eitaa logo
اخلاق، اوج نیاز
141 دنبال‌کننده
243 عکس
0 ویدیو
0 فایل
با لمس آدرسهای زیر عضو کانالهای ما در تلگرام و ایتا شوید: تفسیر قرآن: @alquran_ir نهج البلاغه: @nahj_ir صحیفه سجادیه: @sahifeh_ir اخلاق، اوج نیاز @nyaz_ir عرفان، اوج ناز @nazz_ir خانواده امن در ایتا @amn_org بیداری در ایتا @bidary_ir مدیریت: @bidaryir
مشاهده در ایتا
دانلود
برگی زرین از امام خمینی (۲۰۵) حدیث ۲۲ کراهت از مرگ ‏‏الحدیث الثانی و العشرون‏‏ ‏ عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: جاء رجل إلی أبی ذرّ فقال: یا أباذرّ، ما لنا نکره الموت؟ فقال: لأنّکم عمّرتم الدّنیا و أخربتم الآخرة، فتکرهون أن تنقلوا من عمران إلی خراب. فقال له: فکیف تری قدومنا علی الله؟ فقال: أمّا المحسن منکم، فکالغائب یقدم علی أهله، و أمّا المسیء منکم، فکالآبق یردّ علی مولاه. قال: فکیف تری حالنا عند الله؟ قال:‏ ‏‏اعرضوا أعمالکم علی الکتاب: إنّ الله یقول:‏‏ «إنّ الأبرار لفی نعیم. و إنّ الفجّار لفی جحیم‎‏» قال: فقال الرّجل: فأین رحمة الله؟ قال ‏‏ «رحمة الله قریب من المحسنین.»‏‏ قال أبو عبد الله، علیه السّلام: و کتب رجل إلی أبی ذرّ، رضی الله عنه: یا أبا ذرّ، أطرفنی بشیء من العلم. فکتب إلیه: إنّ العلم کثیر، و لکن إنّ قدرت أن لا تسیء إلی من تحبّه، فافعل. فقال له الرّجل: و هل رأیت أحدا یسیء إلی من یحبّه! فقال له: نعم، نفسک أحبّ الأنفس إلیک، فإذا أنت عصیت الله، فقد أسأت إلیها.‏ «فرمود حضرت صادق، سلام الله علیه آمد مردی به سوی ابی ذرّ، پس گفت:‏ ‏‏«ای أبی ذرّ، چیست ما را که مرگ را کراهت داریم؟» فرمود: «برای اینکه شما تعمیر کردید دنیا را و خراب کردید آخرت را، پس کراهت دارید که منتقل شوید از آبادان به سوی خرابه.» پس گفت به او: «چگونه می بینی وارد شدن ما را بر خدا؟» فرمود: «اما نیکوکاران از شما مثل غایب وارد شود بر اهلش، و اما بدکار از شما مثل بنده گریزانی که برگردانده شود به سوی مولایش.» گفت: «پس چگونه می بینی حال ما را پیش خدا؟» فرمود: «عرضه دارید اعمال خود را بر قرآن، همانا خداوند می فرماید: «همانا نیکویان در نعمتها هستند، و همانا بدان در جهنم اند».‏ ‏‏حضرت فرمود آن مرد گفت: «پس کجاست رحمت خدا؟» گفت: «رحمت خدا نزدیک است به نیکوکاران.» «فرمود حضرت صادق، علیه السلام: و نوشت مردی به سوی ابی ذرّ، رضی الله عنه: «ای ابا ذر، تحفه ای بفرست مرا به چیزی از علم.» پس نوشت به او:‏ ‏‏«همانا علم بسیار است، و لیکن اگر بتوانی بدی نکنی به کسی که دوست داری او را، بکن.» گفت آن مرد به او: «آیا دیدی کسی را که بدی کند به کسی که دوست می دارد او را!» پس فرمود به او: «آری، نفس تو دوست ترین نفسهاست به تو، پس وقتی که تو عصیان خدا کنی بدی کردی به سوی او.» بدان که مردم در کراهت داشتن موت و ترس از آن بسیار مختلف هستند و مبادی کراهت آنها مختلف است. و آنچه را که حضرت ابی ذرّ، رضوان الله تعالی علیه، بیان فرمودند حال متوسطان است، و ما اجمالا حال ناقصین و کاملین را بیان می نماییم.‏ شرح این حدیث شریف را از شماره اینده در اختیار شما عزیزان قرار خواهیم داد. @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی (۲۰۶) کراهت از مرگ: ‏‏باید دانست که کراهت ما مردن را و خوف ما ناقصان از آن، برای نکته ای است که پیش از این در شرح بعضی احادیث بدان اشاره نمودیم.