#عـــــــــــــالیههههههههه
#شهدایییی
🔹شب عملیات ....🌚
برای رد شدن از سیم خاردارها . . . نیاز به
یک نفر🙋🏻♂داشتن تا روی سیم ها بخوابه...
👈🏻تا بقیه بتونن از روش رد بشن . . .
داوطلب🙋🏽♂ زیاد بود . . .
🔸قرعه انداختن افتاد به نام یه جوان🙎🏻♂...
همه اعتراض کردن . . . الا یه پیرمرد👴🏻
گفت : چکار دارید بنامش افتاده دیگه❗️بچه
ها از پیرمرد بدشون اومد . . .😒
🔹دوباره قرعه انداختن . . .بازم افتاد
به اسم اون جوان😳جوان بدون درنگ
خودش رو به صورت انداخت روی سیم خاردار . . .🙌
🔸بچه ها با بی میلی😕 و اجبار شروع
کردن به رد شدن از روی بدن جوان . . .😓
👱🏻جوان دستشو تودهنش گرفتو بادندوناش محکم فشار میداد تا صداش در نیاد....😔
#بالاخره....‼️👇🏻
🔹همه رفتند الا پیرمرد . . . 🚶🚶🚶
گفتن بیا . . . گفت نه . . . شما برید من باید
وایسم بدن پسرم رو😣 ببرم برای مادرش. . . مادرش منتظره . . .😭
🔸اونجا همه فهمیدن پیرمرده بابای اون
جوونه بوده....😭
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
افق_ولایت🌥⛅️🌤☀️
@Ofogh_Velayat