eitaa logo
ويژه نامه امام هادی (ع) و عبدالعظیم حسنی
6 دنبال‌کننده
4 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰امام على النقى (ع) ✅نام: على. القاب: نقى، هادى، نجيب، مرتضى، عالم، فقيه، ناصح، امين، مؤتمن، طيّب، فتّاح ومتوكل. واژه «متوكل» لقب «متوكل على اللَّه»، خليفه عباسى نيز بود كه در عصر امام‏هادى(ع) مى‏زيست. به همين دليل، امام هادى(ع) اين لقب را براى خويش نمى‏پسنديد وبه اصحابش دستور مى‏داد كه از به‏كاربردن آن اعراض كنند. كنيه: ابوالحسن. چون كنيه امام موسى كاظم(ع) وامام رضا(ع) نيز ابوالحسن بود، به امام هادى(ع) ابوالحسن ثالث گفته مى‏شود. منصب: معصوم دوازدهم و امام دهم شيعيان. نسب پدرى: ابوجعفر، محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى‏طالب(ع). نام مادر: سمانه مغربيه كه كنيه وى ام الفضل بود. امام هادى(ع) در شأن مادرش فرمود: مادرم به حق من عارف و از اهل بهشت است. شيطان سركش به او نزديك نمى‏شود و مكر جباران به وى نمى‏رسد. او در پناه خدايى است كه نمى‏خوابد و مادران صديقان و صالحان را به خود وا نمى‏گذارد. تاريخ ولادت: نيمه ذى حجه سال 212 هجرى. برخى مورخان تولد آن حضرت را دوم يا پنجم رجب همين سال و برخى ديگر رجب سال 214 دانسته‏اند. يكى از ادله‏اى كه زمان تولد آن حضرت را ماه رجب مى‏داند، دعاى ناحيه مقدسه است: «اللّهُمَّ اِنّي أسئلكَ بالمَولوُدَينِ في رَجبٍ، مُحمّدِ بنِ عَليٍ الثّاني وَابنه عليّ بنِ محمّدٍ المُنتَجب».(1) محل تولد: «صُريا» در حوالى شهر مدينه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى). صريا قريه‏اى بود كه امام موسى بن جعفر(ع) آن را بنا نهاد و سال هاى طولانى، موطن اولاد و احفاد آن حضرت بود. فاصله آن با مدينه حدود سه ميل است. مدت امامت: از ذى قعده سال 220 هجرى تا رجب 254 هجرى، به مدت 33سال. زمانى كه آن حضرت به امامت رسيد، هشت سال و پنج ماه بيشتر نداشت. تاريخ و سبب شهادت: سوم ماه رجب (و به قولى 25 جمادى الاخر) سال 254 هجرى، به وسيله زهرى كه معتمد عباسى، برادر معتز (خليفه وقت) به آن حضرت خورانيد. سن آن حضرت در هنگام شهادت، 40 يا 42 سال بود. محل دفن: سامرا، كه در سابق به آن «سرّ مَن رَأى‏» گفته مى‏شد (دركشور عراق كنونى). همسر: حديث (يا سليل) كه به او جده مى‏گفتند. فرزندان: 1. ابا محمد حسن عسكرى(ع). 2. حسين. 3. محمد. 4. جعفر(معروف به جعفر كذّاب). 5. عليّه يا عايشه. اصحاب 1. على بن مهزيار اهوازى. 2. خيران خادم. 3. ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى. 4. عبدالعظيم بن عبداللَّه حسنى. 5. على بن جعفر هميناوى(همانى). 6. ابن سكيت بن يعقوب اهوازى. 7. احمد بن اسحاق اشعرى. 8. ابراهيم بن مهزيار اهوازى. 9. ايوب بن نوح. 10. ابو على حسن بن راشد. تعداد اصحاب و ياران امام هادى(ع) بيش از اين است و در برخى منابع، نام نزديك به دويست نفر از آنان ذكر شده است. زمامداران معاصر 1. مأمون عباسى (196 - 218ق.). 2. معتصم عباسى (218 - 227ق.). 3. واثق عباسى (227 - 232ق.). 4. متوكل عباسى (232 - 247ق.). 5. منتصر عباسى (247 - 248ق.). 6. مستعين عباسى (248 - 252ق.). 