روزگاری شهر ما ویران نبود
دوست فروشی اِنقدر ارزان نبود
صحبت از نامردی مردان،نبود
هیچ شخصی بهتر از دوستان نبود
دوستان را نارفیقی ننگ بود
رنگ دوستی بهتر از هر رنگ بود
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قشنگترین چمدون خونمون بالای کمد بودُ دست ما بچه ها بهش نمی رسید ، همیشه دوست داشتیم نزدیک عید بشه که مامان درش رو باز کنه و رومیزی مخمل رنگارنگ رو برای سفره هفت سین در بیاره ، ما هم یه دور چمدونُ زیر و رو
می کردیم انگار یه کشف مهم کردیم ُ دنبال یه جنس ناب بودیم ...
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
سلامتى اونى كه
برامون ٢٤ ساعت كار كرد
حقوقم نخواست
ميگفت خوشبخت شي
خستگيم در ميره
مادر رو میگم.
به سلامتی مادر که
فرشته روی زمین است ❤️
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
چند الاغ سوار در حال عبور از دروازه قزوین در حالی که یکی از آنها نیم نگاهی هم به اتومبیلی که در کنار توقف کرده دارد!
حدودا صد سال پیش
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
مال حرام، ماندنی نیست
مردی در بصره، سالها در بستر بیماری بود؛ به طوری که زخم بستر گرفته و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند و همیشه دست به دعا داشت. روزی عالمی نزد او آمد و گفت: میدانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟ گفت: بهخدا قسم حاضرم. داستان مرد بیمار به این طریق بود که در بصره بیماری وبا آمد و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آبلیموست.
این مرد، تنها آبلیموفروش شهر بود که آبلیمو را نصفه با آب قاطی میکرد و میفروخت. چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطرهای آبلیمو میریخت تا بوی لیمو دهد.مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا میکنم زندگی تو بر باد برود، چنانچه زندگی مردم را بر باد میدهی و خونشان را در شیشه میکنی. عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ۱۰ سال است برای درمان و علاج خود آنها را میفروشی.
میدانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد و زجرکش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد. پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسهها را فروخت، پدر جان داد.
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
دختر با عروسک
عکاس: آنتوان سوروگین
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
محلههای قدیم مثل یه خونه بود. خونهها اتاقهاش بودن و کوچه حیاطش. همسایهها هم اعضای خانواده بودند.
البته بیآفت هم نبود، ولی قدیمیا اعتقاد داشتن باید مردمدار بود و آفتها رو برطرف کرد.
کوچهها خاموش و غریبه نبود. از کوچههای ناآشنا و از ناآشناهای کوچه نمیترسیدیم. انگار که توی حیاط خونه خودمونیم. حیاطی که با درختها، پرندهها و گربهها سهیم شده بودیم. اون موقعها انقدر با طبیعت بیگانه نبودیم.
بعد از ظهرهای پاییزی،
زیر درختهای طلایی کوچه،
صدای قارقار انبوه کلاغها
خانمهای همسایه که برای خرید از گاری یا وانت توی کوچه میومدن و سر صحبتشون باز میشد
بازی گل کوچیک با بچهها و ماشین یا موتوری که از وسط بازی ما رد میشد و ما با چند ثانیه بیحرکت شدن، نشون میدادیم که نه اون مزاحم ماست و نه ما محل عبورشو بستیم
توپی که گاهی زیر ماشین میرفت، گاهی شوت میشد اون دور دورا و یه عابر خوشرو بود که سعی میکرد توپ رو به شکل دراماتیکی به ما برگردونه.
کاش الان کسی بود که ما میگفتیم آقا آقا... همون خوشی ما رو بده بیزحمت... و اون هم با یه بغل پا، چیزی که ازمون دور شده بود رو بهمون برمیگردوند.
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاضرین تو این خونه ها زندگی کنید؟!
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد اون حال خوبی
که دیگه نیست بخیر ❤️
قوری لعابی
قوری شلغمی
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
حکایت مجنون و عشق لیلی
مجنون از راهی میگذشت.
جمعی نماز گذاشته بودند. مجنون از لا به لای نمازگزاران رد شد.
