eitaa logo
🌹خاطرات اسیر مفقودالاثر اردوگاه تکریت ۱۱🥀
634 دنبال‌کننده
287 عکس
336 ویدیو
13 فایل
💐 یاد باد آن روزگاران یاد باد 💐 خاطرات صوتی دوران اسارت و دفاع مقدس اینجانب محمدعلی نوریان اعزامی از نجف‌آباد اصفهان الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم ارتباط با من: @Mo_Nouriaan_PV313 .
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و عرض ادب و احترام 🌹 سلام 👏 خدا قوت ..خسته نباشی برادر❤️ https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🥀
سلام و عرض ادب و احترام 🌹 عکس یادگاری اسارت🌸 https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🌻
شاهرخ حر انقلاب 1.mp3
33.04M
سلام و عرض و ادب و احترام 🌾 زندگی نامه 🌺 حُر انقلاب 🌸 قسمت ۱ 🥀 شهید شاهرخ ضرغام 🌻 سردار بی نام و نشان 🥀 https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🌹
سلام و عرض ادب و احترام 🌹 خاطرات اسارت 🌼 طنز 🌸 موضوع خبر فوری اینکه: عراقیها اردوگاه دیگری در موصل افتتاح کردند و برای کاهش نفرات آسایشگاهها، عده زیادی را از اردوگاه ما به اردوگاه تازه تاسیس بردند. در نتیجه جابجایی ها، جمعیت هر آسایشگاه به صد نفر رسید. و آمار آسایشگاه ما، تقریبا ۹۰ نفر شده بود. عراقیها به خیال خودشان برای اذیت کردن ما، از اطاقهای دیگر هر چه پیرمرد کهن سال و بیماران روحی و روانی و خسته از اسارت بود، جمع کردند و به اطاق ما آوردند.🥴 ولی بچه ها با گشاده رویی تمام از پیرمردها که باعث برکت و روشنایی اطاق ما بودند و همچنین آن چند نفر دیوانه (در نتیجه آزار و شکنجه) و شیرین عقل مراقبت و نگهداری میکردند. 😔 با جمع شدن تعدادی از دوستان پر شیطنت و شیرین عقل ها، پایه شوخی و خنده در اطاق ما جور شده بود. یکی از این هم اطاقی های شیرین عقل بنام(ص)، اهل خرمشهر بود، که گویا قبل از اسارت همسرش حامله شده ولی این دوست ما اطلاعی نداشته و اسیر میشود.🥴 طبعا در ابتدای اسارت تا بعد از معرفی به صلیب سرخ، هیچگونه ارتباطی بین او و خانواده اش برقرار نبود. بعد از حدود دوسال نامه ای توسط صلیب سرخ برای ایشان آمده بود که همسرش نوشته بود که خدا به شما فرزندی داده است. مرتضی (یکی از بچه های آسایشگاه) که خیلی بذله گو و شوخ بود، از آقای (ص) میپرسد که شما اینجا هستید و خانم شما در ایران .چطور ممکن است بچه دار شده باشد.؟؟🥴 آقای (ص) جواب میدهد. عزیزم مریم مقدس چطوربچه دارشد؟؟🙃 ما همگی گفتیم .خوب.!!!!😳 گفت. این هم همانطور.😂😂 راوی : صفر پیرمرادیان🌹 لطفا با معرفی کانال ما به دوستان و گروه‌های ایتا، در اشاعه فرهنگ ایثار و مقاومت سهیم شوید ❤️ برگرفته : کانال ناگفته هایی از اسارت 🌻 https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🥀
29.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️حاج آقا ابوترابی چه نظری داشت؟ 🔹حاج علی قزوینی از آزادگان ده ساله می‌گوید: گمان بچه‌های اسیر این بود که اگر به اسارت افتاده‌اند لابد بخاطر گناه یا خطایی بوده است، مثلاً شاید در حق پدر یا مادر جفایی کرده‌اند که در چنگال دشمن گرفتار شده‌اند ... https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🌹
