هدایت شده از وارثون
🔰 به حساب خودتان رسیدگی کنید
🔻سعی كنيد در حدّی كه میتوانيد حقوق برادران و خواهران ايمانی را رعايت كنيد؛ برای قضای حوائج مردم، خصوصاً طبقات ضعيف تلاش كنيد؛ حضور در جماعات و جلسات دينی و مذهبی را ترك نكنيد.
🔸توفيق نماز شب را بسيار مهم و مغتنم بدانيد و از ياد خدا در هر حال غافل نباشيد؛ شبهای جمعه، دعای كميل و روزهای آن، دعاي ندبه را حتماً بخوانيد.
🔹سختتر از آنچه شخص در امور مالی، از شريك و طرف معامله خود حساب میخواهد، خودتان بهدقت، به حساب كارهای خودتان برسيد كه فرمودند: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ؛ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللهُ وَإِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللّٰهُ مِنْهُ وَتَابَ إِلَيْهِ».
📚 منبع: کتاب «۱۱۰ پند دلنشين (از توصيهها و اندرزهای مرجع عاليقدر آيت الله العظمی صافی گلپايگانی»)/محسن اکبری شاهرودی
🌐https://t.me/ayatollah_safi
هدایت شده از سیره علما
🔺وحانی انقلابی و صادق و مجاهد!
▫️پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب در پی ارتحال آیت الله #ابراهیم_امینی
▫️بسم الله الرحمن الرحیم
🔹درگذشت عالم مجاهد و پارسا مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ ابراهیم امینی رضواناللهعلیه را به حوزهی مبارک قم و فضلا و علاقمندان و مستفیدان از آثار قلمی آن مرحوم و بویژه خاندان مکرّم ایشان تسلیت عرض می کنم.
💢عمر بابرکت این عالم بزرگوار یکسره در راه علم و کسب و نشر معارف اسلامی و نیز مجاهدت سیاسی و اجتماعی و حضور فعال در مناصب رسمی نظام جمهوری اسلامی همچون امامت جمعه و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت و مجامع تصمیمگیر حوزوی، مصروف گردیده است، همچنانکه سلوک فردی ایشان نمونهی چشمنوازی از پارسائی و پرهیزگاری و بیاعتنائی به جاذبههای مادی را مجسّم ساخته است.
🌀رحمت خدا بر این روحانی انقلابی و صادق و مجاهد باد. از خداوند متعال مغفرت و رضوان الهی برای ایشان مسألت می کنم.
#کلام_رهبر
📆1399/02/06
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از ایران سیاست
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به برکت خون شهدا قدس آزاد خواهد شد.
✅ @iransiasat_ir 👈
هدایت شده از علامه طباطبایی ره
🍷ذهن شما آلوده است...
🔸پیشفرضهای ذهنی که از کودکی با آنها بزرگ شدهایم و از پدر و مادر یا دوست و معلم و استاد، در ذهن خود تثبیت کردهایم، میتواند تاثیر منفی در پذیرش باورهای فطری و توحیدی بگذارد.
🔸از علامه طباطبایی در این باره نقل شده:
«در زمان میرزای قمی، عالِمی مقلّد و معتقد [به] وی بود. گویا درس فلسفه نیز میگفت. روزی میرزا به وی میگوید: برای من وحدت وجود را بیان کن. آن عالِم إبا میکند.
میرزا میگوید: ممکن است شاگردانت حرفهایت را بفهمند؛ ولی من از شاگردهایت پستترم؟ آن عالِم در جواب میگوید: آنها ذهنشان آلوده نیست، مطلب را خوب درک میکنند؛ ولی ذهن شما آلوده است».
📚 ثمرات حیات، ص ۸۵.
