مولایمان نگاه به رفتارمان می کند
پس #قصه_امام_زمانی را
#برای_فرزندان_تعریف_کنیم
●مرحوم آقای #دولابي می فرمود: پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و به آنان گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم.
خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد ببیند کی چه کار میکند، کار آنان را مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند…
یکی از بچهها که #گیج بود، حرف پدرش یادش رفت. سرش گرم شد به #بازی. یادش رفت که پدرش گفته خانه را مرتب کنید.
یکی دیگر از بچهها که #شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند.
یکی که #خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که #آقا_بیا، بیا ببین این نمیگذارد،خانه را مرتب کنیم.
👈اما آنکه #زرنگ بود، #نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از #پشت_پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را،میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد.هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم.
آن بچه شرور همه جا را هی به هم میریخت، هی میدید اون برادر ناراحت نمی شود و خوشحال است.وقتی همه جا را به هم ریخت، آن وقت بود که #آقا آمد ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد،
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش! نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن
#خانه_را_مرتب_کن ! تا آقا بیاید!
💌ارسالی از شما👆
https://eitaa.com/olgoorah