سلام و عرض ادب و احترام 🌹 عکس یادگاری اسارت 🌻 https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🌻
🌱 امروز هشتم آذرماه، سالروز تولد شهید عبدالکریم دزفولی (برادر شهید عبدالرحیم دزفولی)🌹 متولد: ۱۳۴۵ 🌻 https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🥀
👇 ⚪️ ‌ پاهای استوار عبدالکریم ▫️ صدها شهید آورده بودند تهران. بردوش مردم خداجوی تشییع شده و در سالن معراج شهدا جای گرفته بودند. سالن پر بود از تابوت‌های پیچیده در پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی. میان آنها می‌گشتم بلکه آشنایان را پیدا کنم. رفتم به آن‌سمت که شهدای استان خوزستان را چیده بودند. رفتم تا ببینم از "علی کریم‌زاده" خبری هست یا نه. ناگهان چشمم افتاد به اسمی آشنا که اصلا در فکرش نبودم. شهید "عبدالکریم دزفولی" ، اندیمشک. جاخوردم. نام پدرش را که از بچه‌های معراج پرسیدم، درست بود. برادرِ رحمان بود که در عملیات رمضان، تابستان سال 61 در شلمچه مفقودالاثر شده بود. اصرار لازم نبود. تا از بچه‌های معراج درخواست کردم، اجازه دادند تابوت را بازکنم. تابوت را که بالای همه بود، آوردیم پایین. هیچ احساس خاصی نداشتم، ولی در درونم کسی می‌گفت اتفاق جالبی خواهد افتاد. درِ تابوت باز شد. خودم بندهای کفن را بازکردم، مات ماندم. سری در بدن نبود ولی صحنه‌ای دیدم که جای تعجب داشت. هر دو پای شهید از زانو به پایین داخل جوراب کلفت و ساق بلندی مانده بودند. پای چپ داخل جوراب اسکلت شده بود. پای راست را که برداشتم، یکی از بچه‌ها گفت: - احتمالا گل‌ولای منطقه داخل جورابش رفته که این‌طور سنگین شده ... سنگین‌تر از پای استخوانی بود. از پای چپ هم سنگین‌تر. جوراب را که از زانو پایین کشیدم، متوجه شدم پا سالم است. همه به دورم جمع شدند. جوراب آبی رنگ را که کاملا به پا چسبیده بود، به‌کمک قیچی پاره کردیم. پا از زیر زانو به‌پایین سالم مانده بود. پوست و موها بود ولی کمی خشک شده بودند. پاشنه‌ی پا، همچنان محکم بود. انگشت‌ها و ناخن‌ها کاملا سالم بودند. از همه جالب‌تر، این بود محلی که انگشت کوچک پای راست قرار داشت، جوراب کمی پاره شده بود و به‌واسطه‌ی همین سوراخ، انگشت کوچک اسکلت شده بود ولی بقیه‌ی انگشت‌ها هیچ آسیبی ندیده بودند. همه متعجب بودند که چه شده. پس از چهارده سال، از تمام بدن عبدالکریم، تعدادی استخوان با دوپا بازآمدند که از آن میان پای راست کاملا سالم مانده بود. همان قدمی که آن را "بسم‌الله" گویان در مسیر حق جلو گذاشته بود. — عکاس: حمید داودآبادی 🌷 شهید "عبدالکریم دزفولی" متولد: 8 آذر 1345 شهادت 26 تیر 1361 عملیات رمضان در شرق بصره. رجعت پیکر: 2/8/1375 مزار: گل‌زار شهدای اندیمشک نقل از کتاب: تفحص🌹 نوشته: حمید داودآبادی🌻 https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🥀 👇👇
سلام و عرض ادب و احترام 🌹 پاهای استوار قهرمان کشورم ایران 🌻 https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🥀
شاهرخ حر انقلاب 2.mp3
29.92M
سلام و عرض ادب و احترام 🌹 زندگی نامه 🌼 حُر انقلاب 🌸 قسمت ۲ 🌹 شهید شاهرخ ضرغام 🌺 سردار بی نام و نشان 🌻 https://eitaa.com/nurian_khaterat @nurian_khaterat🥀