برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۷۸)
فصل در بیان آنکه استماع غیبت حرام است
چنانچه غیبت حرام است، گوش کردن به آن نیز رفیق آن است در حرمت.
بلکه از بعض روایات ظاهر شود که مستمع مثل مغتاب است در همه عیوب حتی وجوب استحلال و کبیره بودن آن.
مثل النبوی، صلّی الله علیه و آله: المستمع أحد المغتابین و عن علیّ، علیه السّلام: السّامع أحد المغتابین.
«گوش کننده به غیبت نیز غیبت کن است.»
و مقصود از «سامع» نیز مستمع است.
بلکه از روایات بسیاری ظاهر می شود که ردّ غیبت واجب است.
«پیغمبر اکرم، صلّی الله علیه و آله، از غیبت و گوش کردن آن نهی فرمود. و بعد از آن فرمود: «آگاه باش که کسی که بر برادر خود منت گذارد و غیبتی را که درباره او شنید در مجلسی ردّ نماید از او، خدای تعالی از او ردّ فرماید هزار باب از شرّ در دنیا و آخرت. و اگر ردّ نکند آن را با آنکه قادر بر ردّ آن باشد، می باشد بر او مثل گناه کسی که غیبت کرده است او را هفتاد بار.»
«فرمود رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، در ضمن وصیتهایش به حضرت امیر المؤمنین، علیه السلام: «ای علی، کسی که پیش او غیبت شود برادر مسلمانش و قادر باشد بر یاری او و یاری نکند او را، رسوا کند او را خداوند در دنیا و آخرت.»
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۷۹)
ادامه....... فصل در بیان آنکه استماع غیبت حرام است
علامه علمای متأخرین، محقق جلیل و جامع فضیلت علم و عمل، شیخ انصاری، رضوان الله تعالی علیه، می فرماید:
«ظاهر این است که این ردّ غیر از نهی از غیبت است. و مراد به آن یاری کردن از غایب است به آن چیزی که مناسب غیبت است:
پس اگر عیب دنیوی باشد، به این طور یاری کند او را که عیب آن است که خدای تعالی عیب شمرده، مثل معاصی که بالاتر آن همین غیبت تو است از برادرت به چیزی که خدای تعالی غیب نکرده او را.
و اگر عیب دینی باشد، توجیه کند او را به چیزی که از معصیت خارج شود.
و اگر قابل توجیه نیست، یاری کند از او به اینکه مؤمن گاهی مبتلا می شود به معصیت، پس سزاوار چنین است که استغفار شود برای او، نه تعییر شود از او، و شاید تعییر تو او را بزرگتر باشد پیش خدای تعالی از معصیت او.»- انتهی کلامه و رفع مقامه.
و گاه می شود که مستمع علاوه بر آن که ردّ غیبت که واجب است نمی کند، مغتاب را به غیبت وادار می کند، یا به شرکت با او و همنفس شدن و عجبهای بیموقع پی در پی گفتن،
یا اگر از اهل صلاح به شمار آید، به واسطه ذکری یا استغفاری یا چیزهای دیگری که وسایل شیطانی است، مغتاب را به غیبت وادار کند.
و تواند بود که حدیث شریف که وزر او را هفتاد مرتبه مثل وزر مغتاب قرار داده بود، اشاره به چنین اشخاصی باشد. نعوذ بالله منه.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۰)
ادامه........ فصل در بیان آنکه استماع غیبت حرام است
تتمیم کلام شهید ثانی رحمه الله:
شیخ بزرگوار و محقق عالی مقدار، شهید سعید، رضوان الله علیه، را کلامی است که ما تتمیم می کنیم این مقام را به ترجمه آن کلام شریف.
فرماید: «از پلیدترین انواع غیبت، غیبتی است که بعض اشخاص که در صورت اهل علم و فهم هستند و اهل ریا هستند، می کنند.
زیرا که آنها مقصود خود را می فهمانند به صورت اهل صلاح و تقوی.
این ها غیبت می کنند و اظهار می کنند که ما از آن پرهیز می کنیم،
ولی نمی دانند به واسطه نادانی و جهل خود که آنها جمع بین دو زشتی نموده اند، یکی ریا و یکی غیبت.
و مثل این است کسی که ذکر شود پیش او انسانی، بگوید:
الحمد لله که ما مبتلا به حبّ ریاست نیستیم.
