امروز خیلی پر حرفی کردم ها حلال کنید

و اما این چند دقیقه میگفت با همین مداحی تو اوج بدبختی و سیاهی (راست میگفت اون روزاش سیاهی محض بود) به گریه های شبانه (راست میگفت فقط منتظر بود شب برسه و فقط گریه کنه با این مداحی) مادر تربیتش رو قبول کرد.. خواست ها خواستش این بود که خود مادر براش مادری کنه و تربیتش رو عهده دار بشه.. خلاصه که آره همچین پتانسیل هایی داره

من نمیدونم این حرفی که الان می خوام بزنم قراره گوشت بشه بچسبه به جون کدوم مون اما میگم، چون اومده و باید گفته شه

بخشیش متعلق به این پیام های کلبه است https://eitaa.com/taranom_pm/19775 https://eitaa.com/taranom_pm/19777 و بخش دیگرش..

تا حالا شده به خاطر حضرت زهرا یا امیر المؤمنین کمی هم شده حتی دلتون ناراحت بشه از اینکه چرا سادات نیستید؟ یا کمی حسادت مؤمنانه به سادات ها؟ https://daigo.ir/pm/bZrve9 اگر ادامه اش برایتان اهمیت دارد جواب بدهید

با یک ماجرا براتون شروعش می کنم.. تعریف می کرد که دوران کودکی (کمی قبل و بعد از سن بلوغ) به دلیل موقعیت محله شون روضه خونگی زیاد می رفتن این دوست ما در بزرگسالی به ما میگفت اینکه روضه خون ها میگن هرجا روضه امام حسین خونده بشه حضرت زهرا و امام زمان هستن درسته.. میگفت اون زمان وسط روضه ها زمانی که همهٔ خانم ها چادر هاشون رو به روی صورت هاشون می کشیدن و های های برای عزیز دل حضرت زهرا گریه می کردن و زجه میزدن (آخ از اخلاص اون موقع گریه کن ها..) می دیدن که مادرشون حضرت زهرا میان به مجلس وضه از همون اول از همون در دست شون رو روی سر تمام گریه کن ها می کشیدن تا آخر بعد میرفتن یک گوشه می ایستادن دست بلند می کردن اول از همه برای غیر سادات ها¹ دعا می کردن و امام زمان هم آمین دعا شون رو میگفتن بعد که همهٔ غیر سادات ها تموم میشدن و دعاشون می کردن تازه نگاهی به سادات ها می نداختن..

میگفت بچه بودم نمی فهمیدم ماجرا چیه که فقط میدیم هر شب حتی اگر چند جا هم روضه بریم حضرت زهرا و امام زمان میان مادرمون دست می کشن به روی سر گریه کن ها و یک گوشه می ایستن براشون دعا می کنند و بعد امام زمان آمین دعا شون رو میگن.. بعد از اون برای بقیه سادات ها میگفت یک شب به مامانم گفتم مامان وسط روضه حضرت زهرا میاد همه مون رو می بینه برامون گریه می کنه دعا می کنه ازمون تشکر می کنه هر باری هم که میاد گوشه چادرش که می خوره به سر و صورت یا بدن مون فقط به خاطر بوی خوب چادرش سیاهی های ما پاک میشه.. میگفت خلاصه مامانم به ما گفت اگر دوست داری بازم ببینیشون رازت رو پیش خودت نگه دار.. میگفت هرچی بزرگتر شدم بیشتر فهمیدم از روضه و اشک بیشتر متوجه عمق اون دیدار ها میشدم.. میگفت اینکه تو حدیث داریم حتی اگر اشکت هم نریزه برای امام حسین اما دلت بسوزه و حالت بکاء به خودت بگیری بخشیده میشی رو من تو روضه ها می دیدم می دیدم که وقتی حضرت زهرا میان اون گوشه چادرشون یا همون دستی که می کشن به همه اون جمع اونا رو روشن تر می کنه.. بعد سادات

میگفت بچه بودم دیگه اون موقع می دیدم بعدا گناهکار شدم بالغ شدم همونم ازم گرفته شد اما تازه فهمیدم ماجرا چیه..

*¹الجار ثم الدار.. اونا که همسایه بودن.. ماها که بچه هاشونیم گریه کن هاشونیم

اینو شنیدین که میگن مجلس روضه امام حسین و هیئت هاش آقا درهم می خره؟ کاری ندارن کی چی کار کرده کی چی کار نکرده درهم می خرن اما روضه حضرت زهرا فرق داره! هرکسی پاش باز نمیشه به روضه مادر محرم ها فقط میان.. (این روضه رفتنه نیست ها، اشک ریختن، دل سوختن با عمق وجود این حرفه) میگفت اینم درسته.. تو همون عالم بچگی من دیدم حالت غم و داغ مادر روی هر سینه ای نمی شینه! روی سینه ای می شینه که محرم باشه.. محرم بودنش هم دست امیرالمؤمنین.. محرم بودن که فقط به سادات بودن نیست..