جماعت تند و تند نماز را تمام کردند.
همگی ریختند بر سر مجنون.
گفتند:
بی تربیت کافر شده ای.
مجنون گفت مگر چه گفتم؟!
گفتند:
مگر کوری که از لای صف نمازگزاران میگذری. مجنون گفت من چنان در فکر لیلی غرق بودم که وقتی میگذشتم حتی یک نمازگزار ندیدم.
شما چطور عاشق خدایید و در حال صحبت با خدا همگی مرا دیدید؟
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
❗️خبری فوق العاده برای دیابتی ها❗️
🍎دیابتیهای عزیزم....
🚫اگر شما هم آرزوی دیدن قندخون پایین ۱۰۰ رو دارید و باور درمان شدنتون سخته بیا تو کانال زیر تا به آرزوت برسی
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1375208120C8cca61a32a
👆👆👆👆👆👆👆👆
✓مهربانی دیوار نمیخواهد
✓مهربانی یک دل بزرگ و با صفا میخواهد
✓دلی به وسعت دشت
✓و دشتی به اندازه گذشت...
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
تصویری تاریخی از ورودیِ اهرام😍
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما اینجوری بزرگ شدیم ، مارو از آمریکا میترسونید؟!
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
چشم اندازی از تهران، حوالی دهۀ ۱۲۹۰ خورشیدی
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#قاب_قدیم
💯 کانال دنیای قدیم ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
اگر بچه ی دهه هشتادی یا نودی دارید، حتما امشب
بعداز اینکه کارش با تبلت یا کامپیوترش
تمام شد، صدایش کنید بیاید کنارتان
بنشیند و برایش تعریف کنید:
ما که بچه بودیم، زمانیکه روزنامهها
هنوز اینقدر پرتیراژ و بیمصرف نشده
بودند، هرسال آخر خرداد در یک حرکت
جمعی، دفتر مشق و دیکتهمان را به
سبزیفروش محل تحویل میدادیم!
بعد هر بار که سبزی میخریدیم، تفریحمان
باز کردن ورقهی دور سبزی و خواندن انشا
و دیکتهی بچههای محل بود! هیچوقت
هم نفهمیدیم چرا خواندنِ کلمه به
کلمهی انشاءهای دورِ سبزی اینقدر کِیف
میداد و برایمان جذاب بود...!
اوج خوشحالی و سورپرایزمان هم وقتی
بود که یک برگه از دفتر مشق یا انشای
خودمان، آخر تابستان با یک کیلو سبزیِ
آش برمیگشت خانه !
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
🦅عمر عقاب ۷۰ سال است ولی به ۴۰ که رسید چنگال هایش بلند شده و انعطافِ گرفتن طعمه را دیگر ندارد..
نوک تیزش کند و بلند و خمیده میشود و شهبال های کهنسال بر اثر کلفتی پَر به سینه میچسبد و دیگر پرواز برایش دشوار است.
آنگاه عقاب است و دوراهی:
بمـیرد یـــــا دوباره متولد شود
ولی چگونه؟؟
عقاب به قله ای بلند میرود نوک خود را آنقدر بر صخره ها میکوبد تا کنده شود و منتظر میماند تا نوکی جدید بروید. با نوک جدید تک تک چنگال هایش را از جای میکَند تا چنگال نو درآید. و بعد شروع به کندن پَرهای کهنه میکند.
این روند دردناک 150 روز طول میکشد ولی پس از 5 ماه عقاب تازه ای متولد میشود که میتواند 30 سال دیگر زندگی کند.
برای زیستن باید تغییر کرد.
درد کشید...
از آنچه دوست داشت گذشت.
عادات و خاطرات بد را از یاد برد و دوباره متولد شد.
یـــــا بايد مُرد...
انتخاب با خودِ توست...
*تمثیل سرخپوستی
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
نفت و بنزین ارزان شد!