یا مثلا مبتلا به حبّ دنیا نیستیم.
یا ما صفت کذایی را نداریم.
یا بگوید نعوذ بالله از کمی حیا، یا از بی توفیقی.
یا بگوید خداوند ما را حفظ کند از فلان عمل مثلا.
بلکه گاهی مجرد حمد خدا غیبت است، اگر از آن عیبت کسی فهمیده شود، منتها این غیبتی است که در صورت اهل صلاح واقع شده.
این شخص خواسته که عیب کند غیر را به قسمی از کلام که مشتمل بر غیبت و ریاست، و دعوای خلاصی از عیب و مبرا بودن از آن است با آنکه واقع است در آن،
بلکه بزرگتر از آن. و از طرق غیبت آن است که گاهی پیش از آنکه بخواهد غیبت کسی را کند، از او مدحی می کند و مثلا می گوید:
فلانی چه حالات خوبی دارد! در عبادات کوتاهی نمی کند، ولی به واسطه کم صبری، که همه ماها به آن مبتلا هستیم، سستی در عبادات برای او پیدا شده.
خود را مذمت می کند و مقصودش مذمت از اوست!
و از خود می خواهد مدح کند به تشبیه کردن خود را به اهل صلاح در مذمت کردن از خود.
این شخص جمع کرده بین سه فاحشه غیبت و ریا و تزکیه نفس.
و گمان می کند که از صالحین است و از غیبت تعفف می کند!
این چنین شیطان بازی می کند با اهل جهل و نادانی در صورتی که اشتغال به علم و عمل پیدا کردند بدون آنکه طریقه را محکم کنند. پس، شیطان تعقیب کند آنها را و به مکاید خود حبط کند عمل آنها را و به آنها بخندد.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۱)
ادامه........ فصل در بیان آنکه استماع غیبت حرام است
و از این قبیل است آنکه اگر در مجلسی غیبتی شود و بعضی حاضرین نشنوند و یکی از آنها بخواهد غافلین را متوجه کند به غیبت، بگوید: سبحان الله چه چیز عجیبی است!
این شخص ذکر خدا کند و آن را وسیله تحقق باطل و خبث خود قرار دهد، مع الوصف به حق تعالی در این ذکر منت گذارد. این نیست جز از جهل و غرور.
و از این قبیل است آنکه بگوید فلان شخص برای او فلان اتفاق افتاد یا مبتلا به فلان چیز شد، بلکه بگوید برای رفیق ما یا دوست ما چنین ابتلایی پیش آمد کرد، خداوند ما و او را بیامرزد.
این شخص اظهار دعا و تالم و دوستی و رفاقت می کند و غیبت خود را با این امور انجام می دهد. و خداوند از خبث باطن و فساد نیت او مطلع است.
و او به واسطه جهل خود نمی داند که غضب حق نسبت به او بیشتر است از جهّال که متجاهر به غیبت هستند.
و از اقسام خفیه غیبت، گوش کردن به آن است از روی تعجب، زیرا که او اظهار تعجب می کند که نشاط مغتاب زیاده گردد در غیبت و او را وادار به غیبت می کند به تعجب.
مثلا می گوید: من تعجب می کنم از این حرف! من تا کنون نمی دانستم آن را! من از فلانی این کار را نمی دانستم! می خواهد تصدیق کند با این کلمات مغتاب را و از او طلب زیادت کند با لطایف، با آنکه تصدیق غیبت نیز غیبت است و گوش کردن به آن، بلکه سکوت کردن در وقت شنیدن آن، غیبت است.»- انتهی ترجمة کلامه ، رفع مقامه.
و گاه شود که عناوین دیگر بر غیبت نیز افزوده شود و بر فساد و قبح و عقاب آن افزوده گردد، مثل آنکه شخص مغتاب در پیش روی آن کس که غیبت او را کند اظهار دوستی کند و مدح و منقبت از او کند. و این از مراتب نفاق و دورویی و دو زبانی است که در اخبار از آن مذمت بلیغ شده است.
ففی الکافی الشّریف بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: من لقی المسلمین بوجهین و لسانین جاء یوم القیامة و له لسانان من نار.
فرماید:
«کسی که ملاقات کند مسلمانان را با دو رو و با دو زبان، بیاید در روز قیامت و حال آنکه از برای او دو زبان است از آتش.» این است صورت این عمل قبیح و نتیجه این نفاق در عالم آخرت.
