و چادرمم شستم فقط کوله دو چیز کم داشت دمپایی و لیمو تازه از خوابگاه زدم بیرون و با خط رفتم باغ ملی و از اونجا رفتم بازار روز دمپایی که میخواستمو به سرعت پیدا کردم یه طرحی میخواستم چاپ کنم برا گروه خودمون اونم چاپ کردمو رفتم میوه فروشی لیمو و سیرم خریدم ساعت حدود ۷ بود دختر عمه ها که صبح ساعت ۱۱از تهران حرکت کرده بودند رسیده بودند سریعا با خط خودم رو به خوابگاه رسوندم و با دختر عمه ها رفتیم داخل کوله ها رو یه سامونی دادیم و هرچی کم داشت بهش اضافه کردیم در همین حین مامان گلم اومدند خوابگاه جالب اینکه ایشونم رفته بودند برام دمپاییو لیمو خریده بودند 😂 آخرین دیدارها و آخرین لحظات بود شام رو خوردیم قرار بود فخری و آقاش بیان دنبالمون همون آقا و خانمی که اربعین امام عشق شده بود نقطه وصل شون و پارسال با گذشت ایام اربعین و شروع شدن ماه پر خیر و برکت ربیع یا علی گفتند و عشق رو آغاز کردند❤️❤️ از همسایه ها خداحافظی کردم و حلالیت خواستم مادرم برام آینه و قرآن گرفت هم اتاقیام بدرقه م کردند مادرم به گریه افتاد دل کندم و خداحافظی کردم امان از دل کندن😢 با فخری روبوسی کردم مامانم دلش طاقت نیاورده بود و تا در اصلی خوابگاه اومده بود با فخری روبوسی کرد و منو به فخری سپرد سوار ماشین شدیم دست فرمون آقاشونم که بماند😱 رسیدیم مسجد امام صادق از آقای دهقان(شوهر فخری)تشکر کردیم و خداحافظی و و این دو تا تازه عروس و دوماد روتنها گذاشتیم فخری خیلی دوست داشت آقای دهقان باهامون بیاد حاج آقا هم رضایت داده بودند ولی آقای دهقان کسیو پیدا نکرده بودند بذارن جاشون تو مدرسه خیلی دیر رسیده بودیم مانور پیاده روی تموم شده بود حاج آقا از دست مون عصبانی بود😡 من وفخری سر گروه بودیم و داشتیم اینقدر دیر میرفتیم رفتیم سر قبر شهید گمنام عرض سلام و ارادت رفتیم طبقه بالای مسجد جا گیر شدیم اصلا گروهمو نمیشناختم پیداشون کردم نمی دونستم یه روزی میاد که خیلی دوست شون خواهم داشت فروغ،راضیه،مهدیه،زهرا،زینب بسته های فرهنگی رو تحویل گرفتیم چفیه زرد تسبیح صورتی جوراب مشکی کوله ها رو سبک کردیم زدیم تو کار تعریف و خوش و بش وصیتامون رو در قالب صوت کردیم این اصوات در گوشی زهرا کارگرفر موجوده وصایای شهیدان نجفی،بناکار، قربانعلی زاده،کارگرفر،مغانلو و .‌.. مجددا شام کوچکی نوش جان کردیم قرار بود اون شبو طبقه بالای مسجد بخوابیم که ساعت ۲حرکت کنیم پیوستن همسفری های دقیقه نودی هم در نوع خودش جالب بود خواب از سرم پریده بود رفتم پایین پیش شهید گمنام برا درد دل و تشکر و ... یه ربع گذشت که شهیدان بناکار و مغانلو و قربانعلی زاده و کارگرفر به جمع مون اضافه شدند آقایون کاروان از همون شب امر خطیر پاسبانی از ما رو آغاز کرده بودند و در طبقه پایین مسجد به سر می بردند باید مواظب می بودیم صدامون بالانره عکس گرفتیم عکسامون استوری شد زیارت عاشورا خوندیم نیمه شب گذشته بود رفتیم بالا بخوابیم پتو کم بود و هوا سرد بماند که تا صبح بعضیا به خود لرزیدند خوش به حال