فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان ساده و بیپیرایه، پیرمرد عارف بسیجی, رزمنده تیپ الغدیر-- یزد🌻
دوران دفاع مقدس 🌹
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
15.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۷مهر ماه مهر ۱۳۶۲ - سالروز عملیات والفجر ۴ ، حماسه بزرگ رزمندگان اسلام با رمز یا الله، یا الله، یا الله، در منطقه پنجوین و جبهه شمالی🌹
دوران #دفاع_مقدس🌻
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
-------------------------------------------
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
خاطرات اسارت 🌸
قسمت ۱۷۵🌻
موضوع : زخمی شدن من همراه با اسارت 🌺
آقا این مطلب رو بگم زمانی که ما از خط مقدم خودمون حرکت کردیم برای شناسایی ...اصلاً اون محل استحکامات محکم و منظمی نداشت فقط و فقط من یک سنگر دفاعی انفرادی دیدم اونجا و یک سرباز ارتش با یک اسلحه ژ۳ که این محل با یک میدان مین ضعیف محصور شده بود🥴 خُب به نظر شما من در بازجوی چه باید جواب افسر بازجو رو میدادم که از ضعف استحکامات ما سوء استفاده رو نکنند و ضربه نزنند🙃 گفت خط مقدم شما چه استحکاماتی داشت ؟؟ اینجا دروغ گفتم ...گفتم جلوی خط ما یک کانال حَفر شده بود ..گفت خُب دیگه چی ؟؟ گفتم لبه های کانال رو دو الی ۳ ردیف گونی خاک گذاشته بودند..گفت خُب دیگه چی ؟؟ باز دروغ گفتم ..گفتم هر۴۰ الی ۵۰ متر یک سنگر دفاعی داشتیم که این سنگرها از طریق همین کانال به سنگرهای تجمع نفرات (خواب ) و سنگرهای پشتیبانی و سنگرهای مهمات،وصل میشد 😂 گفت سلاح های دفاعی شما چی بود ؟؟ باز دروغ روی دروغ تحویلش میدادم اون احمق خَر هم باورش شده بود ...گفتم سلاح ما تیربار دوشکا و تیربارهای گیرینف و موشک انداز آرپی جی ۷ و اسلحه کلاشینکف و نارنجک هم.. هرچی دلت بخواد هست😂 واقعاً توی کف حرفهای من مونده بود که عجب خط دفاعی مستحکمی هست..گفت چند انبار مهمات دارید؟؟ باز دروغ گفتم ..گفتم یک انبار مهمات مرکزی داریم که پُر مهمات هست و دست نخورده و چند انبار مهمات فرعی داریم که بین سنگرهای دفاعی قرار داره🙃🤥 گفت انبار مهمات مرکزی شما چقدر مهمات و چه تعداد هستند ؟؟ باز دروغ گفتم ...گفتم والا نمیدونم آخه نگهبان داره هر کسی اجازه نداره به انبار مهمات مرکزی نزدیک بشه 🥴 گفت انبار مهمات مرکزی توی این مدت به مهماتش اضافه نشده ؟؟ این واقعاً سوال تخصصی بود..چرا ؟؟ اگه میگفتم چرا مهمات اضافه شده احتمال نزدیک بودن عملیات رو نشان میداد.. هرچند کل مطالب من از بیخ دروغ بود😂 باز دروغ گفتم ...گفتم نه تا جای که من میدیدم هیچ خبری نبود🌹
ادامه دارد....🌹
راوی : محمدعلی نوریان 🌸
تکریت ۱۱🌻
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
دولت بعث 5 هزار سرباز #اردنی را برای حفاظت داخلی عراق در شرایط جنگ با ایران وارد این کشور کرده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیویی قدیمی از شعارهای اسیر ایرانی در چنگال بعثیهای صدامی
خداوکیلی مرد فقط این 😂😂
باید اسیر باشی تا بفهمی این جوان دلیر ایرانی که گرفتار شده واقعاً مَرد که چه عرض کنم جوان مَرد بوده ❤️👏👏🌹
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🌹
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
خاطرات اسارت 🌻
قسمت ۱۷۶ 🌸
موضوع : زخمی شدن من همراه با اسارت🌺