پناه می برم به خدای تعالی از شرّ زبان و نفس امّاره خود.
و الحمد لله أوّلا و آخرا.
پایان شرح حدیث ۱۹
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۲)
حدیث ۲۰ اخلاص
الحدیث العشرون
عن أبی عبد الله، علیه السّلام، فی قول الله تعالی: «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُم أَحْسَنُ عَمَلًا.» قال: لیس یعنی أکثرکم عملا، و لکن أصوبکم عملا. و إنّما الإصابة خشیة الله و النّیّة الصادقة و الخشیة. ثمّ قال: الإبقاء علی العمل حتّی یخلص أشدّ من العمل. و العمل الخالص، الّذی لا ترید أن یحمدک علیه أحد إلّا الله تعالی، و النّیّة أفضل من العمل. ألا، و إنّ النّیّة هی العمل. ثمّ تلا قوله عزّ و جلّ: «قل کلّ یعمل علی شاکلته یعنی علی نیّته.»
ترجمه:
«سفیان از حضرت صادق، علیه السّلام، نقل کند در تفسیر فرموده خدای تعالی لیبلوکم أیّکم أحسن عملا. (تا امتحان کند شما را، کدامیک نیکوترید از حیث عملها.) فرمود: «قصد نکرده بیشتر شما را از حیث عمل، و لیکن درست تر شما را از حیث عمل. و جز این نیست که این درستی ترس از خدا و نیت راست است با ترس.» پس از آن گفت: «مراعات کردن عمل را تا خالص شود سخت تر از عمل است. و عمل خالص [آن است ] که نخواهی که ثنا کند تو را بر آن کس مگر خدای تعالی، و نیّت برتر از عمل است. آگاه باش، همانا نیت عمل است.» پس از آن تلاوت کرد قول خدای عزّ و جلّ را: قُلْ کُلُّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِه. (بگو هر کسی عمل می کند بر شکل خود) یعنی بر نیت خود.»
لیبلوکم اشاره است به قول خدای تعالی:
تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ المُلْکُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ. الَّذی خَلَقَ الموتَ وَ الْحَیوةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.
یعنی:
«فرخنده است آنکه به دست اوست ملک و سلطنت. و او بر هر چیز تواناست. آن کس که آفرید مردن و زندگانی را تا امتحان کند شما را کدامیک نیکوترید در عمل.»
«موت» عبارت است از انتقال از نشئه ظاهره ملکیه به نشئه باطنه ملکوتیه. یا آنکه موت عبارت است از حیات ثانوی ملکوتی بعد از حیات اولی ملکی.
شرح این حدیث شریف را از شماره بعد بخوانید.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۳)
فصل در بیان آنکه «خشیت» و «نیت صادقانه» موجب صواب عمل است:
بدان که در این حدیث شریف صواب و نیکویی عمل را مبتنی بر دو اصل شریف قرار داده است، و میزان در کمال و تمامیت آن را این دو اصل قرار داده:
یکی خوف و خشیت از حق تعالی،
و دیگر نیت صادقه و اراده خالصه.
و بر ذمّه ماست که ارتباط این دو اصل را با کمال عمل و صواب و درستی آن بیان نماییم.
پس، گوییم که خوف و ترس از حق تعالی موجب تقوای نفوس و پرهیزگاری آنها است، و آن باعث شود که قبول آثار اعمال را بیشتر نماید. و تفصیل این اجمال آن است که ما پیش از این در شرح بعضی از احادیث سالفه ذکر کردیم که:
هر یک از اعمال حسنه یا سیّئه را در نفس تأثیری است، پس اگر آن عمل از سنخ عبادات و مناسک باشد، تأثیرش آن است که قوای طبیعیه را خاضع قوای عقلیه کند و جنبه ملکوت نفس را بر ملک قاهر نماید و طبیعت را منقاد روحانیت نماید تا برسد به آن مقام که جذبات روحیه دست دهد و به مقصود اصلی رسد.