اونهایی که پتو مسافرتی باخودشون آورده بودند اذان صبح بود وضو گرفتیم نماز رو به جماعت خوندیم صبحونه نون و پنیر و سبزی و چای رو میل نمودیم برخاستیم حرکت کوله به دوش آخرین عکس ها رو گرفتیم آدم هایی رو می دیدم که فکر نمی کردم روزی انقدر برام عزیز باشند و کلی باهاشون خاطره داشته باشم طلوع آفتاب رو مهمون صحن مسجد امام صادق ع بودیم 🌞🌞🌞 از شهید گمنام خداحافظی کردیم و بهش قول دادیم که نایب الزیاره ش هستیم و ازش خواستیم برا زیارت با معرفتمون دعا کنند حرکت کردیم و سفر رسما آغاز شد😊 پایان قسمت چهارم @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. . .این حرفی بود که ده سال قبل از افراد با سابقه می شنیدم وقتی سوال میکردم چرا؟؟ جواب این بود که. .که تاعمر دارید اسیر میشوید در یک جاده ای به نام . .این را از سر دلسوزی میگفتند که بدانید بعد از اربعین دلتان جامی ماند. . باورم نمیشد اگر بگویم زائر اربعین یک سال زندگی میکند به امید روز های‌پیاده روی اربعین سال بعد 👌 بیجا نگفته ام.... ولی امسال حسرت و آه شده است کارمان @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید با خود بگویی: از خانه هم می‌توانم به حسین سلام دهم؛ 👌از خانه هم می‌توانم زیارت اربعین بخوانم.!!؟ چرا باید سختی چند روز پیاده‌روی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است؟؟؟ _______________________ پس بشنو سخن زینب را که به یزید فرمود: «به خدا که نمی‌توانی ما را محو و نابود کنی.» اگر من از خانه‌ام سلام دهم و تو از خانه‌ات سلام دهی؛ دیری نمی‌پاید که داستان کربلا از یادها می‌رود. کاری زینبی است. خدا را شکر که امسال مردم عراق هستند و نمی‌گذارند این 🏴علم بر زمین بماند 🌹🌹🌹🌹🌹👌 اربعین ۹۸ @npatogh
هزار مرتبه مُردم دوباره جانم داد تکان پرچم سرخ حرم «تکانم»داد پیاده آمده بودم سواره برگشتم حسین از کرمش باز هم امانم داد @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شِکوه‌ی اربعینی میثم مطیعی با اشک‌های رهبر انقلاب حاج‌قاسم! می‌خواستیم به نیابت از شما به زیارت برویم اما ما همه جاماندیم. شما نایب‌الزیاره ما باش. @npatogh
✅سفرنامه عشق 🌹خاطرات کاروان اربعین دانشجویی قسمت پنجم اول رفتیم تفت و آقای حسینی نسب رو سوار کردیم و دوباره به راهمون ادامه دادیم وسط راه حاج آقا اسلامی بلندگو رو گرفت خندید و گفت خانما النگو دوست دارن حاج آقاها بلندگو 😂😂😂 یه کم صحبت کردند و بلندگو رو پاس دادند به حاج آقا متوسل و حاج آقا متوسل پاس دادند به دکتر باقر محسن برای آموزش لهجه عربی رسیدیم به دستشویی ها حاج آقا متوسل صدا زدند مرافق کثیر مرافق نظیف ساعت حدود ۱۰صبح بود رفتیم مرافق خداییش هم کثیر بود هم نظیف اذان ظهر شد وایسادیم برا اقامه نماز دستشویی نفری ۵۰۰تومن اگه پول ندی مدیونی دستشویی که نرفتیم وضو گرفتیم پیرمرده گیر داده بود اگه پول ندید مدیونید و نمازتون درست نیست رفتیم قسمت آقایون نمازخونه نماز رو به جماعت حاج آقا اسلامی خوندیم