7. معتز عباسى (252 - 255ق.). خلفاى نامبرده، كه همگى از سلسله بنى عباس هستند، در غصب خلافت و ناديده گرفتن حقوق امام معصوم(ع) متفق و هم رأى بودند؛ اما از ميان آنان، متوكل عباسى جنايات و جسارت‏هاى فراوانى در مورد امام معصوم(ع) روا داشته است و دشمنى‏هاى وى به اهل بيت(ع) زبانزد است. رويدادهاى مهم 1. از دست دادن پدرش، امام جواد(ع)، در سن هشت سالگى. 2. سعايت بريحه عباسى، امام جماعت حرمين، عبداللَّه بن محمد، والىِ مدينه و جماعتى ديگر، از امام هادى(ع) نزد متوكل عباسى و خشم گرفتن وى بر امام(ع). 32. نامه امام هادى(ع) به متوكل عباسى درباره اذيت و آزار والى مدينه به آن حضرت. 4. عزل محمد بن عبداللَّه از حكومت مدينه به خاطر بد رفتارى با امام هادى(ع) و نصب محمد بن فضل به جاى وى توسط متوكل عباسى، و دستور خليفه مبنى بر اكرام و اعزاز امام(ع). 5. تبعيد امام هادى(ع) از مدينه به سامرا به دستور متوكل عباسى و رفتار نيكوى او با آن حضرت در آغاز اقامت امام(ع) در سامرا، به سال 243 هجرى. لازم به يادآورى است كه شهر سامرا در سال 220 هجرى به دستور معتصم عباسى بناگرديد و از آن زمان، پايتخت عباسيان به شمار مى‏آمد. 6. بد رفتارىِ تدريجىِ متوكل عباسى و آزارهاى جسمى و روحى او به امام(ع). 7. عداوت متوكل عباسى با اهل بيت(ع) در تخريب بارگاه ابا عبداللَّه الحسين(ع) و مشاهد مشرفه اهل بيت(ع) و خانه‏هاى اطراف آنها و جارى كردن آب بر روى قبر امام حسين(ع) وكشت نمودن بر روى آن. 8. سختگيرىِ واليان مدينه و مكه با آل ابى‏طالب و علويان، به دستور متوكل عباسى. 9. كودتاى منتصر، عليه پدرش، متوكل، در سال 247 هجرى و خشنودى علويان از موفقيت منتصر. اين واقعه مهم، پس از يك‏سال و چند ماه از اقامت اجبارىِ امام(ع) در سامرا اتفاق افتاد. 10. مسموم و شهيد شدن امام هادى(ع) در تبعيد گاهش(سامرا)، به دستور معتمد عباسى، برادر معتز، خليفه وقت.
2. مبارزه فرهنگى و عقيدتى امام هادى(ع) با متوكل عباسى از ميان خلفاى بنى عباس، متوكل بيش از همه با خاندان پيامبر(ص) وائمه اطهار(ع) دشمنى مى‏ورزيد و كينه آنان را در دل داشت. به همين دليل، دستور داد قبور منور ائمه اطهار(ع)، مانند مرقد امير المؤمنين(ع)، مرقد امام حسين(ع) وشهداى كربلا را تخريب نموده و بر قبور آنان آب بسته و زراعت نمايند. امام على النقى(ع) با افكار و اعمال ننگين متوكل مقابله و مبارزه مى‏نمود و از هر راه ممكن براى خنثى كردن توطئه‏هاى وى تلاش مى‏كرد و دشمنان اهل بيت(ع) را رسوا مى‏ساخت. چندى بود كه امام على النقى(ع) به‏بيمارى مبتلا شده بود و بهترين داروى شفا بخش خويش را زيارت قبر شريف ابا عبداللَّه الحسين(ع) و راز و نياز در پيشگاه خداوند منان در جوار مرقد آن حضرت مى‏دانست. از اين رو به‏برخى از يارانش، مانند ابوهاشم جعفرى و محمدبن حمزه فرمود كه از مال آن حضرت، گروهى يا شخصى را اجير كنند و آنان را به‏كربلا فرستاده تا در كنار ضريح مقدس سبط ثانىِ پيامبراكرم، حضرت اباعبداللَّه الحسين(ع) به‏راز و نياز پرداخته و براى آن حضرت دعا و طلب شفا نمايند. ياران امام على النقى(ع) پس از مشورت، به محضر آن حضرت رسيده و عرض كردند: يا ابن رسول اللَّه(ص)! محضر تو، افضل از كربلا است؛ زيرا امام زمان و بهترين خلق خدا در روى زمين، شما هستيد و دعاى شما مستجاب است. چگونه دعاى ما درباره شما، آن هم در كربلا مؤثر واقع مى‏شود؟ امام(ع) با منطق شيرين خويش با اين مضامين به آنان پاسخ داد: «براى خداوند مواضعى است كه دوست دارد در آن جا عبادت شود. رسول اكرم(ص) با اين كه مقام و عظمتش از بيت اللَّه و حجر الاسود افضل بود، در عين حال، بيت اللَّه و حجر الاسود را طواف مى‏كرد؛ زيرا براى خداوند، مكان‏هايى است كه واجب است در آن جا عبادت و خوانده شود. خداوند دعاى كسى را كه او را بخواند و در حائر باشد به اجابت مى‏رساند. حائر امام حسين(ع) نيز چنين است؛ زيرا او عزيز و حبيب خدا است و براى بر پايىِ دين خدا جانش را فدا كرد و با اخلاص كامل، فرزندان و اهل بيت واصحاب خويش را تقديم محبوب خود نمود و در اين راه، مصائب فراوانى را به جان و دل خريد. به همين دليل، در پيشگاه خدا از قرب و منزلت ويژه‏اى برخوردار است كه هيچ يك از اولياى الهى، جز جدش، پيامبر اكرم(ص) وپدرش، اميرالمؤمنين(ع)، به آن قرب و منزلت نمى‏رسد.(3) امام هادى(ع) با اين دستور، و تأكيد در اجراى آن، به محبان و شيعيان خويش آموخت كه راه مبارزه با ستمكاران و مستكبران، تنها تمسك به خاندان عصمت و شاخه‏هاى لاله گون نبوّت است. 📗وفات و شهادت امام هادی (ع) https://eitaa.com/nsbsva/52 كلمات شريفه 1. قالَ ابوالحسن الهادى(ع): من رَضِىَ عَن نفسه كَثُرَ السّاخِطونَ عليه.(4) هر كسى كه از خود خشنود شد و خود را پسنديد، خشم كنندگان بر او فراوان گردند. 2. قالَ(ع): الحِكمَةُ لا تنجعُ فِي الطّباعِ الفاسِدَةِ.(5) حكمت در سرشت‏هاى فاسد تأثير نمى‏گذارد. 3. قالَ(ع): اُذكُرْ مَصرَعَكَ بينَ يَدَيْ اَهلِكَ فَلا طَبيبٌ يَمنعُكَ ولا حَبيبٌ يَنفعُكَ.(6) به يادآر (زمان جان دادن را) آن هنگامى كه نزد خانواده‏ات بر زمين افكنده شوى. در آن وقت هيچ طبيبى نمى‏تواند تو را از مردن باز دارد و هيچ دوستى نمى‏تواند نفعى به تو رساند. 4. قالَ(ع): الهَزْلُ فَكاهَةُ السُّفَهاءِ وَصناعَةُ الجُهّالِ.(7) بيهودگى، خوش منشى بى خردان و كار نادانان است. 5. قالَ(ع): المُصيبَةُ للصّابِرِ واحِدَةٌ وَللجازِعِ اثنتان.(8) مصيبت براى صبر كننده يكى و براى ناله كننده، دو تا است (يكى براى مصيبتى كه بر او وارد شده و ديگرى به خاطر از دست دادن اجر و پاداش مصيبت است). ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 . مفاتيح الجنان، دعاى ششم ماه رجب. 2. حياة الامام على الهادى، ص‏264. 3. همان، ص‏256. 4. همان، ص‏158. 5 . بحارالأنوار، ج‏78، ص‏370، باب 25، ح‏4. 6 . بحارالأنوار، ج‏78، ص‏370، باب 28، ح‏4؛ حياة الامام على‏الهادى، ص‏162 و165. 7 . حياة الامام على الهادى، ص‏161. 8 . همان، ص‏160. برگرفته شده از كتاب خاندان عصمت عليهم السلام - تاليف سيد تقى واردى https://eitaa.com/nsbsva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترجمه روان اين اشعار چنيـن است: 1ـ بـرقله كـوهسارها شب را به روز آوردند و مـردان نيرومنـد از آنان پاسـدارى كـردنـد, ولـى قله هـا نتـوانستنـد آنـان را از (مـرگ) بـرهـانند. 2ـ پس از عزت, از جايگاههاى امـن پايين كشيده شدند, و در گودالهاى گور جايشان دادند, وه چه منزلگاه ناپسندى ! 3ـ پـس از آن كه به خاك سپرده شـدنـد, فـريادگرى فـريـاد بـرآورد : كجـاست آن دستبنـدهـا, تـاجهاو لبـاسهاى فـاخــر؟ 