و هر عملی که این تأثیر را بیشتر کند و این خدمت را بهتر انجام دهد، آن عمل مصابتر و مقصود اصلی بر آن بهتر مترتب است، و هر چیزی که دخیل در این تأثیر باشد، مکفّل اصابه عمل است. و غالبا افضلیت اعمال را میزان همین است. و توان حدیث معروف أفضل الأعمال أحمزها را نیز به همین نکته منطبق نمود.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۴)
ادامه بیان آنکه «خشیت» و «نیت صادقانه» موجب صواب عمل است:
پس از معلوم شدن این مقدمه، باید دانست که تقوا نفوس را صاف و پاک کند از کدورات و آلایش، و البته اگر صفحه نفوس از حجب معاصی و کدورات آنها صافی باشد، اعمال حسنه در آن مؤثرتر و اصابه به غرض بهتر نماید......
پس، خشیت از حق را، که مؤثر تامّ در تقوای نفوس است، یکی از عوامل بزرگ اصلاح نفوس و دخیل در اصابه اعمال و حسن و کمال آنها باید شمرد، زیرا که تقوا علاوه بر آنکه خود یکی از مصلحات نفس است، مؤثر در تأثیر اعمال قلبیه و قالبیه انسان و موجب قبولی آنها نیز هست،
چنانچه خدای تعالی فرماید:
إنَّما یَتَقَبَّلُ الله مِنَ المُتَّقینَ
«خداوند از پرهیزگاران قبول می کند و بس.»
و دوم عامل بزرگ در اصابه و کمال اعمال، که فی الحقیقه به منزله قوه فاعله است، (چنانچه خشیت و تقوای حاصل از آن به منزله شرایط تأثیر [است ] و در حقیقت تصفیه قابل نمایند و رفع مانع کنند) نیت صادقه و اراده خالصه است که کمال و نقص و صحت و فساد عبادات کاملا تابع آن است،
و هر قدر عبادات از تشریک و شوب نیات خالصتر باشند کاملترند. و هیچ چیز در عبادات به اهمیت نیت و تخلیص آن نیست، زیرا که نسبت نیات به عبادات، نسبت ارواح به ابدان و نفوس به اجساد است
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۵)
ادامه بیان آنکه «خشیت» و «نیت صادقانه» موجب صواب عمل است:
......کسی که نماز شب بخواند برای وسعت روزی، یا صدقه دهد برای رفع بلیّات، یا زکات دهد برای تنمیه مال، یعنی این ها را برای حق تعالی بکند و از عنایت او این امور را بخواهد، این عبادات گرچه صحیح و مجزی و با اتیان به اجزا و شرایط شرعیه این آثار نیز بر او مترتب شود، لکن این عبادت حق تعالی نیست، و دارای نیت صادقه و اراده خالصانه نخواهد بود، بلکه این عبادت برای تعمیر دنیا و رسیدن به مطلوبات نفسانیه دنیویه است، پس عمل او مصاب نیست.
چنانچه اگر عبادات برای ترس از جهنم و شوق بهشت باشد، نیز خالص برای حق نیست و نیت صادقانه در آن ندارد. بلکه توان گفت که این عبادات خالص برای حق شیطان و نفس است، و انسان دارای این نحو عبادات، رضای حق را به هیچ وجه داخل در آنها نکرده تا تشریک باشد، بلکه فقط بت بزرگ را پرستیده- «مادر بتها بت نفس شماست.»
این گونه از عبادات را حق تعالی به واسطه ضعف ما و رحمت واسعه خود به یک مرتبه قبول فرموده، یعنی، آثاری بر آنها مترتب فرموده و عنایاتی در مقابل آنها قرار داده که اگر انسان به شرایط ظاهریه و اقبال قلب و حضور آن و شرایط قبول آنها قیام کند، تمام آن آثار بر آنها مترتب شود و تمام وعده ها انجاز گردد.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۶)
ادامه بیان آنکه «خشیت» و «نیت صادقانه» موجب صواب عمل است:
این ها حال عبادات عبید و اجراء(اجیر شدگان)
و اما عبادات احرار که برای حب حق تعالی و یافتن آن ذات مقدس را اهل عبادت واقع می شود، و خوف از جهنم و شوق بهشت محرّک آنها در آن نیست، اوّل مقام اولیا و احرار است. و از برای آنها مقامات و معارج دیگر است که به بیان نیاید و از حوصله خارج است.