آقایی که شما باشید حالا در بین این باز جوی های این نبود که من مثل یک مَرد نشسته باشم و بدون ترس و دلهره و اضطراب جواب بدم ..واقعاً میترسیدم و بدنم به لرزه در اومده بود جوری که پشت میز که نشسته بودم سر زانوهام بهم میخورد و عجیب معده ام بهم ریخته بود از سر گرسنگی و ترس...یه موقع هم احساس کردم دستشویی دارم😂 به افسر بازجو گفتم من دستشویی دارم !!! گفت چند سوال دیگه جواب بده بعدش برو توالت...بهش گفتم من دیگه طاقت ندارم حالا هم خودمو و هم صندلی رو...و،این اطاق رو نجس میکنم 🥴 گفت خُب یالا برو ..از روی صندلی پاشدم اومدم از اطاق بیرون یه نگهبان دنبالم اومد که توالت رو نشانم بده ..منم دستمو گرفتم به دیوار و لنگان . لنگان میرفتم سمت توالتی که نگهبان منو میبرد 🙃 اومدیم پشت ساختمان بهم گفت برو اونجا..منم عجیب دستشوی داشتم ..رسیدم درب توالت رو باز کردم دیدم ایی بابا این سنگ توالتش خیلی کوچکه اما از بس عجله داشتم سریع نشستم سَر سنگ توالت 🥴 یه موقع که راحت شدم و چشمهام خوب باز شد دیدم ای .. وای ..خاک بر سَرم شد بیچاره شدم ..من باید اون پیراهن عربی ( دشداشه ) رو موقع نشستن سر دستشوی میکشیدم بالا یادم رفته بود😂 و توی همون پیراهن عربی ( دشداشه ) دستشوی کرده بودم...حالا منم سَر دستشویی نشستم و نمیدونم چه خاکی بر سَرم کنم ..همینطور که نشسته بودم نگاه کردم ببینم پیراهن عربی اگه دگمه داره ..دگمه هاشو باز کنم !!! دیدم نخیر...پیراهن جلو بسته است و فقط سه دگمه بالاش قرار داره🥴 حالا نگهبان هم هِی فریاد میزنه ولِک یالا اُخرج ( آهای بیا بیرون ) منم ماندم که با این وضعیت اسفبار چکار کنم😂
ادامه دارد....🌹
راوی : محمدعلی نوریان 🌻
تکریت ۱۱ 🌸
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم | آخرین تصاویر ثبت شده از مهدی باکری قبل از شهادت🌻
فرمانده مخلص لشکر 31 عاشورا، آنقدر خدایی بود که هیچ جاذبهای نتوانست او را پایبند زمین کند🌹
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀
سلام و عرض ادب و احترام 🌹
خاطرات اسارت 🌼
قسمت ۱۷۷ 🌸
موضوع ؛ زخمی شدن من همراه با اسارت 🌺
آقا به هر جهت تصمیم گرفتم بیام بیرون ..یعنی چاره ای نداشتم ..درب توالت رو باز کردم اومدم لنگان .لنگان . بیرون اما خیلی یواش و بیحال میرفتم ..یه موقع نگهبان بهم گفت ها اِشبیک ( ها چِته ) با اشاره دستم بهش گفتم نجس . نجس .و اشاره به پُشتم میکردم😂 یه موقع نگهبان اومد سرشو کج کرد ببینه چی شده...یه موقع متوجه شد من داخل پیراهن عربی ( دشداشه ) دستشویی کردم ..یه وقت قاه . قاه . قاه شروع کرد به خندیدن 😂 خُب من اسیر بدبخت فلک زده از خجالت سَرمو انداخته بودم پائین و یاد بچگیم افتاده بودم که شلوارمو نجس میکردم ..یه وقت نگهبان نامرد . ناکس شروع کرد به فریاد زدن و تمام سرباز و درجه دارهای اطراف رو جمع کرد که بیائید ببینید این اسیر داخل پیراهن عربیش( دشداشه ) دستشویی کرده 🥴 آقایی که شما باشید این عراقیها آمدند و شروع کردند قاه .قاه بخندند ...منم یه ماشین آیفا اونجا بود رفته بودم پُشتش ایستاده بودم ..حالا اینجای کار بابت اسارتم ناراحت نبودم ..بیشتر نارحتی و خجالتم این افتضاحی بود که به بار آورده بودم🙃 یه موقع نگهبان رفت یه پیراهن عربی دیگه آورد بهم داد و گفت یالا بپوش ..حالا باز مصیبت سر بیرون آوردن اون پیراهن عربی کثیف بود..آخه دگمه نداشت که من بازشون کنم و از تنم در بیارم باید اون سه دگمه بالای پیراهن رو باز میکردم و از سَرم میکشیدم بیرون ...وای . وای .وای عجب افتضاحی باز دوباره کمر و گردن و پُشت سَرم کثیف شد 😂🥴🙃 خلاصه کلام پیراهن رو در آوردم و اون یکی رو پوشیدم و شدم راحت و دوباره لنگان .لنگان . رفتم طرف اطاق بازجویی
ادامه دارد....🌻
راوی : محمدعلی نوریان 🌸
تکریت ۱۱ 🌺
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🌸
28.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم | شرح زندگی و مجاهدات خلبان شهید، سید علی اقبالی دوگاهه🌻
او که به دستور صدام، بدن او زنده زنده به دونیم شد🌹
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🌺
این تصویر مربوط به یک فیلم تبلیغاتی در قبل از انقلاب است که برای جذب خلبان ساخته شده واین جوان خوشچهره کسی نیست جز سرلشکر #شهید_علی_اقبالی
جوانترین استاد خلبان جنگنده در نیروی هوایی ارتش، بلایی بر سر ارتش بعث عراق آورد که بدستور صدام پیکرش را به دو نیم تقسیم کردند.🌹
روحش شاد و راهش پُر رهرو🌻
https://eitaa.com/nurian_khaterat
@nurian_khaterat🥀