4ـ كجـاست آن چهره هـاى به نـاز و نعمت پـرورده, كه به احتـرامشـان پـرده هـــا مىآويختند؟ 5ـ گـور, به جاى ايشان پاسخ داد: بر آن چهره ها , هم اكنون كرمها راه مى روند.! 6ـ روزگارى دراز, خـوردند و نـوشيدنـد , ولـى اكنـون خـود, طعمه(جانوران قبر) شده اند. تاثير كلام امام (ع) چندان بود كه متوكل به سختى گريست, چندان كه ريشش خيـس شـد و ديگر مجلسيان نيز گريستند!, متوكل دستور داد بساط شـراب را جمع كننـد و امـام را بـا احتـرام به منزل بـاز گـرداننـد. ايـن گـونه برخـودرها نمونه اى از صدها نوع آزارى است كه خليفه غاصب عباسـى درباره امام هادى(ع) روا مى داشت. در كتاب ((اعيان الشيعه)) به نقل از ابى بابويه آمده كه معتمد عباسى, حضرت هادى(ع) را مسموم ساخت. از آن حضرت فرزندانى چون امام حسـن عسكرى (ع) و حسيـن و محمـد و جعفـر و دختـرى به نام عايشه بـر جاى مانـد.(3) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ پى نوشت ها: 1ـ پيشوايان ما, ص 260. 2ـ احقـاق الحق, ج 12, ص 454. و نيز منتهى الامـال , ج 2, ص 676. 3ـ زندگى دوازده امام , ج 2,ص 417. برگرفته شده از كتاب سيره وسخن پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا https://eitaa.com/nsbsva
موضع امام هادى در باره غاليان تمامـى ائمه(ع) و شيعيان آنها برخـوردى روشـن و درعين حال قاطع با افراط و تفـرطها داشـته و از كسانـى كه درباره اهل بيت غلـو مى كرده و آنها را به مقام خـدايـى مى رساندند, به شـدت بيزارى مـى جستنـد. امام هادى (ع) فرمـوده است : كفر بر چهار بنياد استوار يافته است: فسق , غلو, شك و شبهه.ائمه(ع) همواره پافشارى داشتند كه هيچ گونه رابطه و پيوند ميان ايشان و سران غلات وجود ندارد و اعلام مى داشتند كه ايـن سران, بر ايشان دروغ مـى بندند. غاليان, احاديث را خود وضع مى كردند و آنها را در ميان گفته هاى امامان وارد مى كردند . جعل حديث و نسبت دادن آن به ائمه,از يك سو باعث فراهم آمدن ياران و پيروانى براى آنها مى شد و از سـوى ديگر كمكشان مـى كرد تا در ويران كردن شرع و مشوه كردن آن موفقتر باشند و هميـن ويژگى در تبليغات غاليان, از همه نمايانتر بود. بـراى هميـن بـود كه ائمه عليهم السلام همواره سعى مى كردند اين جنـبه ها را افشا كرده و نظر خود رادر باره اهل غلو پخش كنند و روايات خويش را بشناسانند. بر اثر برخـورد حضرت امام صادق (ع) با غاليان , مدتى فعاليت آنها فروكـش كرد, ولـى آنان در زمان امام هادى(ع) دوباره پا گرفتنـد. به نظر مـى رسـد كه آنان , محيط را در دوره امام هادى براى از سر گيرى و علنـى ساختـن تلاشهاى خـود مناسب ديـدنـد و ايـن دعوت آنها, در ميـان دشمنـان اسلام بـا استقبـال رو به رو شـد. از جمله غاليان حسن بن محمد معروف به ابن بابا و محمد بن نصيـر و فارس بـن حاتـم قزوينـى است كه امام هادى آنها را لعنت كرد و ياران خـود و مسلمانان را از تـوطئه ها و نيرنگهايشان بر حذر داشت . محمد بـن نصير قائل به تناسخ و غلـو درباره آن حضرت گرديد و خـود به عنوان فرستاده او, حرامها را حلال مى نمود!امام هادى(ع) نيز طى نـوشته اى به ياران خـود, مسلمانان را از وى بر حذر داشتند. آن حضرت پس از شهادت پدر بيش از بيست سال در مدينه باقى ماند.