eitaa logo
پاتوق
306 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
43 فایل
پاتوق استادی_دانشجویی دانشگاه راه ارتباطی با ادمین کانال @Smotahar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خصوصا دوستانی که مراسم پیاده روی اربعین را از نزدیک دیدند🌷 حرکت عجیب و زیبای به نیابت از ايراني ها ببخش آقا ...😔🏴🏴 @npatogh
✅سفرنامه عشق 🌹خاطرات کاروان اربعین دانشجویی قسمت چهارم همش تو فکر جمع کردن وسایل سفر بودم تاظهر درمونگاه بودم وقتی رسیدم دانشکده نمازمو خوندم رفتم اتاق اساتید و ازشون خداحافظی کردمو حلالیت خواستم از دوستام خداحافظی کردمو و چون تصمیم گرفته بودم کلاس زبان رو نرم فرار رو بر قرار ترجیح دادم و با سرویس اومدم خوابگاه😉 یه استراحت کوچیکی کردم مادر گرام با خاله اینا اومده بودند یزد با زنگ مامان بیدار شدم شروع کردم به جمع کردن وسایل سفر مامان اومدند خوابگاه یه سری وسایل برام آورده بودند و یه عالمه خوراکی لیست ملزومات سفر رو نوشتم و شروع کردم به بستن کوله عصری بود که کوله بسته شد حموم رفتم و چادرمم شستم فقط کوله دو چیز کم داشت دمپایی و لیمو تازه از خوابگاه زدم بیرون و با خط رفتم باغ ملی و از اونجا رفتم بازار روز دمپایی که میخواستمو به سرعت پیدا کردم یه طرحی میخواستم چاپ کنم برا گروه خودمون اونم چاپ کردمو رفتم میوه فروشی لیمو و سیرم خریدم ساعت حدود ۷ بود دختر عمه ها که صبح ساعت ۱۱از تهران حرکت کرده بودند رسیده بودند سریعا با خط خودم رو به خوابگاه رسوندم و با دختر عمه ها رفتیم داخل کوله ها رو یه سامونی دادیم و هرچی کم داشت بهش اضافه کردیم در همین حین مامان گلم اومدند خوابگاه جالب اینکه ایشونم رفته بودند برام دمپاییو لیمو خریده بودند 😂 آخرین دیدارها و آخرین لحظات بود شام رو خوردیم قرار بود فخری و آقاش بیان دنبالمون همون آقا و خانمی که اربعین امام عشق شده بود نقطه وصل شون و پارسال با گذشت ایام اربعین و شروع شدن ماه پر خیر و برکت ربیع یا علی گفتند و عشق رو آغاز کردند❤️❤️ از همسایه ها خداحافظی کردم و حلالیت خواستم مادرم برام آینه و قرآن گرفت هم اتاقیام بدرقه م کردند مادرم به گریه افتاد دل کندم و خداحافظی کردم امان از دل کندن😢 با فخری روبوسی کردم مامانم دلش طاقت نیاورده بود و تا در اصلی خوابگاه اومده بود با فخری روبوسی کرد و منو به فخری سپرد سوار ماشین شدیم دست فرمون آقاشونم که بماند😱 رسیدیم مسجد امام صادق از آقای دهقان(شوهر فخری)تشکر کردیم و خداحافظی و و این دو تا تازه عروس و دوماد روتنها گذاشتیم فخری خیلی دوست داشت آقای دهقان باهامون بیاد حاج آقا هم رضایت داده بودند ولی آقای دهقان کسیو پیدا نکرده بودند بذارن جاشون تو مدرسه خیلی دیر رسیده بودیم مانور پیاده روی تموم شده بود حاج آقا از دست مون عصبانی بود😡 من وفخری سر گروه بودیم و داشتیم اینقدر دیر میرفتیم رفتیم سر قبر شهید گمنام عرض سلام و ارادت رفتیم طبقه بالای مسجد جا گیر شدیم اصلا گروهمو نمیشناختم پیداشون کردم نمی دونستم یه روزی میاد که خیلی دوست شون خواهم داشت فروغ،راضیه،مهدیه،زهرا،زینب بسته های فرهنگی رو تحویل گرفتیم چفیه زرد تسبیح صورتی جوراب مشکی کوله ها رو سبک کردیم زدیم تو کار تعریف و خوش و بش وصیتامون رو در قالب صوت کردیم این اصوات در گوشی زهرا کارگرفر موجوده وصایای شهیدان نجفی،بناکار، قربانعلی زاده،کارگرفر،مغانلو و .