حالا آدم از این مرحله می گذره نزدیک میشه محرم میشه محرم روضه داغ امیرالمؤمنین میشه محرم قلب صبور امام حسن میشه بعد از کوچه.. تازه اولشه..

گرون خریدنت اما دلیل نمیشه زود حاجت روات کنن که تازه اولشه چون اسیر حب میشی نمک گیر میشی دیگه با شنیدن اسم شون هم دلت میره دست و ادب میاری جلو حاجت می خوای این تازه شروع ماجراست..

اینقدر حضرت زهرا حاجت رو دیر میده! اینقدر.. قشنگ نزدیک خستگی که میرسی همونجا که تا نوک زبونت میاد که بگی مادر جدی جدی اینقدر اوضاع داغونه که جوابمم رو نمیدی؟ همونجا سرت رو می ندازی پایین و میگی مادر اینقدر وضع خرابه؟ اینقدر بدم؟ همونجا.. همونجا که دلت می شکنه به دل شکستت نگاه می کنن تازه باز دل شکسته غیر سادات ها خوب بازاری داره.. چی بگن سادات هایی که بازار دل شکسته شون هم حسابی کساده؟

به خدا که بازار دل شکسته ما کساده..

چه غیر سادات هایی که از صد تا سادات محرم تر میشن.. چه سادات هایی که می دونید تو دفترش چی می نوشت همیشه؟ آخر درد و دل هاش (گفتم که بازار دل های شکسته سادات کساده..) می نوشت برای من که هیچ اما نمی خواهم برای شما زشت باشد که از شما باشم و بی شما باشم..

از شما باشم و بی شما باشم این جمله فقط مال سادات ها نیست متعلق به تمام اون هایی که گرفتار حُب مادرن..

🖤

مادَر... #بر_در_کوفتن_های_شبانه

این هم از بر در کوفتن های شبانه مون روزی امشب.. التماس دعا

از فردا شب دوشنبه مدت زمان خوبیه برای چله گرفتن تا شهادت حضرت زهرا..

یاد چله های قبلی و اجماع نفس ها بخیر..

اومدم همونجا که باید.. شمام که ماجرای اینجا یادتون بره من محاله یادم بره..

می گفت نزدیک شدن فاطمیه رو از قلبم می فهمم! پرسید هشدارش چه مدلیه؟ گفت: حتی یک نفس راحت هم نمی تونی بکشی چون یاد نفسی هستی که تو سینه با آه در میومد.. می گفت پهلو هام شروع می کنه بی دلیل به درد گرفتن.. هر روز و هر لحظه یکجایی گوشه سینم تیر می کشه از غم و غربت.. اشک هام بی دلیل جاری میشن.. مدام و مدام اینا که از راه می رسه من می فهمم فاطمیه نزدیکه! خوش به حال همچین دل هایی، چه دختر هایی که مادری اند..

باورتون نمیشه؟ بعضی از دل ها جوری نزدیک میشن، جوری شبیه میشن که نه تنها درد ها و دغدغه های روحی بلکه به درد های جسم هم دچار میشن..

📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/nuriehsadayt/5318 و چه پسرهایی که سرنوشت‌‌شان را مادر نقاشی می‌کند . چه مادرانه دعایم، دعای مادر شده .. #دایگو

📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/nuriehsadayt/5319 حسرت نباید بخورم برای خودم؟ افسوس نباید بخورم ؟ نباید متاسف باشم؟ چرا باید باشم.... #دایگو

الان زمان بلند شدن، نه تأسف خوردن..

اینا همه یک طرف این یک طرف..

عمه جان؟ تصدقتان، جارو کشیدن صحن و سرای تان هم به ما نیامده؟ خدایا این استخوان ریزه دارد هی بزرگ و بزرگ تر می شود ها..

📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/nuriehsadayt/5314 سلام میشه لطفا سریع جواب بدین منظورتون از فردا روز دوشنبه هست؟یعنی فردا اولین روز چهله باشه؟یا اینکه از فردا شب شروع بشه تازه یعنی روز اولش سه شنبه باشه؟ #دایگو به تقویم یک نگاهی بندازید، ببینید چند شنبه باشه میشه چهل روز دیگه شهادت ۲۶ آذر ماه..