و سریع جمع کردیم و زدیم بیرون حاج آقا بنده خدا هم مجبور شد یه پولی به اون بنده خدا بده که راضی بشه قرار بود ناهار رو زرقون بخوریم یه پارکی رو اشغال کردیم ناهار قیمه بود و مخلفات ناهار رو با هم خوردیم خبر رسید یه سانحه در محل سرویس های بهداشتی به وقوع پیوسته و مریم مجروح شده رفتم به سمت مرافق بعله مریم بدجور خورده بود زمین زانوش داغون شده بود و النگوهاش داغون تر🤕🤕🤕 سوار اتوبوس شدیم ادامه حرکت یه چرتی زدیم و از سانس دوم کلاس آموزش لهجه عراقی بهره مند شدیم اذان مغرب بود رسیدیم به یه موکب دم در یه رستوران رفتیم داخل رستوران وضو رو گرفتیم و نماز رو تو یه گله جا کیپ در کیپ هم خوندیم رفتیم بیرون به به چایی چایی و خرما از خادمای موکب پرسیدم اینجا کجاست جواب داد شهرستان خومه مزار استان کهگیلویه و بویر احمد عکسی گرفتم که شد اولین استوری اربعین ۹۸ قرار شد شام رو داخل ماشین بخوریم شام داشتیم چه شامی😋🙁 ماست موسیر من پخش کننده غذا بودم همه میپرسیدند این دسره 😂 نون هم از نون های اضافه اومده ظهر و نون های خشک بهره مند شدیم 😐 خیلیا غر زدند ولی چاره ای نبود در واقع یعنی شام دیگه ای در کار نبود😂 بعضیا از جمله خودم ماست موسیر دوست نداشتند یه جعبه کیک یزدی موجود بود با همون گشنگی رو رفع و رجوع کردیم بعد از شام از قرائت دعای توسل توسط حاج آقا اسلامی و مداحی شون بهره مند گشتیم فقط اونجایی که همه رفته بودیم تو حس یهو حاج آقا مداحیو یادش رفت 🤦‍♂ و حاج آقا متوسل از خنده صورت شون قرمز شده بود😂😂😂 بعد دعا توسل و مداحی و.... تصمیم به خواب گرفتیم 😴😴😴 چفیه رو زیر صندلی هامون پهن کردمو خوابیدم @npatogh
باز اربعین دعوت نکردی این گدا را باید که با این غم کنم هر شب مدارا مانده برایم از تمام دار دنیا یک تربتی که دارد عطر کربلا را @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 رفتار چه کسی خلاف عقل است؟!/رئیس جمهوری که یا در قشم و توچال است یا پشت میز دفترش یا مسئولانی که با مردم ارتباط مستقیم دارند؟! 🔹 بعد از سرکشی رییس مجلس از یک مرکز درمانی مرتبط با کرونا و صحبت با کادر درمان و بازدید میدانی از وضعیت بیماران کرونایی و تعطیلی جلسه سران قوا توسط رییس جمهور، حسن روحانی که بعد از شیوع بیماری کرونا تاکنون از دفتر کارش خارج نشده، به شدت مورد انتقاد افکار عمومی قرار گرفت تا جایی که برای خلاصی از این انتقادات امروز گفت: 🔸 خدا به ما عقل داده؛ نباید جانمان را در خطر بیاندازیم! کسی نمی‌تواند برود وسط سیل و بگوید من نمی‌ترسم! خب نترس؛ وایسا تا آب تو را ببرد! ✅ اینکه روحانی بدیهی‌ترین اصول مدیریت در بحران‌ را نمی‌فهمد، عجیب نیست که اگر می‌فهمید، وضعیت کشور این نبود. بدیهی است که حضور میدانی مسئولان در دل بحران کرونا علاوه بر تقویت روحیه کادر درمان، سبب شناخت دقیق‌تر ایشان از ابعاد بحران خواهد بود. اگر رییس مجلس بدون رعایت ضوابط از این مراکز بازدید و با کادر درمان سخن گفته بود، باید رفتار او را خلاف عقل می‌دانستیم اما با رعایت دستورالعمل‌های خاص، عمل وی اقدام به جایی بود. 