‏‎ و آن این است که انسان به حسب فطرت خدا داد و جبلّت اصلی، حبّ بقا و حیات دارد [و]‏‏ ‏‏متنفر است از فنا و ممات. و این متعلق است به بقای مطلق و حیات دائمی سرمدی، یعنی، بقایی که در آن فنا نباشد و حیاتی که در آن زوال نباشد. بعضی از بزرگان‏‎ با همین فطرت اثبات معاد می فرمودند به بیانی که ذکر آن اکنون خارج از مقصد ماست. و چون در فطرت انسان این حبّ است و آن تنفر، آنچه را که تشخیص بقادر آن داد و آن عالمی را که عالم حیات دانست، حبّ و عشق به آن پیدا‏ ‎‏می کند، و از عالم مقابل آن متنفر می شود. و چون ما ایمان به عالم آخرت نداریم و قلوب ما مطمئن به حیات ازلی و بقای سرمدی آن عالم نمی باشد، از این جهت علاقمند به این عالم و گریزان از موت هستیم به حسب آن فطرت و جبلّت. ‏ ‏ و ما پیش از این ذکر کردیم ‏‎که ادراک و تصدیق عقلی غیر از ایمان و طمأنینه قلبی است. ماها ادراک عقلی یا تصدیق تعبدی داریم به اینکه موت- که عبارت از انتقال از نشئه نازله مظلمه ملکیه است به عالم دیگر که عالم حیات دایمی نورانی و نشئه باقیه عالیه ملکوتیه است- حقّ است، اما قلوب ما از این معرفت حظی ندارد و دلهای ما از آن بیخبر است. ‏ ‏بلکه قلوب ما اخلاد به ارض طبیعت و نشئه ملکیه دارد و حیات را عبارت از همین حیات نازل حیوانی ملکی می داند، و برای عالم دیگر که عالم آخرت و دار حیوان است حیات و بقایی قائل نیست. ‏ ‏از این جهت، رکون و اعتماد به این عالم داریم و از آن عالم فراری و خائف و متنفر هستیم. این همه بدبختیهای ما برای نقص ایمان و عدم اطمینان است. ‏ ‏اگر آن طوری که به زندگانی دنیا و عیش آن اطمینان داریم و مؤمن به حیات و بقای این عالم هستیم، به قدر عشر آن به عالم آخرت و حیات جاویدان ابدی ایمان داشتیم، بیشتر دل ما متعلق به آن بود و علاقمند به آن بودیم و قدری در صدد اصلاح راه آن و تعمیر آن بر می آمدیم، ولی افسوس که سرچشمه ایمان ما آب ندارد و بنیان یقین ما بر آب است، ناچار خوف ما از مرگ از فنا و زوال است. ‏ ‏و علاج قطعی منحصر آن وارد کردن ایمان است در قلب به فکر و ذکر نافع و علم و عمل صالح.‏ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی (۲۰۷) ادامه........ کراهت از مرگ: ‏‏و اما خوف و کراهت متوسطین، یعنی آنهایی که ایمان به عالم آخرت ندارند، برای آنست که وجهه قلب آنها متوجه به تعمیر دنیاست و از تعمیر آخرت غفلت ورزیدند، از این جهت میل ندارند از محل آبادان معمور به جای خراب منتقل شوند، چنانچه حضرت ابی ذرّ، رضی الله عنه، فرمود. و این نیز از نقص ایمان و نقصان اطمینان است، و الا با ایمان کامل ممکن نیست اشتغال به امور دنیّه دنیویه و غفلت از تعمیر آخرت.‏ ‏‏بالجمله، این وحشتها و کراهت و خوفها برای نادرستی اعمال و کج رفتاری و مخالفت با مولاست، و الا اگر مثلا حساب ما درست بود و خود ما قیام به محاسبه خود کرده [بودیم ] وحشت از حساب نداشتیم، زیرا که آنجا حساب عادلانه و محاسب عادل است، پس ترس ما از حساب از بدحسابی خود ما است و از دغل بودن و دزدی، [نه ] از محاسبه است. ‏ ‎‏و در کافی شریف سند به حضرت موسی بن جعفر، علیه السلام، رساند، قال: لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم، فإن عمل حسنا، استزاده الله، و إن عمل سیّئا، استغفر الله منه و تاب إلیه ‏یعنی: ‏‎‏ فرمود: «نیست از ما کسی که محاسبه نکند نفس خود را در هر روز، پس اگر عمل نیکی کرده، از خدای تعالی زیادت طلبد، و اگر عمل بدی کرده، طلب مغفرت کند از خداوند از آن و توبه کند به سوی او.» ‏ ‏ پس اگر حساب خود را کشیدی، در موقف حساب گرفتاری نداری و از آن باکی برای تو نیست. و همین طور سایر مهالک و مواقف آن عالم تابع اعمال این عالم است. ‏ ‏ مثلا اگر در این عالم به راه راست نبوت و طریق مستقیم ولایت قدم زده باشی و از جاده ولایت علی بن ابی طالب، علیه السلام اعوجاج پیدا نکرده باشی و لغزش پیدا نکنی، خوفی برای تو در گذشتن از صراط نیست، @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی (۲۰۸) ادامه........ کراهت از مرگ: ‏ ..... حقیقت صراط صورت باطن ولایت است، چنانچه در احادیث وارد است که امیر المؤمنین صراط است.‏‎ ‏و در حدیث دیگر است که «ماییم صراط مستقیم.‏‎ ‏ و در زیارت مبارکه جامعه است که أنتم السّبیل الأعظم و الصّراط الأقوم.‏‎ ‏ ‏و هر کس در این صراط به استقامت حرکت کند و پای قلبش نلرزد، در آن صراط نیز پایش نمی لغزد و چون برق خاطف از آن بگذرد. ‏ ‏و همین طور اگر اخلاق و ملکاتش عادلانه و نورانی باشد، از ظلمتها و وحشتهای قبر و برزخ و قیامت و از أهوال آن عوالم در امان است، و خوفی از آن نشآت برای او نیست. ‏ ‏پس، در این مقام درد از خود ما است و دوای آن نیز در خود ما است، چنانچه حضرت امیر المؤمنین، علیه السلام، در اشعار منسوب به او به این معنی اشاره فرموده که می فرماید:‏ ‏‏دواؤک فیک و ما تشعر‏ ‏‏و داؤک منک و ما تبصر‏‎ ‏‏و در کافی شریف سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند، أنّه قال لرجل إنّک قد جعلت طبیب نفسک، و بیّن لک الدّاء، و عرّفت آیة الصّحّة و دللت علی الدّواء، فانظر کیف قیامک علی نفسک.‏‎ فرمود به مردی: «همانا تو قرار داده شدی طبیب نفس خویش، و بیان شده برای تو درد، و شناسا شدی نشانه صحت را و دلالت شدی بر دوا، [پس بنگر که چگونه در اصلاح نفس خود قیام می کنی ].» در تو اعمال و اخلاق و عقاید فاسده ‏‎‏است. و علامات صحت نسخه های انبیا و انوار فطرت و عقل است، و دوای اصلاح نفوس اقدام در تصفیه آن است. این حال متوسطین.‏ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی (۲۰۹) ادامه........ کراهت از مرگ: ‏‏و اما حال کمّل و مؤمنین مطمئنین، پس آنها کراهت از موت ندارند گرچه وحشت و خوف دارند. زیرا که خوف آنها از عظمت حق تعالی و جلالت آن ذات مقدس است، چنانچه رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، می فرمود: فأین هول المطّلع و حضرت امیر المؤمنین، سلام الله علیه، در شب نوزدهم وحشت و دهشت عظیمی داشت‎‏ با آنکه می فرمود: و الله لابن أبی طالب آنس بالموت من الطّفل بثدی أمّه.‏‎ یعنی: «به خدا قسم که پسر أبوطالب به مرگ مأنوستر است از بچه به پستان مادرش.» بالجمله، خوف آنها از امور دیگر است، مثل خوف ما پا بستگان به آمال و امانی و دل دادگان به دنیای فانی نیست.‏ ‏‏و قلوب اولیاء نیز در کمال اختلاف است که در تحت احصا و رشته تحریر نیاید. و ما اشاره اجمالی به بعضی از آنها می نماییم.‏ ‏‏پس گوییم که قلوب اولیا در قبول تجلیات اسماء مختلف است، چنانچه بعضی قلوب عشقی و شوقی است، و حق تعالی در مثل آن به اسماء جمال تجلی فرماید..... و هیبت خوف از تجلی عظمت و ادراک آن است. دل عاشق در وقت ملاقات می تپد و وحشتناک و خائف شود، ولی این خوف و وحشت غیر از خوفهای معمولی است.‏ ‏‏و بعض قلوب خوفی و حزنی است، و حق تعالی در آن قلوب به اسماء جلال و عظمت تجلی فرماید. و در حدیث است که حضرت یحیی، علیه السلام، دید که حضرت عیسی، علیه السلام، می خندد. با عتاب به او گفت: گویا تو مأمونی از فکر خدا و عذاب او. حضرت عیسی جواب داد: گویا تو مأیوسی از فضل خدا و رحمت او.‏ ‏‏پس خدای تعالی وحی فرمود به آنها که هر یک از شما حسن ظنتان به من بیشتر است، او محبوبتر است پیش من چون حق در قلب حضرت یحیی به اسماء جلال تجلی فرموده بود، همیشه خائف بود و به حضرت عیسی، علیه السلام، آن طور عتاب نمود، حضرت عیسی به مقتضای تجلیات رحمت آن طور جواب داد.