مادامی که نفس توجه به عبادت و عابد و معبود دارد، خالص نیست، باید دل خالی از اغیار گردد و در آن غیر حق راهی نداشته باشد تا خالص باشد. چنانچه در حدیث شریف کافی وارد است:
قال: سألته عن قول الله عزّ و جلّ: «إلّا من أتی الله بقلب سلیم.» قال:
القلب السّلیم الّذی یلقی ربّه و لیس فیه أحد سواه. قال: و کلّ قلب فیه شرک أو شکّ فهو ساقط. و إنّما أراد بالزّهد فی الدّنیا لتفرغ قلوبهم لآخرة.
یعنی:
سؤال کردم از حضرت صادق، علیه السلام، از فرموده خدای عزّ و جلّ که در وصف روز قیامت می فرماید:
یوم لا ینفع مال و لا بنون. إلّا من أتی الله بقلب سلیم
(روزی که نفع نمی دهد مال و نه اولاد، مگر کسی که بیاید با قلب سالم)
فرمود: «قلب سلیم آن است که ملاقات می کند پروردگار خود را و حال آنکه نیست در آن احدی سوای او.»
فرمود: «و هر قلبی که در آن شرک یا تردید باشد، ساقط است آن. و جز آن نیست که اراده فرموده خدا زهد را در دنیا تا فارغ شود دلهای آنها برای آخرت.»
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۷)
ادامه بیان آنکه «خشیت» و «نیت صادقانه» موجب صواب عمل است:
البته قلوبی که در آن غیر حق راه داشته باشد و دستخوش شرک و شک باشد، چه شرک جلی و چه شرک خفی، از درجه اعتبار در محضر قدس پروردگار ساقط است.
و از شرک خفی است اعتماد بر اسباب و رکون بر غیر حق. حتی در روایت وارد است که تحویل انگشتری برای یاد ماندن مطلبی در خاطر از شرک خفی است و راه داشتن غیر حق در دل از شرک خفی به شمار می رود.
و اخلاص نیت اخراج غیر حق است از منزلگاه آن ذات مقدس. چنانچه برای شکّ نیز مراتبی است که بعض از آن را شک جلی و بعضی را شک خفی باید دانست که از ضعف یقین و نقصان ایمان حاصل شود.
مطلق اعتماد بر غیر حق و توجه به مخلوق از ضعف یقین و سستی ایمان است، چنانچه تزلزل در امور نیز از آن است.
و مرتبه اخفای شک، حالت تلوین و عدم تمکین در توحید است. پس، توحید حقیقی اسقاط اضافات و تعینات و کثرات است، حتی کثرات اسمائی و صفاتی، و تمکین در آن خلوص از شک است. و «قلب سلیم» قلب خالی از مطلق شرک و شک است.
و در این حدیث شریف که می فرماید: «و إنّما أراد بالزّهد ... اشاره به آن است که غایت زهد در دنیا [آن است که ] کم کم قلب از آن منصرف شود و متنفر گردد، و توجه به مقصود اصلی و مطلوب واقعی پیدا کند.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۸)
اخلاص
فصل در تعریف اخلاص
بدان که از برای «اخلاص» تعریفهایی کردند که ما ذکر بعضی از آنها را که پیش اصحاب سلوک و معارف متداول [است ] می کنیم به طریق اجمال.
جناب عارف حکیم سالک، خواجه عبد الله انصاری، قدّس سرّه، فرماید:
الإخلاص تصفیة العمل من کلّ شوب «اخلاص صافی نمودن عمل است از هر خلطی.»
و این اعم است از آن که شوب به رضای خود داشته باشد، یا شوب به رضای مخلوقات دیگری.
و از شیخ اجل بهائی منقول است که اصحاب قلوب از برای آن تعریفاتی کرده اند:
قیل: تنزیه العمل أن یکون لغیر الله فیه نصیب.
یعنی:
«گفته شده است که آن پاکیزه نمودن عمل است از اینکه از برای غیر خدا در آن نصیبی باشد.»
و این نیز قریب به تعریف سابق است.
و قیل: أن لا یرید عامله علیه عوضا فی الدّارین.
و «گفته شده که آن این است که اراده نکند عامل آن عوضی برای آن در دو دنیا.»