____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
هدایت شده از بلاغ | دستیار فرهنگی
شفا گرفتن چشمان آیةاللهالعظمی بروجردی.mp3
1.08M
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻
|⇦• شفا گرفتن چشمان آیةاللهالعظمی بروجردی
👤 حجةالإسلام #انصاریان
🆔 @balagh_ir
هدایت شده از بلاغ | دستیار فرهنگی
عظمت عجیب حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام.mp3
2.29M
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻
|⇦• عظمت عجیب حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
👤 حجةالإسلام #عالی
🆔 @balagh_ir
هدایت شده از بسیج اساتیدونخبگان جامعه الزهرا(س)
📢 متن کامل سرودهی حضرت آیتالله خامنهای که یک بیت از آن را در آستانه عملیات وعده صادق در جلسهای خواندند
✍ دِلا! ز معرکهی محنت و بلا مگریز
چو گِردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
تو را است معجزه در کف، ز ساحران مهراس
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
تو موج غیرت و عزمی، ز بحر بیم مدار
حذر ز غرش طوفان مکن ز جا مگریز
ز سست عهدی ایام دلشکسته مشو
نشانه باش چو پرچم، ز بادها مگریز
چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه
به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز
تو از تبار دلیران خیبر و بدری
چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا مگریز
به نوشخند منافق ز ره کناره مگیر
به زهرخند معاند به انزوا مگریز
چو ره به قبلهی امن است پایمردی کن
خطا مکن، ز توهم به ناکجا مگریز
چو تیر راه هدف گیر و بر هدف بنشین
ز کجروی به حذر باش و از خدا مگریز
«امین» خلق و امانتگزار یزدان باش
به صدق کوش و خطر کن ز مدعا مگریز
🖼 #یا_رسول_الله | نسخه قابل چاپ
💻 Farsi.Khamenei.ir
🇮🇷کانال بسيج اساتيد و نخبگان جامعه الزهراء(سلام الله علیها)
https://eitaa.com/joinchat/300875895Cca33e6af03
هدایت شده از قصص العلماء
🔅عالم زاهد
🔸️حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر اجاق نژاد:
در سال ۱۳۶۱ که آیت اللّه صادق احسان بخش، ترور شد، من به خاطر صمیمیتی که با ایشان داشتم، به دیدار وی رفته و به ایشان گفتم: «وقتی خبر ترور شما را شنیدم، نذر کردم اگر شما زنده ماندید، یک ختم قرآن برای شهدا بخوانم و از شما هم یک عبا بگیرم». ایشان با دفترش تماس گرفت و دو عدد عبا خواست و آوردند. یکی را به من دادند و دیگری را هم گفتند: «بدهید به آقای مشکینی». گفتم: «چرا به ایشان؟ ». گفتند: «سی سال پیش، بنده در محضر ایشان کتاب کفایة الاُصول را خواندم. در آن سالها ایشان عبایی داشت. شش ماه پیش در سمیناری دیدم که همان عبا بر دوششان است».
📚منبع:زندگی و مبارزات آیت اللّه مشکینی، ص ۱۵۱.
لینک کانال قصص العلماء
https://eitaa.com/ghesasolama
هدایت شده از رضا ابوزید
12.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مجری آمریکایی خطاب به دانشجویان دانشگاههای ایالات متحده:
🔻شعارهای آیت الله را در دانشگاههای آمریکا تکرار نکنید...
🇵🇸 #طوفان_الاقصی
https://eitaa.com/joinchat/3752657132Cc4d4055b5f
هدایت شده از مرکز نشر آثار آیتالله بهجت
✅ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔷چقدر مسائل است که از راه علم و معرفت و خداشناسی حل میشود، و ما بهجهت ضعف در معرفت، با یکدیگر اختلاف داریم!
📚در محضر بهجت، ج١، ص٢٠٩
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله بهجت قدس سره
✅ @bahjat_ir
مرحوم آیت الله ممدوحی
ما در مدرسهٔ حجّتیه خیلی صدمه خوردیم، فوقالعاده! وضعیّت مدرسه یک جوری بود که الآن من فکر میکنم که ما راستیراستی چرا نمردیم یا مثلاً چهطور شد که ما از آنجا سالم دررفتیم؟!
مدرسه صاحب نداشت. مرحوم آقای حجّت که به رحمت خدا رفته بود، پسری داشت که صلاحیت برای تولیت مدرسه نداشت. مراجع آن وقت هم مدرسه را رها کرده بودند. سیمهای برقش همه خراب بود، آب نداشت، در زمستان آبِ کاسه در داخل حجره تا ته یخ زده بود، یعنی حجرهٔ ما مثل فریزر بود، واقعاً میگویم، درهای حجره وضعیّتی نداشت، پا که میگذاشتیم روی زیلو، پاهایمان یخ میکرد، دستهای ما از سرما ورم میکرد. تنها خدمتی که حوزه به ما آن وقت میکرد، اوّل عرض کنم که، آخرهای آذر یا اوایل دی پنج مَن زغال میخریدند میریختند پشت درِ حجره که این برای زمستانتان. خلاصه مصیبتی بود.
مدرسهٔ حجّتیه خیلی بزرگ است، شاید مثلاً دو سه هکتار است. دستشویی مدرسهٔ حجّتیه هم آن طرفِ مدرسه بود و ما هم این ضلع مدرسه بودیم. کسی که میخواست تا دستشویی برود و بیاید، بیست دقیقه طول میکشید تا بخواهد برود آنجا یک آفتابه بردارد، از آنجا بیاورد لب حوض، با آب پر کند و با خود ببرد. بعد، حوضش هم پر از این کرمریزهها بود. اصلاً نمیشد. من هم چشمم تراخم گرفت در آنجا، که دو سه دفعه هم رفتیم تهران پشت چشم ما را تراشیدند، عمل کردم. یک دفعه هم تو مطبّ دکتر ضعف کردم، نمیتوانستیم وضو بگیریم.