مردم به او علاقه فراوان نشان مى دادند و به دورش گرد مـىآمـدنـد و علما و دانـش طلبان در محضـر علاقه فـراوان نشان مى دادند و به دورش گرد مـىآمـدنـد و علما و دانـش طلبان در محضر ايشان جمع مـى شدند. بريحه عباسـى يكـى از ياران متـوكل به او نـوشت: اگر مى خواهى حرمين را از دست ندهى, على بـن محمد (امام هادى) را از آنجا بيرون كن چــرا كه او مردم را به خود فرا مى خـواند وخلق بسيارى از او پيروى مـى كننــد. مسعودى در مروج الذهب مى نويسد: گروهى از درباريان متوكل به سعايت امام هادى(ع) نزد متوكل پرداخته و به او گفتند كه در خانه اش اموال و سلاح و نامه هاى از شيعيان اوست كه وى را به قيام , دعوت كـرده انـد و او نيز در تـدارك ايـــن كاراست. متوكل نيز عده اى ترك و غير ترك را به سراغ حضرت فرستاد كه دردل شب به خانه اش يورش بردند, او را تنها در خانه يافتند قبايى بافته از مـوى بز بر تـن داشت و در خانه اش چيزى از اثاث و فرش يافت نمى شـد, ملافه اى پشمـى بر سر داشت و آيات قرآنـى مربـوط به وعـد و وعيـد الهى را زير لب تلاوت مـى كرد. حضـرت را به همان سان كه ديده بـودند نزد متوكل بردند و او در حالى به حضور متوكل رسيد كه خليفه مشغول ميگسارى بـود و جام مـى به دست داشت. وقتـى متـوكل حضـرت را ديـد گـرامـى اش داشت و كنار خـود نشانـد. در خانه امام هادى(ع) چيزى از آنچه به او گفته بودند يافت نشده بـود و هيچ بهانه اى هـم نمى شد از امام گرفت. متوكل جامى را كه در دست داشت به حضرت داد حضرت فرمود: اى اميرالمـومنيـن تـو را به خـدا گوشت و خون من هرگز با مى آلوده نشده است , مرا از آن معاف دار. متـوكل ايشان را معاف داشت . آن گاه گفت: برايـم شعر بخـوان. حضرت فرمود: انى قليل الروايه للشعر; مـن چندان گوينده شعر نيستم متوكل گفت : چاره اى جز اين نيست. حضرت چون چنين ديد اين اشعار را كه مشتمل بر ناپايدارى دنيا, مرگ سلاطيـن و ذلت آنان در عالم برزخ است, در آن مجلـس خـواندنـد: 1ـ باتـوا علـى قلل الاجبال تحرسهم * غلب الــرجال فـلــم تنفـعهم القـلل 2ـ واستنزلـوا بعد عز مـن معاقلهم * واسكنـوا حفرا يا بئسمــا نزلــــوا 3ـ ناداهـم صـارخ مــن بعـد دفنهم * ايـن الاســاور و التيــجان والحــلل 4ـايـن الـوجـوه التـى كانت منعمه * مـن دونها تضـرب الاستــار و الكــلل 5ـ فافصح القبر عنـهم حيـن سائلهم * تلك الـوجــوه علـيها الـدود تنـتقل 6ـ قدطال ما اكلوا دهرا و قدشربوا * واصبحوا اليوم بعد الاكل قد اكلوا(2)
پرتوى از سيره و سيماى امام على النقى عليه السلام حضـرت امـام علـى النقـى (ع) ملقب بـه هـادى فـرزنـد امـام جـــواد(ع) در 15 ذى حجه سال 212 هجرى در مدينه به دنيا آمـــد. نام مادر بزرگـوارش , سمانه معروف به سيده است. آن حضرت و در سوم رجب سال 254 در 42 سالگى در شهر ( سامرا) بر اثر زهرى كه به دسيسه (( معتز)) خليفه عباسى تـوسط ((معتمد)) عباسـى به آن حضرت خـوراندند به شهادت رسيد. امام هادى پس از شهادت پدر بزرگوارش در محيط پر از خفقان و وحشتى كه متوكل عباسى به وجـود آورده بـود به سختى مى زيست. خليفه غاصب با حمله به ياران امام (ع) و ويران ساختـن قبر حضرت امام حسين (ع) شيعيان رابيش از پيش , دچار رعب و وحشت