و از صاحب غرائب البیان نقل شده است که «مخلصان آنها هستند که عبادات خدا کنند به طوری که نبینند خود را در عبودیت او و نه عالم و اهل آن را، و تجاوز نکنند از حدّ عبودیت در مشاهده ربوبیت.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۸۹)
فصل در بیان اخلاص بعد از عمل است
بدان که آنچه در حدیث شریف است که:
الإبقاء علی العمل حتّی یخلص أشدّ من العمل»
تحریص بر آن است که انسان از اعمالی که می کند باید مراعات و مواظبت نماید، چه در حین اتیان آن و چه بعد از آن. زیرا که گاه شود که انسان در حال اتیان عمل آن را بی عیب و نقص تحویل دهد و خالی از ریا و عجب و غیر آن باشد، ولی بعد از عمل به واسطه ذکر آن به ریا مبتلا شود.
چنانچه در حدیث شریف کافی وارد است:
عن أبی جعفر، علیه السّلام، أنّه قال: الإبقاء علی العمل أشدّ من العمل.
قال: و ما الإبقاء علی العمل؟ قال: یصل الرّجل بصلة و ینفق نفقة لله وحده لا شریک له، فکتب له سرّا، ثمّ یذکرها فتمحی، فتکتب له علانیة، ثمّ یذکرها فتمحی، فتکتب له ریاء.
«از حضرت باقر العلوم، علیه الصلاة و السلام، روایت شده که فرمود:
«مراعات عمل سخت تر است از عمل.»
راوی گفت: «مراعات عمل چیست؟»
فرمود: «مرد صله می کند یا انفاقی می نماید برای خدای واحد بی شریک (یعنی ریا در عمل نمی کند.)، پس نوشته شود آن عمل برای او پنهانی و ثواب پنهانی به او دهند،
پس از آن ذکر می کند آن عمل را، پس محو شود آن و نوشته شود برای او آشکارا. (یعنی ثواب عبادت آشکارا به او دهند.)
پس از آن ذکر کند آن را، پس محو شود آن و نوشته شود برای او ریا.»
انسان تا آخر عمرش هیچ گاه از شرّ شیطان و نفس مأمون نیست. گمان نکند که عملی را که به جا آورد برای خدا و رضای مخلوق را در آن داخل نکرد، دیگر از شرّ نفس خبیث در آن محفوظ ماند، اگر مواظبت و مراقبت از آن ننماید، ممکن است نفس او را وادار کند به اظهار آن.
و گاه شود که اظهار آن را به کنایه و اشاره نماید. مثلا نماز شب خود را بخواهد به چشم مردم بکشد، با حقه و سالوس از هوای خوب یا بد سحر و مناجات یا اذان مردم ذکری کند، و با مکاید خفیه نفس عمل خود را ضایع و از درجه اعتبار ساقط کند.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۹۰)
ادامه........... فصل در بیان اخلاص بعد از عمل است
انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید، و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت مهار را بگسلاند و انسان را به خاک مذلت و هلاکت کشاند، و در هر حال به خدای تعالی پناه برد از شرّ شیطان و نفس امّاره.
إنّ النفس لأمّارة بالسّوء إلّا ما رحم ربّی
و بباید دانست که تخلیص نیت از تمام مراتب شرک و ریا و غیر آن، و مراقبت و ابقاء بر آن، از امور بسیار مشکل و مهم است، بلکه بعض مراتب آن جز برای خلّص اولیاء الله میسر و میسور نیست.......
کسی که دارای حب جاه و ریاست است و این حب ملکه نفسانیّه و شاکله روح او شده است، غایت آمال او رسیدن به آن مطلوب است، و افعال صادره از او تابع آن غایت است و داعی و محرک او همان مطلوب نفسانی است و اعمال او برای وصول به آن مطلوب از او صادر گردد.
مادامی که این حب در قلب اوست، عمل او خالص نتواند شد. و کسی که حب نفس و خود خواهی ملکه و شاکله نفس اوست، غایت مقصد و نهایت مطلوب او رسیدن به ملایمات نفسانیه است و محرک و داعی او در اعمال همین غایت است، چه اعمال او برای وصول به مطلوبات دنیویه باشد، یا مطلوبات اخرویه از قبیل حور و قصور و جنّات و نعم آن نشئه. بلکه مادامی که انانیت و خودخواهی و خود بینی در کار است، اگر برای تحصیل معارف و کمالات روحیه نیز اقدامی کند یا قدمی زند، برای خود و نفسانیت خویش است، و آن نیز خود خواهی است نه خدا خواهی.