میرفتیم خدمت آقای زنجانی، آقای زنجانی متصدّی مدرسه شده بود، آیةالله سید احمد زنجانی، پدر بزرگوار آیةالله حاج آقا موسی. خُب ایشان هم بسیار مرد شایسته و محتاطی بودند. گفتیم: آقا، ما شبها که مطالعه میکنیم، چراغی که روشن است کشش ندارد برای مطالعه کردن. گفتند که: کسی نیست که پول بدهد شما یک مقوّا ببرید بندازید روی لامپ؟! ما این کار را هم کردیم. رفتیم گفتیم: آقا، ما این کار را هم کردیم، فایده ندارد. اینقدر التماس کردیم تا اجازه دادند لامپ ٦٠ را تبدیل بکنیم به لامپ ١٠٠ و مشغول مطالعه میشدیم. این وضع این مدرسه بود.
یک رخشورخانهای داشت که شما شاید از چند متریاش رد میشدی بوی رخشورخانه آدم را اذیّت میکرد. آن وقت مجبور بودند طلبهها بروند آنجا. یک آبِ حوضی داشت معلوم نبود مضاف [است] یا مطلق؛ آن وقت لباسها را آنجا میشستند، بعد بوی گند میداد.
آن سال هم سالی برفی بود. خیلی برف میآمد. مدرسهٔ حجّتیه آب انبارش بیستوسه پلّه میخورد میرفت پایین. ما هم اجازه گرفته بودیم که با آبِ آبانبار وضو بگیریم. آقای زنجانی گفت: به شرطی که شما بروید یک آفتابه آب از آبانبار بیاورید بیرون، لب باغچه وضو بگیرید! خب ما هم گاهی از اوقات آب خوردنمان هم همان بود. با همان هم غذا میپختیم. یک کوزهای دستمان بود، یک آفتابه هم دست دیگرمان، برویم پایین بیستوسهتا پلّه. چراغ هم نداشت. شبِ تاریک برف که میآمد، این برفها، کسی نبود این برفها را پارو کند. یخ میکرد قلمبه قلمبه. اینجوری شب تاریک بیستوسه پلّه غرق یخ، میخواست ما برویم، یک دستمان کوزه، یک دستمان آفتابه، که برویم آب بیاوریم بالا! من یادم هست آن وقت آمدند به ما گفتند که: کوهنوردها قلّهٔ فلانجا را فتح کردند. گفتم: خدا پدرت را بیامرزد، بگو اگر راست میگویی بیا از این پلّهها برو پایین. وضعیّت اینجور بود.
..ما در منزلمان دو نفر مستخدم داشتیم. خلاصه خیلی راحت زندگی میکردیم. ولی من این زندگی را رها کرده بودم و طلبگی را انتخاب کرده بودم.
..شبهای جمعه حاج آقا حسین فاطمی بود، از شاگردهای مرحوم آقا میرزا آقا جواد [ملکی] تبریزی بود، درس اخلاق داشت شبهای جمعه. ما میرفتیم آنجا. ایشان درس اخلاق برای طلبهها میگفت. بعد بالای منبر میگفت: آقا تو طلبهای؟ تو بطلهای! تو چه کار میکنی؟ با آن وضعمان گریه میکردیم!
..من یادم است در مدرسه حجتیه که ما ساکن بودیم مدرسه حجتیه دو طبقه هست اگر شب بعد از نماز مغرب و عشا کسی میان این راهرو کفشش صدا میداد یا بلند حرف میزد تا ته سالن که میرسید در چند تا از حجرهها باز شده بود اعتراض میکردند؛ آقا شب تحصیلی است، چه خبره؟! تو مدرسه حجتیهای که در آن زمان شاید صدها، بلکه شاید پانصد طلبه داشت صدای کمترینی نمیآمد.
کتابخانه آنوقت، چهار از شب رفته، باز بود و کتاب گیر طلبهها نمیآمد. بعد مثلاً طلبه مکاسب میخواند دور تا دورش حاشیه بود، حاشیه آخوند بود، حاشیه آشیخ محمد حسین بود، مکاسب میخواند و تمام حواشی دورش را، کفایه میخواندند تمام حواشی کفایه را هم مطالعه میکردند پیش مطالعه میکردند. من در فقه با هم مباحثهیمان پیش مباحثه میکردیم یعنی درسی را که هنوز نرفته بودیم مباحثه میکردیم. طلبه هیچ همّی نداشت الاّ اینکه درست بخواند.
منبع: سایت معرفی کتب حجت الاسلام عبدالرضا نظری https://n1379.blog.ir/post/23
نقل از مجله «حاشیه» ش۱۳
هدایت شده از خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
🔴عروس بزرگ امام خمینی(ره) دار فانی را وداع گفت...
معصومه حائری عروس امام خمینی و همسر شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی،
صبح امروز پس از یک دوره بیماری در ۸۶ سالگی دار فانی را وداع گفت.
معصومه حائری فرزند مرحوم آیتالله شیخ مرتضی حائری و از خاندان آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری بنیان گذار حوزه علمیه قم بود.
سیدحسین خمینی، بزرگترین نوه ذکوری امام خمینی، فرزند او بود.
ایشان در تاریخ ۱۷ فروردین ماه سال ۱۳۳۳ با حاج آقا مصطفی خمینی ازدواج کردند.
الفاتحه مع الصّلوات ..
🌹🌹🌹