✅ #سیره_علمی_آقا
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
4⃣ #قسمت_چهارم
💠در یک تابستان ، من رفتم منزل ایشان. حدود شاید ۲۰ ، ۳۰ نفر دانشگاهی ها و طلبه ها و ... منزل شان بودند . منزل بزرگی هم نبود ، دو تا اتاق بود ، در تمام اتاق نشسته بودند و پر بود . #شهید_بهشتی هم اتفاقاً از تهران آمده بودند . ایشان هم آمدند آنجا و یادم هست بحث #اومانیسم مطرح بود و ظاهراً از آن مباحثی بود که تازه در #غرب مطرح شده بود . آنجا سوال و جواب پیرامون این قضیه بود و این را بحث میکردند که #حضرت_آقا به احترام #شهید_بهشتی ، رشته بحث را در اختیار ایشان گذاشتند و گفتند شما پاسخ بدهید . یک جلسه بسیار صمیمی ، زیبا و خوب بود منظور اینکه بالاخره یکی از خصوصیات ایشان ، آن صمیمیت حضرت آقا بود که همین، موجب #جذب_جوانها ، طلبه ها و دانشگاهی ها می شد . این روحیه در دوره رهبری حضرت آقا هم که ما بیشتر توفیق این را پیدا کردیم که خدمت ایشان برسیم کاملاً حفظ شده است ، یعنی انسان در محضر ایشان خیلی راحت است من در جاهای مختلف این را گفتهام : با این که حضرت آقا در یک موقعیت برجسته علمی ، فقهی و سیاسی هستند و رهبری انقلاب را بر عهده دارند ، مرجع تقلید هستند و جهات مختلف دارند ، ولی آنقدر #راحت و #صمیمی برخورد می کنند که وقتی انسان خدمتشان میرسد ، هیچ احساس #وحشت و #دلهره و نگرانی ندارد ، بلکه خیلی راحت میتواند مطلبش را منتقل کند .
من که قبل از انقلاب هم خدمتشان رسیدم و الان هم خدمتشان میرسم از نظر این روحیه #صمیمی و #متواضع ، #هیچ_فرقی حقیقتا نمی بینم .
#ادامه_دارد ...
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
7⃣ #قسمت_هفتم
🚨ما منتظر #غذای_اصلی بودیم بالاخره #افطار است ، اما ...
💠 یک خاطره دیگر ، همین ایام ماه مبارک بود . برای قضیه #استهلال ، ما در دفتر مانده بودیم . شب با یکی از دوستانِ دفتر ، به نمازِ #حضرت_آقا رفتیم . بعد از نماز ، آقا فرمودند: چطور شما این موقع ( موقع افطار ) در دفتر هستید؟ گفتیم: برای استهلال ماندهایم. فرمودند: خیلی خب ، #افطار را برویم منزل ما . ما هم دلمان می خواست که برای افطار منزل آقا برویم ، ولی #تعارف هم می کردیم. گفتیم : نه آقا ، در دفتر غذا تهیه کردند.فرمودند : بیایید برویم!
🔵 ما هم رفتیم. این آقای #حاج_ناصر که پذیرایی میکند ، مقداری #نان و #پنیر و #سبزی و #حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر یک مقدار هم حلوا خوردیم ، ولی #منتظر بودیم که غذا را بیاورند بالاخره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا کند. چون ما کنار #آقا نشسته بودیم ، ایشان چشمشان توی چشم ما نمی افتاد، مقداری آزادتر بودیم. این آقای حاج ناصر که میآمد ، من یک جوری علامت دادم که چیزی ادامه دارد یا نه ؟ که اگر ادامه ندارد ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم. اگر ادامه دارد ، خب خودمان را به اینها سیر نکنیم. علامتی دادم و ایشان گفت : نه ادامه ندارد. ما هم همان نان و حلوا و نان و پنیر را خوردیم ، ولی اگر دفتر میآمدیم ، قطعاً غذایی که در دفتر درست کرده بودند ، برای همین پرسنلی که شیفت کاری داشتند #چرب_تر از غذای حضرت آقا بود.
🔴 بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل ، ما به آقای حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطاری بود ؟! اگر ما دفتر بودیم یک غذای حسابی به ما میدادند. ایشان گفت : که خانواده حضرت آقا #مشهد مشرف شدند و قبل از رفتن ، یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کردند . به اندازه این سه چهار شب ، افطارمان هرشب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا می خوریم . گفتم #سحر چه کار می کنید ؟ ایشان گفت : برای سحر ، ما #آبگوشت درست میکنیم و به اندازه #یک_پیاله ، برای حضرت آقا آبگوشت میدهیم و بقیه اش را هم خودمان می خوریم.
🔶 این #برنامه_غذایی آقا بود . از این نمونهها تقریباً فراوان است که واقعاً زندگی آقا ، یک زندگی کاملا زاهدانه است . یعنی من می توانم به جرئت عرض بکنم که زندگی ایشان از نظر کیفیت #هیچ_فرقی با قبل از انقلاب نکرده است .
البته تعداد اولاد بیشتر شدهاند . #عروس ، #داماد و #نوه و یک مقدار فضای بیشتری لازم است ، اما کیفیت زندگی هیچ فرقی نکرده است ، همان زندگی ، همان خانه ، همان امکاناتی که ایشان در دوره قبل از انقلاب در مشهد داشتند ، ما شاهدیم الان همان وضعیت است .
#ادامه_دارد ...
📚 همان ، ص 80 ، 81 ( گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین #احمد_مروی )