‏ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی (۲۱۰) ‏‎ ‏‏فصل ‏ ‏‏بدان که ظاهر این حدیث که می فرماید: «عمّرتم الدّنیا و أخربتم الآخرة‏» ‎‏آن است که دار آخرت و بهشت معمور و آبادان است و به اعمال ما خراب می شود.‏ ‏‏ولی معلوم است که مقصود تشابه در تعبیر است و چون نسبت به دنیا «تعمیر» تعبیر فرموده، به مناسبت آن نسبت به دار آخرت «تخریب» تعبیر فرموده. و عالم جهنم و بهشت گرچه مخلوق هستند، تعمیر دار جنت و مواد جهنم تابع اعمال اهل آن است. ‏ ‏ و در روایت است که زمین بهشت ساده است و مواد تعمیر آن اعمال بنی الانسان.‏‎ ‏و این مطابق است با برهان و کشف اهل مکاشفه، چنانچه بعضی از عرفای محققین گوید: ‏ «بدان، عصمنا الله و إیّاک، که جهنم از اعظم مخلوقات است، و آن زندان خداوند است در آخرت. و او را «جهنم» گویند برای بعید بودن قعر آن، چنانچه چاهی را که قعرش بعید است بئر «جهنام» گویند. و آن شامل حرارت و زمهریر است. ‏و در آن برودت است به آخر درجه آن، و حرارت است به آخر درجه آن، و بین اعلای آن و قعر آن هفتصد و پنجاه سال راه است. و مردم اختلاف دارند که آن مخلوق است یا غیر مخلوق. و خلاف مشهور است در آن. و همین طور در بهشت نیز اختلاف کردند. و اما پیش ما و پیش اصحاب ما، اهل مکاشفه و معرفت، آنها مخلوق هستند و مخلوق نیستند. ‏ اما اینکه گفتیم مخلوق اند، مثل آن است که مردی خانه ای را بنا کند و دیوارهای محیطه به فضای آن را فقط بر پا کند، در این صورت گفته شود که این خانه است، و وقتی که داخل آن شوی دیده نشود در آن مگر دیواری که بر فضا و ساحتی دایر است. ‏پس از آن، انشاء خانه ها و بیوت آن را نمایند به حسب اغراض ساکنان آن از غرفه ها و قصرها و مخزنها و آنچه سزاوار است در آن باشد.»- انتهی.‏‎ @nyaz_ir
‏برگی زرین از امام خمینی (۲۱۱) ‏‏ادامه سخن در مورد......«عمّرتم الدّنیا و أخربتم الآخرة‏» ‏ در حدیث است که رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، وقتی به معراج تشریف بردند، در بهشت ملائکه ای چند دیدند که گاه اشتغال به بنای ابنیه دارند و گاه از کار باز می ایستند. فرمود به جبرئیل: سبب این چیست؟ ‏عرض کرد: مواد این بناها که می کنند اذکار امت است. هر وقت ذکر گویند، موادی برای آنها حاصل شود، پس ملائکه مشغول بنا شوند، و وقتی آنها از ذکر باز مانند، این ها از عمل نیز باز ایستند.‏‎ ‏ ‏بالجمله، صورت بهشت و جهنم جسمانی همان صور اعمال و افعال حسنه و سیّئه بنی آدم است که در آن عالم به آنها رجوع کنند، چنانچه در آیات شریفه نیز به آن اشاره و تلویح شده، مثل قول خدای تعالی:‏‏  ‏وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرا‎‏  ‏و‏‎‏قوله: إنّما هی أعمالکم تردّ إلیکم.‏‎ ‏ ‏و تواند بود که عالم بهشت و جهنم دو نشئه و دار مستقلی باشند که بنی آدم به حرکات جوهریه و سوقهای ملکوتی و حرکات ارادیه عملیه و خلقیه به سوی آنها مسافرت می کنند، گرچه هر یک از آنها حظوظشان از صور اعمال خودشان باشد.‏ ‏‏و بالجمله، عالم ملکوت اعلی عالم بهشت است که خود عالم مستقلی است، و نفوس سعیده سوق [داده ] می شود به سوی آن، و عالم جهنم ملوکت سفلی است که نفوس شقیه به سوی آن مسافرت کند. ولی آنچه به آنها در هر یک از دو نشئه رجوع می کند، صورت بهیه حسنه یا مولمه مدهشه اعمال خود آنها است. و به این بیان جمع بین ظواهر کتاب و اخبار، که به حسب ظاهر متخالف نماید، شود، و نیز موافق با برهان و مسلک اهل معرفت است.‏ @nyazz_ir