سلام و عرض ادب و احترام 🌹
عکس یادگاری اسارت 🌼
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
🍂 باری اگر حال مرا
خواسته باشید
ملالی نیست!
اینجا با "شهدا" همنشینم ...
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🌹
شاهرخ حر انقلاب 6.mp3
22.85M
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
زندگی نامه و خاطرات 🌻
حُر انقلاب 🌸
شهید شاهرخ ضرغام 🌼
قسمت ۶ 🌺
سردار بی نام و نشان 🥀
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
خاطرات اسارت 🌸
موضوع : تبادل اُسرا 🌼
روز آخر اسارت، یک نماینده از صلیب سرخ و یک سرگرد عراقی با همراهانشون از روی لیست، تک تک بچه ها را صدا میزدند و سوال میکردند، "میخوای پناهنده بشی یا بروی ایران"؟.
نوبت من که شد، نماینده صلیب سوال کرد میخوای بری ایران یا پناهنده بشی، گفتم سیدی میخوام پناهنده بشم.
(آن زمان عراق بتازگی کشور کویت را اشغال کرده بود). گروهبانهای عراقی جاسم و فاروق خوشحال شدند، گفتن کدام کشور میخوای بری؟
من هم به #انگلیسی و #عربی گفتم کشور کویت!😂
جاسم چنان دادی زد گفت قشمر ( مسخره ) "کویت صار محافظه سته عش عراق"
یعنی کویت استان شانزدهم عراق شده!!
بعد متوجه شد مسخره کردم گفت "یا الله عیسی روح ایران"
من هم خندیدم گفتم فامن الله
راوی : عیسی سرداری 🌹
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🌹
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
عکس یادگاری دوران اسارت🌻
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
گذراندن اوقات فراغت در جبهه با ورزش...🌻
فوتبال در زمین خاکی⚽️
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
شاهرخ حر انقلاب 7.mp3
21.9M
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
زندگی نامه و خاطرات 🌻
حُر انقلاب 🌺
شهید شاهرخ ضرغام 🌸
قسمت ۷ 🥀
سردار بی نام و نشان 🌷
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
سلام و عرض ادب و احترام 💐
خاطرات اسارت 🌸
قسمت ۲ 🌹
موضوع : ۱۷ روز زندان انفرادی🌺
در سال ۶۲ ، برای اولین بار تلویزیون برای چند آسايشگاه آورده بودند و مجبور میکردند که باید همیشه روشن باشه و همه نگاه کنند...معمولا روی شبکه های مبتذل مصری و عراقی هم اصرار داشتند که باشه و بچه ها نگاه کنن... 🥴
عبدالسلام از بچه های آبادان مسول آسايشگاه ما بود. برای آسايشگاه ما هم تلویزیون آوردند، استقبال زیادی نشد و اکثریت نگاه نمیکردند. تعداد معدودی هم بودند که تمایل به تماشا کردن تلویزیون داشتند ولی به احترام بقیه واکنشی نشان نمیدادند. لذا تلویزیون اکثر اوقات خاموش بود 🙃 نگهبان عراقی می آمد خودش روشن میکرد .
عراقی ها بعد از اینکه متوجه شدند که اوضاع از چه قراره، آسايشگاه را زندان کردند و تهدیدات فراوان که اگر تلویزیون را بازهم خاموش کنید و نگاه نکنید فلان میکنیم و بَهمان میکنیم..
چند روزی از زندانی شدن آسايشگاه گذشت، یک روز قبل از ظهر ضابط ( ستوانیار)احمد مسئول اردوگاه به اتفاق اکیپی از سربازها وارد آسایشگاه شد. همه به حالت آمارگیری به ردیف ۵ نفره پشت سر هم به حالت چمباتمه نشستیم.
ضابط احمد ، با آن شکم گنده و قد کوتاه و چشمان ریز و شخصیت متکبرانه و چوب دستی افسری، موقعی که حرف هم میزد یک عالمه تف به بیرون پرتاب میکرد...
بعد از ورود به آسایشگاه و پس از توپ و تشرهای رایج خودش با همان ژست های موصوف گفت : آنهایی که تلویزیون نگاه میکنند بروند آن طرف به صف شوند. چند نفری بلند شدند و رفتند.
متوجه شد خیلی ضایع شده و اکثر بچه ها سرجاشون نشسته اند.😜..من هم ردیف های اول نشسته بودم
آمد جلوی من ایستاد با چوب دستیش زد رو سرم و گفت تو هم تلویزیون نگاه نمیکنی؟
عبدالسلام ترجمه کرد ، بلافاصله جواب دادم که بهش بگو اگر میخواستم تلویزیون نگاه کنم که اینجا نمی نشستم میرفتم آن طرف...
ضابط احمد که بدجوری کِنف شده بود ضربه محکمی با چوبش به سرم زد و چند فحش هم نثارم کرد...
بعد شروع کرد به سخنرانی و شستشوی مغزی به اصطلاح... ، صحبت ها هم معمولا تکراری بود!
خمینی به شما اهمیت نمیده و شما را به بهانه و عده بهشت به جنگ فرستادند و حرس خمینی ها ( پاسدارها )خودشان جبهه نمیاند و شما بسیجی ها و سربازها را روانه خط مقدم میکنند" و از این حرفها..
یکی دو بار دست بلند کردم که صحبتی دارم، توجهی نمیکرد ولی مشخص بود با بغض و کینه نگاهم میکنه و داره من را به خاطرش میسپاره . یک گروهبان مو قرمز بود اسمش نجیب بود که اون هم نسبتا خبیث بود.
به ضابط احمد گفت، سیدی ببین این چی میگه؟ اشاره به من کرد و گفت بلند شو ببینم چی میگی؟ ☹️
گفتم اینکه میگی خمینی به ما اسرا توجه نمیکنه و به فکر ما نیست را از کجا متوجه شدید و بر چه اساسی میگی؟ مِن و مِن کرد و گفت همه میدانند و از BBC..
گفتم اینکه میگی فرماندهانتون شما را دم مرز رها میکنند و خودشان نمیان را نمیتوانم قبول کنم
چون افرادی فرمانده گروهان و گردان بودند که در کنار خودم کشته شدند... اینو که عبدالسلام ترجمه کرد
مثل برق پرید هوا و چند فحش رکیک داد و چند لگد نثارم کرد و همه بیرون رفتند.🥴
چند روزی از زندان شدن کل آسایشگاه گذشته بود و چیزی عایدشون نشده بود و با این جلسه شتشوی مغزی هم دست از پا دراز تر رفتند ولی بالاخره آسایشگاه را هم آزاد کردند..🌹
ادامه دارد .....🌻
راوی : ابوالقاسم تختی 🌸
برگرفته از کانال ناگفته هایی از اسارت🌻
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
عکس یادگاری اسارت 🌼
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
کمک دانش آموزان مقطع ابتدایی به جبهه های جنگ 🌼
یکی ۱۲ ریال کمک کرده 🌹
یکی ۷ تومان کمک کرده 🌸
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
ایثار و از خودگذشتگی مادر 🌻
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