و معلوم است خود خواهی و خدا خواهی با هم جمع نشود. بلکه اگر خدا را خواهد، برای خود خواهد و غایت مقصد و نهایت مطلوب خود و نفسانیت است.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی (۱۹۱)
ادامه........... فصل در بیان اخلاص بعد از عمل است
پس، معلوم شد که تخلیص نیت از مطلق شرک کار بسیار بزرگی است که از هر کس نیاید، و کمال و نقص اعمال تابع کمال و نقص نیّات است، زیرا که نیّت صورت فعلیه و جنبه ملکوتیه عمل است، و در حدیث شریف اشاره به همین مطالب می نماید آنجا که فرماید:
و النّیّة أفضل من العمل.
ألا، و إنّ النّیّة هی العمل.
«نیت از عمل افضل است، بلکه نیت تمام حقیقت عمل است.»
و این مبنی بر مبالغه نیست،....، بلکه مبنی بر حقیقت است، زیرا نیت، صورت کامله عمل و فصل محصّل او است، و صحت و فساد و کمال و نقص اعمال به آن است.
چنانچه عمل واحد به واسطه نیت گاهی تعظیم و گاهی توهین است، و گاهی تامّ و گاهی ناقص است، و گاهی از سنخ ملکوت اعلی و صورت بهیّه جمیله دارد، و گاهی از ملکوت اسفل و صورت موحشه مدهشه دارد.
ظاهر نماز علی بن أبی طالب، علیه السلام و نماز فلان منافق در اجزاء و شرایط [و] صورت ظاهری عمل هیچ تفاوتی ندارد، لیکن آن یک با آن عمل معراج إلی الله کند و صورتش ملکوت اعلی است، و دیگری با آن عمل به جهنم سقوط کند و صورتش ملکوت اسفل است و از شدت ظلمت شبیه ندارد.
به واسطه چند قرص نان جوین که خانواده عصمت(ع) در راه خدا می دهند، چندین آیه خدای تعالی در مدح آنها فرو می فرستد.
جاهل گمان می کند دو سه روز گرسنگی و غذای خود را به فقرا دادن امر مهمی است. با این که صورت این قبیل اعمال از هر کس می شود صادر شود و چیز مهمی نیست، اهمیت آن به واسطه قصد خالص و نیت صادقانه است.
روح عمل قوی و لطیف و از قلب سلیم صافی صادر است که دارای این قدر اهمیت است. صورت ظاهر نبی اکرم، صلّی الله علیه و آله، و سایر مردم فرقی نداشت، و لهذا بعضی از اعراب غریب که به حضور مبارکش می رسیدند و آن حضرت با جمعی نشسته بودند، می پرسیدند: کدام یک پیغمبر هستید؟
آنچه پیغمبر (ص) را از غیر ممتاز می کند، روح بزرگ قوی لطیف آن سرور است، نه جسم مبارک و بدن شریفش......
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی (۱۹۲)
ادامه........... فصل در بیان اخلاص بعد از عمل است.
پس، تمام حقیقت اعمال همان صور اعمال و جنبه ملکوتیه آنها است که نیت است. و از این بیان معلوم شد که حضرت صادق، علیه السلام، در این حدیث شریف اوّل نظر به صور اعمال و مواد آنها فرموده، و فرموده است جزء صوری افضل از جزء مادی و نیت افضل از عمل است،
چنانچه گوییم روح افضل از بدن است. و لازم نیاید که عمل بی نیت صحیح باشد، و بدن بی روح بدن باشد، بلکه به تعلق نیت به عمل و روح به بدن آن یک عمل و این یک بدن گردد.
و این معجون مختلط از نیت و عمل و روح و بدن، جزء صوری ملکوتی هر یک افضل از جزء مادی ملکی آن است.
و این معنی حدیث مشهور است: نیّة المؤمن خیر من عمله
و در ثانی آن حضرت نظر فرموده به فنای عمل در نیت و ملک در ملکوت و مظهر در ظاهر، و فرموده است:
ألا، و إنّ النّیّة هی العمل.
عمل همان نیت است، و غیر نیت چیزی در کار نیست. و تمام اعمال در نیات فانی هستند و از خود استقلالی ندارند.
پس از آن، استشهاد فرمود به قول خدای تعالی:
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ .
هر کس بر شاکله خود عمل می نماید، و اعمال تابع شاکله نفس است.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی (۱۹۳)
ادامه........... فصل در بیان اخلاص بعد از عمل است.
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ .
هر کس بر شاکله خود عمل می نماید، و اعمال تابع شاکله نفس است.
