-عُلّیه!
-
عریضه نامهی سِیّم
مرسولهام را بین مرسولات ارسالی، برسانید به دستان مبارک معشوقمان -ارواحنا فداه-
-آهوی دل-
یا نور رخصت! اما بعد...
ای به قربان خاک قدوم جواهرآسایت شوم، قدمی بر چشم بگذار و بیا به شهر و دیار دل، که کرور کرور جان فدایت کنیم!
تصدقتان! حال همه خوب است، ملالی نیست جز مردن و زنده شدن گاه به گاهِ آهوی دل که مردم به آن دلتنگی میگویند!
اگر میتوانستیم جوری از کنار این زندگی سخت میگذشتیم که زانوی آهوی دل نلرزد، اما لاعلاج این امر را بلد نیستیم و دلتنگی امان آهوی دل را بریده است؛ و دوای درد آهوی دل، طبیب حاذقی چون شما داند؛ گرچه دوای درد را خود نیز دانم که زیارت روی منور حضرت سلطان -ارواحنافداه- است!
جانم برایتان بگوید حوالی خزان خوابهای ما سال، سالِ پربارانی بود!
میدانم هوای صحن گوهرشاد به هنگام باران، جان میدهد برای گریستن و زانو بغل کردن؛ اما وقتی در هوای رویاهایم طوفان آمد، آهوی دل سخت آزرده شد و زانویش شکست. حالا آهوی دل به تیمارتان محتاج است یا ضامن آهو...
من از شما دورم! خیلی دور، اما شما لااقل حتی هر وهله، گاهی در سکوت پر از هوهوی بادهایی که طعم طوفان میدهند، میهمان قلبم باشید و سکوت را بکنید و ضامن آهوی دل باشید...
به قول شاهان، رعیت را چه به گله از سلطان؟! گلهای نیست، فقط هراز گاهی التفاتی فرموده، سراغی از چاکرتان بگیرید که هزار و اندی روز است که این فراق لاکردار، آهوی دل را به دام انداخته.
آسدرضا حاجتی نیست، فقط گاه به گاهی سری هم به دل خانهزادتان بزنید، که آهوی دل بس هوای آغوشتان کرده.
به قول حضرت لسانالغیب:
چه خوش صید دلم کردی
بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را
از این خوشتر نمیگیرد...
عریضهام طویل شد، چشمانتان ملول گشت...
ملالی نیست جز همان دلتنگی سابق
۱۷ شهر رمضان ۱۴۴۶ قمری
«مراسلات قلب، الی حبیب خراسان»
✍🏻 زهرا رجبی
-عُلّیه!
سید بیا و برگرد...!
-سید بیا و برگرد
تنها شدیم، تنها؛ سید بیا و برگرد
از کوهودشتوصحرا، سید بیا و برگرد
یکشب فقط رهاکن این دردهای ما را
از بین سوز و سرما، سید بیا و برگرد
خدمت بس است سید، امشب بخواب راحت
اما دوباره فردا، سید بیا و برگرد
آخر مگر چه دیدی در آسمان هشتم؟!
سخت است این معما. سید بیا و برگرد...
تو سوختی و رفتی، ما سوختیم و ماندیم
ما را نکن تماشا، سید بیا و برگرد
شاید تو را ببینیم، با آن نگاه گرمت
یک شب میان رویا، سید بیا و برگرد
امسال در محرم، بیتو چگونه خوانیم
إن کنتَ باکیاً را، سید بیا و برگرد..
زینب دوید مقتل، با قلب پاره پاره
گفت:«ای عزیزِ زهرا، سید بیا و برگرد.»
-غمانگیزترین خردادِ تاریخِ ایران
-۱۴۰۳/۰۳/۰۲
✍🏻زهرا رجبی
-عُلّیه!
-سید بیا و برگرد تنها شدیم، تنها؛ سید بیا و برگرد از کوهودشتوصحرا، سید بیا و برگرد یکشب فقط رها
هر روز که میگذره، بیشتر جای خالیتون حس میشه آقا سید!
به قول اون خانمه که وایساده بود پشت سرم
میزد به صورتش و میگفت:
ورزقان چللری خارابا اولیدی، سن ساغگالیدون سید!
کاش جنگلهای ورزقان خراب میشد ولی تو سالم میموندی سید!
1_17410955231.mp3
7.74M
±اوناییڪہ شَبها با هَندزفِری مداحی گوش میکُنن اینڪانالُازدست ندَن 🎧😍👇🏻
-
🌱https://eitaa.com/joinchat/2268005017C2983c6f3f4
-
¦مَداحیٰاشدِلهَمہروبُـرده🎙👆🏻💔