eitaa logo
محبان اهل البیت 🌤
1.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
6.1هزار ویدیو
71 فایل
*💕﷽💕* کانال خودسازی ♥️ #امام_صادق (ع) فرمودند: 🍃 کسی که سخنان ما را #نشر دهد و در دل شیعیان استوار سازد از #هزار عابد برتر است آیدی مدیر @assalbaba https://eitaa.com/O_mohbanahlbayt https://eitaa.com/shahrestyker https://eitaa.com/Odastan
مشاهده در ایتا
دانلود
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌
هدایت شده از محبان اهل البیت 🌤
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