كرد و امام را از آنان دور ساخت ودستـور داد تا آن بزرگـوار را به سامرا آوردند. متوكل به وسيله يحيى بـن هرثمه, يكى از فرماندهان ارتـش خـود, نامه اى بـراى امام فرستاد و سپاهـى را با يحيـى همراه كرد تا به مـدينه رونـد و خانه امام هادى را بازرسى كنند, بلكه مدركى بجـويند تا آن حضرت را محكوم به تـوطئه و اقـدام عليه دولت كنـد. هرثمه گـويد: سراى امام را بازرسـى كردم و در آن جز قرآن و دعا و كتب علمى چيزى نيافتم. هـدف متـوكل از احضار امام(ع) به سامرا نزد خـود و يارانش, محو كردن او در حاشيه دربار خلافت بـود تا آن حضـرت را زيـرنظر گيـرد. امام (ع) تـوجه داشت كه سياست ستمگرانه آنان درباره او, روز به روز, تندتر و بيشتر مـى شـود, تا جايـى كه متـوكل در پايان حكومت خود, به علت سعايتها و خبرچينيها بر ضد امام (ع) او را زندانى كرد. يحيى بـن اكثم به متوكل گفت: دوست ندارم پس از پرسشهاى من از اين مرد چيزى پرسيده شـود, زيرا وقتى آشكار گردد كه او دانشمند است رافضيان تقويت مى گردند. امام (ع) با كوشـش خستگى ناپذير و فراوان , پايگاههايى مردمى خود را تا سر حد امكان تقـويت مـى كرد تا در برابر مشكلات , نيرويى پايدار به دست آورد و مجهز و آماده باشـد. براى امام هادى (ع) از راههاى پنهانـى و آشكار , مبالغى از بابت خمـس و زكات و خراج مى رسيد كه آنها را در مصالح عمـومى اسلام به مصرف مى رسانيد تا جنبش فرو ننشيند. قيام هاى علويان يكى از نگرانيهاى فرمانروايان عباسى در آن روز شورش علويان بود, كه عباسيان در برابر آن موضعى قاطعانه مى گرفتند تا پيـش از رشد و گسترش آن را در نطفه خفه كننـد و بقـايـاى آن را تعقيب نمـوده و از بيـن ببـرند. در آن هنگام , دولت عباسيان به علت سياست ظالمانه خـود, دچـار ناتـوانـى و گسيختگى شده بـود و از اندك جنبـش علويان به هراس مى افتاد. از ايـن روى مقابل آنان روشى خشـن پيـش مى گرفتند و شورشيان را با بدتريـن شكنجه ها آزار مى دادند. شورشيان علوى اگر در خـود احساس قدرتى مى كردند و پيروانى فراهـم مىآوردند, در مـى يافتند كه بايد برنامه اى تهيه كنند و نقشه اى طرح نمايند تا بر ضد حكمرانان فاسـد ومنحرف, قيام كننـد. در بيشتر شـورشها با شعار رضا از آل محمـد مردم را فرا مـى خـواندند و منظورشان از آن شعار بهتريـن شخص از آل محمد (ص) بـود و به اعتقاد آنان در آن زمان كسى بهتر از حضرت امام هادى (ع) وجـود نداشت.(1)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️داستان‏ها 1. احضار امام هادى(ع) نزد متوكل عباسى احمد بن اسرائيل، كاتب معتز باللَّه عباسى نقل كرده است كه وى روزى به همراه معتز نزد متوكل عباسى (خليفه وقت، در رجب سال 254 هجرى) رفت. متوكل بر كرسىِ سلطنتى نشسته و فتح بن خاقان (صدر اعظم) نزد وى ايستاده بود. معتز بر پدرش، متوكل سلام كرد و نزد او ايستاد. عادت متوكل بر اين بود كه هر گاه معتز بر او وارد مى‏شد، وى را گرامى مى‏داشت و اجازه نشستن به او مى‏داد؛ اما در اين روز به خاطر خشمى كه بر او مستولى بود، متوجه معتز نشده و سرگرم گفتگو با فتح‏بن خاقان بود. هر چه از محاوره او با فتح بن خاقان مى‏گذشت، بر خشم و اضطراب او افزوده مى‏شد. گفتگوىِ متوكل با فتح بن خاقان درباره امام على