خبر قدیمی در سال ۱۳۴۲
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طراحیهای اون دوران چقدر جذاب بوده ببینید درب باک بنزین کجا تعبیه شده😮
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
درمان مشکلات آقایان با نسخه
*حکیم خیر اندیش* 🌱💊
در کمتر از یک هفته با داروهای گیاهی درمان شوید
🟣 دارای گواهی درمان
🟣با بیش از ۱۰.۰۰۰۰ نفر نمونه درمان
برای مشاوره به دایرکت مراجعه کنید: ⬇️⬇️⬇️⬇️
⭕️https://app.epoll.pro/41999500
⭕️https://app.epoll.pro/41999500
📞شماره تماس :
⭕ 09922603391
⭕ 09922603391
لینک ورود به کانال :
https://eitaa.com/joinchat/3161784817C9b25b8ac9d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا دلم زندگی تو تهران اون سالها رو میخواد
خسته شدم از این شلوغی بیخود، هرج و مرج، آلودگی و استرس عقب موندن تو این شهر بزرگ
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
يك سفر فراموش نشدنی
دانشجويان معماری دانشگاه تهران ١٣٥٣
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
سرم را سرسری متراش، ای استاد سلمانی
که ما اندر دیار خود،سری داریم و سامانی..
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
ما مدرسه نرفتهایم!
مدرسه زمانی مدرسه خواهد بود که ما در آن موارد زیر را میآموزیم:
مالیات چیست؟
چگونه درآمد داشته باشیم؟
چگونه خرج کردن پول را مدیریت کنیم؟
چگونه کارهای بانکی را انجام دهیم؟
چگونه آشپزی کنیم؟
چگونه تغذیه مناسب داشته باشیم؟
چگونه با «نه شنیدن» کنار بیاییم؟
چگونه «تنهایی» را مدیریت کنیم؟
چگونه خود را دوست داشته باشیم؟
چگونه رابطهای را آغاز کنیم؟
چگونه از روابط مراقبت کنیم؟
چگونه در مصاحبه شغلی شرکت کنیم؟
چگونه برای خرید خانه برنامهریزی کنیم؟
چگونه در شرایط سخت، خود را سرپا نگه داریم؟
با نگاه به آنچه باید میآموختیم و مرور آنچه آموختیم، میتوان گفت: «ما مدرسه نرفتهایم!»
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#تلنگر
شب بود؛ اما حسنک هنوز به خانه نیامده بود،
حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.
او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت تنگ به تن میکند.
او هر روز به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهایش ژل میزند.. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست، چون او به موهای خود گلد می زند. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند چون او با پطروس چت می کرد.
پطروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت میکرد. روزی پطرس دید که سد سوراخ شده است اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود..
او نمیدانست که سد تا چند لحظه دیگر میشکند و ازاین رو در حال چت کردن غرق شد.
برای مراسم ختم او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود.
ریز علی دید کوه ریزش کرده است اما حوصله نداشت. ریز علی سردش بود و دلش نمیخواست لباسش را در آورد. او چراغ قوه داشت اما حوصله دردسر نداشت. قطار به سنگ ها بررخورد کرد و منفجر شد تمام مسافران و کبری مردند اما ریزعلی بدون توجه به خانه بازگشت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود .
الان چند سالی بود که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد. او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او اصلاً حوصله مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمانان را سیرکند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد.
آخرین باری که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت.
اما او از چوپان دروغگو هم گله ای ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد و به این دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ دیگر وجود ندارد
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
ميدانی جانم !
صبحها همين كه صدایِ سوت کشیدنِ کتری رویِ اجاق را بشنوی،
بویِ نانِ سنگکِ تازهیِ صبحِ زودِ پدر به مشامت برسد،
و صدایِ صبحانه حاضر کردنِ مادر از آشپزخانه بیاید،
يا وقتی عطرِ قرمه سبزيهایِ ظهرِ جمعهاش تویِ خانه ميپيچد و هوش از سَرت ميبرد، همين كه چشمت ببينتشانُ گوشَت نفسهايشان را بشنود،
همین که آغوشِ گرمشان را لمس کنی و بگویی «چقدر دوستشان داری» يعنی «صبحت بخير» شده ...!
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
این خوشگلا ظرفهای پیکنیکاند متعلق به دهه ۴۰
ملت با این جواهرات میرفتن پیکنیک !
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f