🔸 متاسفانه این ادبیات آقای روحانی نه فقط توهین به رییس مجلس که توهین به خدمت‌گزاران بسیاری است که برای مهار بحران‌ها جانشان را به خطر می‌اندازند. روحانی در حقیقت خطاب به بخش‌های دیگر جامعه گفت: 1️⃣ خدا به آتش‌نشان عقل داده و نباید جانشان را به خطر بیندازد، از آتش نمی‌ترسی، خب نترس برو وسط آتش تا بسوزی. 2️⃣ خدا به پزشک و پرستار عقل داده و نباید جانشان را به خطر بیندازند، از بیماری نمی‌ترسی، خب نترس برو وسط بیماری تا بیمار شوی. 3️⃣ خدا به سردار و سرباز عقل داده و نباید جانشان را به خطر بیندازند، از تیر و ترکش نمی‌ترسی، خب نترس برو وسط جنگ تا بمیری‌. 4️⃣ خدا به امدادگر عقل داده و نباید جانشان را به خطر بیندازند، از بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله نمی‌ترسی، خب نترس برو درون بحران تا بمیری‌. ▪️جناب آقای روحانی! شما رییس جمهورید نه شاهنشاه، ▪️شما رییس یک ملت‌اید، آن هم در جایگاه اول قدرت اجرایی کشور، ▪️و چنین جایگاهی یعنی مردم باید با شما همزاد پنداری کنند، ▪️ پناهگاه مردم بودن، یعنی در میانه بحران‌ها کنار مردم بودن، یعنی "جمهور" باید حس کند، رییسی که انتخاب کرده‌ با آنهاست نه شاه آنهاست و از نژادی برتر! ⛔️ اینکه "جمهور" هنگام سیل، شما را در جزایر قشم، در تلاطم‌های اقتصادی و افزایش قیمت دلار و گرانی سرسام‌آور، شما را در ارتفاعات توچال و در طول هشت ماه دست و پنجه نرم کردن با ویروس منحوس شما را فقط در دفترتان ببینند، یعنی کار شما قطعا خلاف عقل بشری و عقل مدیریتی است @npatogh
برنامه دورهمی اربعینی ها کنار به همت اساتید و دانشجویانی که در سالهای قبل حضور داشتند @npatogh
ماییم و هوایِ بغض آلود فقط دلواپسی و غصّۂ مشهود فقط والله که آسان شود این سختی ها با آمدنِ حضرتِ موعود(عج) فقط! @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موکب خدمت، از کربلا تا حلبی‌آباد! 🏴🏴🏴🏴🏴 یاحسین @npatogh
🔻 درگذشت محمدرضا شجریان را به اهل هنر تسلیت می گوییم. 🔹متن زندگانی شجریان موسیقی بود. او موفقیت هایش را با آغاز کرد با موسیقی ادامه داد و خسرو آواز ایران شد اما در مباحث فکری و ایدئولوژیک نشان داد که از پشتوانه اندیشه ای . 🔹در عرصه سیاست نیز که با ان غریبه بود تا مرز بازی در زمین بدخواهان ملت ایران ۸۸ هم رفت به گونه ای که می بینیم حتی بعد از مرگ هم ضد انقلاب او را رها نمی کند 🔹وی در سال ۹۵ از مطالبی که گفته بود و ضد انقلاب به خاطر این مطالب شروع به توهین و جسارتِ شجریان نمودند 🔹ولی در این روزها شاهد بازگشت رسانه های معاند به از استاد هستیم که این صفت همیشگی دشمن دین و کشور ایران است 🔹 به هر حال مرحوم شجریان را باید در قاب که برای آن عمری سرمایه گذاشت و در اوج موفقیت هنری سر به آستان خاک نهاد. از خداوند متعال برای آن هنرمند کشورمان آرزوی غفران الهی می کنیم. @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا