eitaa logo
دانلود
🔰عباس چندین بار مجروح شد. در خیبر مچ دستش به شدت مجروح شد، در عملیات دیگر ترکشی به سینه اش کنار قلبش نشست. اما هر بار بدون از دست دادن زمان به منطقه بر می گشت. در فاو شیمیایی شد و در بیمارستان بستری. تا به خودش آمده و به هوش آمده بود، با لباس بیمارستان فرار کرد و به عملیات برگشت. آنجا چند خبر نگار گیرش انداختند، اما زیر بار مصاحبه نرفت و از دست آنها هم فرار کرد تا در عملیات باشد... 🔰هر وقت از عباس می پرسیدم در جبهه چه کار می کنی، می خندید و می گفت:«هیچی یک تفنگ خالی می دهند دستم، تا عراقی ها به سمتم آمدند از ترس آن را به آنها تحویل می دهم!» بعد از مفقود شدن عباس فهمیدم، عباس فرمانده گردان بوده و یلی از یلان جنگ! آخرین باری که تماس گرفته بود، گفتم: «عباس، پسر عمویم مفقود شده، اگر می توانی خبری از او برای ما بیاور!» عباس با خوشحالی گفت: « به! چه خوب است که مفقود شده!» همان شب خودش برای عملیات رفت و مفقود شد! 🌱🌷🌱🌷 عباسعلی میرزایی دولت آبادی سمت: معاون گردان زرهی، لشکر 19 فجر 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید عباسعلی میرزایی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌷 سالگرد شهادت شهید هسته ای داریوش رضایی نژاد گرامی باد🌷 🌷 در یک مسأله علمی‌ پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمی‌کردیم. گفتیم رضایی‌نژاد می‌تواند کار را ادامه بدهد، موضوع را بااو در میان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم. بی‌توجه به مبلغ پیشنهادی ما گفت: این مسأله به دردی هم می‌خوره؟ 🌷 ما هم گفتیم: نه، به دردی نمی‌خوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مسأله رو حل می‌کنه. 🌷 داریوش گفت: من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچ‌گوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره، خیلی بیشتر برام ارزش داره تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ‌ کس مثل اون رو نداره یا مسأله‌ای رو حل کردم که هیچ کس حل نکرده 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید داریوش رضایی🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊🍃 پشت هر دخترکی، گرم به دست پدری است…💔😭😭😭 بیاد نازدانه های شهدا عزیز توچگونه رسم پروازرا آموختی تااینچنین ازدنیای زیبای فرزندت جدا شدی وخدایی شدی آخرین وداع💔 🕊 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💢گر روزی به مرگ عادی جان دادم بدان که نتوانستم برای امام زمانم مفید باشم... 🔰همیشه آرزوی شهادت در سر داشت ،اما از روزی که حاج قاسم سلیمانی سردار دل‌ها به شهادت رسیدند دیگر آرام قرار نداشت... 🔰 همیشه عادت به چله گرفتن داشت ... این بار قبل از ماه محرم به قصد شهادت چله زیارت عاشورا گرفته بود و من از نیتش بی‌اطلاع بودم تا اینکه یک روز که با هم به گلزار شهدا رفتیم کنار قبر عموی شهیدم لب به سخن باز کرد با اشاره به قبر عمویم گفت: من هم روزی اینجا می‌خوابم چقدر خوب است که در بین شهدا جایی داشته باشیم ... مثل اینکه می‌خواست وصیت کنه بار سفر را بسته بود این بار خیلی جدی حرف‌هایش را برایم گفت: «اگر روزی به مرگ عادی جان دادم بدان که نتوانستم برای امام زمانم مفید باشم این تن بی‌ارزش لیاقت خاک را هم ندارد پس چه بهتر که انسان با شهادت این دنیا را ترک کند» دلم لرزید... پاهایم سست شده بود اشک از گوشه چشمانم جاری شد کنار قبور شهدا نشستم و گریه کردم... وقتی حال مرا دید دیگر حرف‌هایش را ادامه نداد با خنده گفت «خانم بادمجان بم آفت ندارد حالا این دل هست که آرزو دارد» 🔰 در روزهای سخت کرونا دائم نجوا می‌کرد کربلا کربلا ما داریم می‌آییم و می‌گفت: اربعین انشاالله کربلا.... با همین نجواها رزق شهادتش را در روز اول محرم از اربابش امام حسین گرفت... محمد جواد حسین دوست 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد جواد حسین دوست 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💢در زمان جنگ من امدادگر بودم. روزی به منطقه جنگی جوانرود حسین آباد اعزام شدیم. با بچه‌ها و رزمندگان شیراز آشنا شدم. شب اول نماز را به امامت «علی بیضایی نژاد» خواندیم . شهادت از چهره‌اش می بارید. با این وجود که در جبهه‌ هیچ نامحرمی نبود مدام سرش پایین بود و تبسمی بر روی لبانش. 💢گاه گاهی آهسته می گفت الهی شکر. بچه ها علاقه خاصی به علی داشتند و او به «علی شفاعت» معروف بود. چون دوستانش به یقین میدانستند او شهید خواهد شد. 💢شب قبل از شهادتش رسید. آن شب علی امام جماعت بود. پس از نماز با چشمانی پر از اشک رو به بچه ها گفت: بچه ها از فردا من امام جماعت شما نیستم. بچه ها گفتند: چرا؟ گفت: صبر کنید میفهمید. دعای کمیل را علی و دوستش مجتبی خواندند. روز بعد علی به همراه دیگر رزمندگان به سوی میدان مین در اطراف سنگر رفتند. ساعت ۷ الی ۸ بود که صدای مهیبی را شنیدم و هراسان به سوی صدا دویدم که علی و دوستش مجتبی را غرق در خون دیدیم. از چهره علی نور می بارید. علی بیضایی نژاد 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید علی بیضایی نژاد 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
✍وصیت عشاق: 🔹 "من خوشحالم از اینکه بشوم . چون را اوج تکامل می دانم . چرا که در راه عقیده خود جهاد  میکنم ... چرا هر وقت به ما می گویند وصیتنامه ، یاد از اموال و دارایی خود می کنیم ولی به این فکر نمی افتیم که چه کارهایی برای اسلام کرده ایم ... چه بهتر است انسان به بهترین درجۀ شهادت شهید شود ، با آگاهی کامل از اسلام و آشنایی کامل از قرآن ، مکتب اسلام ، رهبر ، و... دعائی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد علی دعائی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
تاسوعا در کربلا بودم که محمد با من تماس گرفت و گفت بابا جان! زیر قبه امام حسین (علیه‌السلام) برای من نماز بخوان. گفتم باشد! بعد از خواندن نماز با محمد تماس گرفتم. گفتم بابا خیلی شلوغ بود با این حال در روز تاسوعا در حرم امام حسین (علیه‌السلام) و در روز عاشورا در حرم حضرت عباس برایت نماز خواندم، اما آن‌قدر شلوغ بود که نمی‌توانستم رکوع و سجود بخوانم و ایستاده نماز خواندم. محمد گفت بابا دستت درد نکند، ان‌شاءالله که کارم درست شده! من از او نپرسیدم چه حاجتی داشت و چه از امام حسین طلب کرد، اما حالا می‌دانم که آن خواسته چیزی جز شهادت نبود. قرار بود سال ۱۴۰۲،من، محمد و عروسم با هم برویم که شهادت محمد اتفاق افتاد. کاروان‌هایی که به موکب هییت اجناس را منتقل کردند با نام و تصاویر شهیدان جابر و محمد جهانگیری مزین شده‌ بودند ... محمد جهانگیری حمله تروریستی حرم شاهچراغ 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد جهانگیری 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
✍قسمتی از وصیت نامه زیبای شهید: خدايا چگونه است كه اين بدن ضعيف و ناتوان را در آتش دوزخ بسوزانى در حالى كه از گذشته‌ام از غفلتهايم و گناهانم پشيمانم. خدايا تو غفورى، تو رحيمى، من تحمل آتش دوزخت را ندارم. ببخش مرا، مى‌دانم كه غافل بودم. بر خودم ستم كردم اما پشيمانم. خدايا تو گفتى اگر توبه كردى، شكستى توبه‌ات را بازهم بيا در توبه باز است. خدايا اگر گناه زشت است، عفو و رحمتت زيبا است. پس بيا از لطف و كرمت اين زيبايى را عطا فرما.... محمد صادق استعجاب 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد صادق استعجاب🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💢موسی در یک مغازه با بردارهایش شریک بود. کمی که پول جمع کرد برای خودش یک بقالی کوچک در نورآباد باز کرد. همان روز اول بعد از چیدن اجناس، گفت یک شریک خوب برای خودم پیدا کردم! با ناراحتی گفتم تو اگر شریک می خواستی، چه کسی نزدیکتر و بهتر از برادرهایت! گفت با یکی از برادر نزدیکتر. می خواهم با امام زمان(عج) در مغازه شریک شوم. تصمیم گرفتم از هر 40 تومن که در می آورم، یک تومان را برای امام زمان(عج) کنار بگذارم. سه روز در هفته مغازه را تعطیل می کرد و برای تبلیغ و راهنمایی مردم به روستاهای اطراف می رفت، با همان سهمی که کنار گذاشته بود برای مردم فقیر هدیه می خرید و می گفت این هدیه از طرف امام زمان برای شماست. با اینکه سه روز مغازه اش تعطیل بود و ما عیال وار بودیم، اما کارش چنان برکتی داشته که زیاد هم می آوردیم!!! موسی رضازاده 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید موسی رضا زاده 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💢به مناسبت یادواره سردار شهید مهدی فیروزی ، در 💢تقریبا 16ساله بود که کار فرهنگی می‌کرد. روی مقوا احادیث و جملاتی می‌نوشت که البته بیشتر سخنان امام‌حسین(ع) بود و اطراف آن را با کشیدن نقاشی تزئین می‌کرد، سپس به مغازه‌های محل می‌داد و از مغازه‌داران می‌خواست تا آن‌ها را در مغازه خود نصب کنند. 💢علاقه بسیار شدیدی بین مهدی و برقرار بود، به طوری که آیت‌الله مدنی مرتب احوالش را می‌‌پرسیدند و برای آمدنش روزشماری می‌کردند. مدتی را در جنوب لبنان به آموزش دوره چریکی با گذراند. یکی از برنامه‌هایش گزینش نیرو برای اعزام به لبنان بود. 💢مقید به خواندن نمازشب بود. به ما تاکید می‌کرد که در امور به اهل بیت(ع) متوسل شویم. در راس این توسلات، توسل به امام‌زمان(عج) بود. می‌گفت: «باید کارها را به ایشان ارائه دهیم و از ایشان راهکار بخواهیم؛ چون مسئول ما در زمان حال، امام‌زمان(عج) هستند.» 💢دو روز قبل از شهادتش خواب دید که دو نفر او را تعقیب می‌کنند و قصد دارند با اسلحه به او شلیک کنند. در نهایت به مهدی می‌رسند و به سمتش تیراندازی می‌کنند. سرانجام ،منافقین کوردل باشلیک۱۹تیر او را شهید کردند مهدی فیروزی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید مهدی فیروزی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
پرونده بهنام را در ستاد نیروی انتظامی بندرعباس بررسی کرده بودیم. پرونده کاری او خیلی خوب و پرسابقه بود. خواستیم توی همان ستاد بندرعباس نگهش داریم که بهنام خودش درخواست داد به بشاگرد اعزامش کنیم. بعد که پیگیری کردیم ماجرا را فهمیدیم. شخصی که قرار بود به بشاگرد اعزام شود متاهل بوده و از اینکه قرار است به منطقه خطرناک و محرومی اعزام شود خیلی ناراحت بود. بهنام خودش داوطلب شد و به آن شخص گفت: «نگران نباش. من مجردم. داوطلبانه به جای تو می‌رم!» همینطور هم شد. جایگاه بهتر در یک ستاد مرکزی و مجهز را رها کرد و به بشاگرد رفت. از خدمت در آنجا تنها شش ماه مانده بود که شد! بهنام امیری 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید بهنام امیری 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🔰 📌در منزل خوش اخلاق و قابل تحسین بود. به گفته مادرش: او گل سرسبد خانواده بود. با پدر، مادر، خواهر و برادرانش بسیار مهربان بود و همیشه به آن‌ها سفارش می‌کرد که به فقرا و بیچارگان کمک کنند و نگذارند آن‌ها طعم فقیری را بچشند. 🔰 به مادر می‌گفت: اولین چیزی که به منزل می‌آورید، مقداری از آن را به فقرا بدهید. 🔰 نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شد و اسراف را از خصوصیات بد برای انسان‌ها می‌دانست و خود نیز در این امر بسیار کوشا بود که مبادا اسراف کند، چه در لباس و پوشاک و چه در غذا و خوراک. 🔰سرانجام ۱۳۶۵/۷/۴ در جبهه پیرانشهر و در حین درگیری با دشمن، دست در دست معشوق نهاد و تا اعلا علیین پرواز کرد. پیکر مطهر و معطرش را در گلزار شهدای نی‌ریز به خاک سپرده‌اند. فریدبهنام 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید فرید بهنام 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