النقى(ع) بود. متوكل مى‏گفت: اين مرد - امام على النقى(ع) - كه تو درباره او حسن ظن دارى، چنين و چنان كرده است. ادعاى دروغ مى‏كند و رخنه در دولت من مى‏افكند. به خدا سوگند، من او را مى‏كشم و سپس وى را در آتش مى‏سوزانم. فتح بن خاقان كه تلاش فراوان در فرو نشاندن خشم او داشت، گفت: اى اميرالمؤمنين! اينها بر او افترا است. او مرتكب هيچ خلافى نشده است. سخنان فتح بن خاقان در متوكل اثر نكرد و سرانجام دستور داد آن حضرت را نزد او آورند. متوكل به‏چهار تن از غلامان خزرى (كه كاملاً از اوضاع بى اطلاع بودند) دستور داد به محض ورود امام على النقى(ع) به‏مجلس، با ضربات پى در پى شمشير، او را به‏قتل رسانند. متوكل توصيه‏هايى به غلامان خزرى نمود و تأكيد فراوان در اجراى امر كرد. پس از چندى امام على النقى(ع) با وقار و طمانينه كامل و بدون هيچ گونه اضطراب و ترسى وارد قصر شد و لب‏هاى مباركش به ذكر و ثناى الهى در حركت بود. با اين كه امام(ع) را تعدادى از نگهبانان قصر احاطه كرده بودند، ولوله‏اى ميان نگهبانان و قصر نشينانان افتاد. آنان به احترام امام(ع) تكبير و تهليل سر دادند و به امام(ع) اشاره كرده و مى‏گفتند: «هذا ابن الرضا». امام على النقى(ع) وارد مجلس متوكل عباسى گرديد. چون چشم متوكل به امام(ع) افتاد، هيبت و سطوت امام(ع) او را فراگرفت و بى اختيار از تخت به زير آمد و از امام(ع) استقبال كرد، امام(ع) را در آغوش گرفت و ميان ديدگانش را بوسيد و او را با اين القاب خطاب كرد: اى آقاى من، اى فرزند رسول خدا، اى بهترين خلق خدا، اى‏پسر عموى من، اى مولاى من، اى اباالحسن و.... متوكل پس از تعارفات ظاهرى، از امام(ع) پرسيد: براى چه كارى در اين وقت، نزد من آمده‏اى؟ امام(ع) پاسخ داد: من حاجتى نداشتم و فرستاده تو مرا به اجبار به اين جا آورد. متوكل گفت: آن زنا زاده دروغ گفته است و من تو را درخواست نكرده بودم. حال به خانه‏ات برگرد و ملالى بر تو نيست. سپس به اطرافيان نزديك خويش و فتح بن خاقان، عبداللَّه و معتز گفت: آقاى مان را مشايعت و بدرقه كنيد. غلامان خزرى، كه مأمور ترور امام(ع) بودند، چون اين وضعيت را مشاهده كردند بدون اين كه هيچ آسيبى به امام(ع) برسانند، در برابر ايشان تواضع نموده و در تعظيم آن حضرت به سجده افتادند. پس از رفتن امام(ع)، متوكل غلامان خزرى را طلبيد و باخشم به آنان خطاب كرد كه چرا دستور مرا اجرا نكرده و بر او اين همه تعظيم و تكريم روا داشتيد. غلامان گفتند: همين كه اين مرد، وارد قصر شد و چشمان ما به او افتاد، بى‏اختيار شديم؛ زيرا پيرامون او بيش از صد شمشير برهنه ديديم، بدون اين كه شمشيرداران را ببينيم. مشاهده اين وضعيت، وحشت و ترسى را بر ما مستولى كرد كه قدرت انجام هر كارى را از ما سلب نمود و چاره‏اى جز تسليم و تعظيم نداشتيم.(2) آرى، توطئه‏ها و دشمنى‏هاى متوكل با امام على النقى(ع)، نه تنها وى را به مقاصد پليدش نزديك نمى‏كرد، بلكه بر عظمت و بزرگوارىِ خاندان عصمت و طهارت مى‏افزود. https://eitaa.com/nsbsva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 عبدالعظیم حسنی‌‌ 👈عبدالعظیم بن عبدالله حسنی معروف به شاه عبدالعظیم حسنی، از جمله اصحاب خاص امام رضا (ع)، امام جواد (ع) و امام ‌هادی (ع) بودند‌. مزار مطهر ‌‌ایشان در شهر ری است‌. در شأن و منزلت ‌‌ایشان همین بس که امام‌ هادی (ع) ثواب زیارت‌‌ ایشان را ‌‌ این‌گونه توصیف کردند‌‌: «أَیْنَ کُنْتَ قُلْتُ زُرْتُ الْحُسَیْنَ (ع) قَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (ع)»‌.