‌.. مجددا شام کوچکی نوش جان کردیم قرار بود اون شبو طبقه بالای مسجد بخوابیم که ساعت ۲حرکت کنیم پیوستن همسفری های دقیقه نودی هم در نوع خودش جالب بود خواب از سرم پریده بود رفتم پایین پیش شهید گمنام برا درد دل و تشکر و ... یه ربع گذشت که شهیدان بناکار و مغانلو و قربانعلی زاده و کارگرفر به جمع مون اضافه شدند آقایون کاروان از همون شب امر خطیر پاسبانی از ما رو آغاز کرده بودند و در طبقه پایین مسجد به سر می بردند باید مواظب می بودیم صدامون بالانره عکس گرفتیم عکسامون استوری شد زیارت عاشورا خوندیم نیمه شب گذشته بود رفتیم بالا بخوابیم پتو کم بود و هوا سرد بماند که تا صبح بعضیا به خود لرزیدند خوش به حال اونهایی که پتو مسافرتی باخودشون آورده بودند اذان صبح بود وضو گرفتیم نماز رو به جماعت خوندیم صبحونه نون و پنیر و سبزی و چای رو میل نمودیم برخاستیم حرکت کوله به دوش آخرین عکس ها رو گرفتیم آدم هایی رو می دیدم که فکر نمی کردم روزی انقدر برام عزیز باشند و کلی باهاشون خاطره داشته باشم طلوع آفتاب رو مهمون صحن مسجد امام صادق ع بودیم 🌞🌞🌞 از شهید گمنام خداحافظی کردیم و بهش قول دادیم که نایب الزیاره ش هستیم و ازش خواستیم برا زیارت با معرفتمون دعا کنند حرکت کردیم و سفر رسما آغاز شد😊 پایان قسمت چهارم @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. . .این حرفی بود که ده سال قبل از افراد با سابقه می شنیدم وقتی سوال میکردم چرا؟؟ جواب این بود که. .که تاعمر دارید اسیر میشوید در یک جاده ای به نام . .این را از سر دلسوزی میگفتند که بدانید بعد از اربعین دلتان جامی ماند. . باورم نمیشد اگر بگویم زائر اربعین یک سال زندگی میکند به امید روز های‌پیاده روی اربعین سال بعد 👌 بیجا نگفته ام.... ولی امسال حسرت و آه شده است کارمان @npatogh
16.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاید با خود بگویی: از خانه هم می‌توانم به حسین سلام دهم؛ 👌از خانه هم می‌توانم زیارت اربعین بخوانم.!!؟ چرا باید سختی چند روز پیاده‌روی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است؟؟؟ _______________________ پس بشنو سخن زینب را که به یزید فرمود: «به خدا که نمی‌توانی ما را محو و نابود کنی.» اگر من از خانه‌ام سلام دهم و تو از خانه‌ات سلام دهی؛ دیری نمی‌پاید که داستان کربلا از یادها می‌رود. کاری زینبی است. خدا را شکر که امسال مردم عراق هستند و نمی‌گذارند این 🏴علم بر زمین بماند 🌹🌹🌹🌹🌹👌 اربعین ۹۸ @npatogh
هزار مرتبه مُردم دوباره جانم داد تکان پرچم سرخ حرم «تکانم»داد پیاده آمده بودم سواره برگشتم حسین از کرمش باز هم امانم داد @npatogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شِکوه‌ی اربعینی میثم مطیعی با اشک‌های رهبر انقلاب حاج‌قاسم! می‌خواستیم به نیابت از شما به زیارت برویم اما ما همه جاماندیم. شما نایب‌الزیاره ما باش. @npatogh