.... شاکله نیّت است. و از اینجا ظاهر شود که طریق تخلیص اعمال از جمیع مراتب شرک و ریا و غیر آن، منحصر به اصلاح نفس و ملکات آن است، که آن سرچشمه تمام اصلاحات و منشأ جمیع مدارج و کمالات است.
چنانچه اگر انسان حبّ دنیا را به ریاضات علمی و عملی از قلب خارج کند، غایت مقصد او دنیا نخواهد بود، و اعمال او از شرک اعظم، که جلب انظار اهل دنیا و حصول موقعیت در نظر آنهاست، خالص شود و جلوت و خلوت و سرّ و علن او مساوی شود.
و اگر با ریاضات نفسانیه بتواند حبّ نفس را از دل بیرون کند، به هر مقداری که دل از خودخواهی خالی شد خدا خواه شود و اعمال او از شرک خفی نیز خالص شود. و مادامی که حب نفس در دل است و انسان در بیت مظلم نفس است، مسافر إلی الله نیست، بلکه از مخلّدین إلی الارض است.
و اوّل قدم سفر إلی الله ترک حبّ نفس است و قدم بر انانیت و فرق خود گذاشتن است. و میزان در سفر همین است.
و بعضی گویند یکی از معانی آیه شریفه
وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِه مُهاجِراً إلَی الله وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی الله.
این است که کسی که خارج شد از بیت نفس و هجرت به سوی حق کرد به سفر معنوی، پس از آن او را فنای تامّ ادراک کرد، اجر او بر خدای تعالی است.
و معلوم است برای چنین مسافری جز مشاهده ذات مقدس و وصول به فناء حضرتش اجرای لایق نیست، چنانچه از زبان آنها گفته شده:
«در ضمیر ما نمی گنجد به غیر دوست، کس
هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس»
و السّلام
پایان شرح حدیث ۲۰
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی (۱۹۴)
حدیث ۲۱ شکر
الحدیث الحادی و العشرون
بالسّند المتّصل إلی حجّة الفرقة و إمامهم، محمّد بن یعقوب الکلینیّ، کرّم الله وجهه، عن حمید بن زیاد، عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن وهیب بن حفص، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر، علیه السلام، قال: کان رسول الله، صلّی الله علیه و آله، عند عائشة لیلتها، فقالت: یا رسول الله لم تتعب نفسک و قد غفر الله لک ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر؟ فقال: یا عائشة، أ لا أکون عبدا شکورا؟
قال: و کان رسول الله، صلّی الله علیه و آله، یقوم علی أطراف أصابع رجلیه، فأنزل الله سبحانه و تعالی: «طه . ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشقی.»
ترجمه:
«از ابی بصیر نقل شده که فرمود حضرت باقر، علیه السلام:
بود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، پیش عایشه در شب او، پس گفت: «ای رسول خدا چرا به زحمت می اندازی جان خود را و حال آنکه آمرزیده است خداوند برای تو آنچه پیش بوده است از گناه تو و آنچه پس از این آید؟» فرمود: «ای عایشه آیا نباشم بنده سپاسگزار! فرمود حضرت باقر، علیه السلام، و بود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، که می ایستاد بر سر انگشت های دو پای خود، پس فرو فرستاد خدا سبحانه و تعالی: طه . ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرآنَ لِتَشْقی.» (یعنی محمد- یا ای طالب حق هادی- ما فرو نفرستادیم بر تو قرآن را تا به مشقت افتی.)
قد غفر الله لک اشاره است به قول خدای تعالی در سوره «فتح»:
إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبینا. لِیَغْفِرَ لک الله ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ
«ما گشودیم برای تو گشودنی آشکارا، تا بیامرزد برای تو آنچه پیشی گرفته از گناه تو و آنچه پس از این آید.»
بدان که علما، رضوان الله علیهم، توجیهاتی در آیه شریفه فرموده اند که منافات نداشته باشد با عصمت نبی مکرّم. و ما به ذکر بعضی از آنها که مرحوم علامه مجلسی، رحمه الله تعالی، نقل فرمودند می پردازیم، و پس از آن آنچه اهل معرفت به حسب مسلک خود بیان کردند مجملا بیان می نماییم.
ان شاالله شرح این حدیث شریف را از شماره آینده آغاز خواهیم کرد.
@nyaz_ir