[۱] «بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی، مانند کسی هستی که حسین بن علی (ع) را زیارت کرده باشد‌». در روایتی، حضرت عبدالعظیم حسنی، اعتقادات خویش را بر امام زمان خویش عرضه می‌‌دارد‌. وی از توحید شروع می‌‌کند و صفات خداوند را بیان می‌‌دارد‌. سپس اعتقاد خود به پیامبر اسلام را اعلام می‌‌دارد و سپس به مسأله امامت و جانشینی رسول خدا (ص) می‌پردازد؛ چانشینان پیامبر را یک یک بر می‌شمارد تا به حضرت‌ هادی (‌ع) می‌‌رسد‌. حضرت ‌هادی (‌ع) دو امام بعد خویش یعنی امام حسن عسکری (ع) و حضرت حجت (ع) را نیز به او می‌‌شناساند و حضرت عبدالعظیم به وجود آن‌ها و امامت ‌‌ایشان اقرار می‌کند‌. آن‌گاه او به بیان عقاید خویش درباره معاد و قیامت و مسائل مربوط به آن می‌‌پردازد و در پایان به جنبه‌‌های علمی ‌و احکام عبادی دین اشاره می‌‌کند‌. امام‌ هادی (‌ع) بر عقاید وی مهر ‌تأیید می‌زند و می‌‌فرماید‌‌: «ای اباالقاسم! (کنیه ایشان) به خدا قسم! دینی که خداوند آن را می‌‌پسندد، همین است که تو بیان کردی‌. پس بر آن ثابت و پایدار باش که خداوند تو را در دنیا و آخرت با گفتار استوار (یعنی اعتقاد درست و پایدار) پا بر جا و استوار بدارد‌». https://eitaa.com/nsbsva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅فرشته هایی که متوکل عباسی دید! 👈روزى متوكل خود را بر امام على النقى حضرت هادى علیه السلام عرضه داشت و دستور داد هر اسب سوارى توبره اسب خود را پر از خاك نماید. و در محل معینى بریزند، در اثر انباشته شدن پشته و تل بلندى مانند كوه درست شد كه آن را تل المخالى (پشته توبره اسب ها) نامیدند. متوكل و حضرت هادى بر فراز آن تل بالا رفتند متوكل گفت میدانید از چه رو شما را خواستم؟ براى اینكه سپاه مرا مشاهده نمائید تمام لشگریان او لباسهاى مخصوص پوشیده؟ غرق در سلاح با بهترین زینتها و تمام آرایش سان مى دادند. این عمل را براى ترسانیدن كسانى كه اراده مخالف با او را داشتند كرده بود و متوكل از حضرت هادى علیه السلام مى ترسید كه مبادا یكى از اهل بیت و بستگان خود را امر بخروج كند. حضرت پس از مشاهده سپاه متوكل فرمودند مى خواهى من هم سپاه خود را بتو نشان دهم گفت دهید تا لشگر شما را به بینم. دست هاى خود را بدر گاه بى نیاز دراز كرد و دعا نمود در این هنگام متوكل دید از شرق تا غرب تمام آسمان را فرشتگان فرا گرفته اند و مانند ابر فضا را پوشانیده اند از ترس بر زمین افتاد و غش كرد. پس از آنكه بهوش آمد حضرت فرمودند ما در دنیا اظهار چیره دستى با شما نمى كنیم و مشغول به امر آخرت هستیم نگرانى و ترس نداشته باش از آنچه خیال كرده بودى مرا نسبت به تو در این جهان مزاحمتى نیست. انوار نعمانيه ص 404 برگرفته از کتاب: داستانها و پندها، ج2 و پند تاريخ ج اول ص55 https://eitaa.com/nsbsva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰نمونه امداد الهی به معصومان (ع) ✅فضائل https://eitaa.com/nsbsva