eitaa logo
امت واحده
86 دنبال‌کننده
2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
39 فایل
اسلام دین برادری وبرابری ادمین کانال @montazear_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖تفسیر قرآن کریم با داستان📖 ✳️ بهترین نگهبان 🌴فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ 🍃ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ (یوسف : ٦٤)🍃 ✅ راننده خواب‌آلود ✍ یکی از معانی «ب» در عربی، یاری خواستن است، بنابراین وقتی می‌گوییم «بسم الله الرحمن الرحیم»؛ یعنی از خداوند بخشنده مهربان، یاری می‌جوییم. راننده‌ای که اهل تقوا بود، تعرف می‌کرد: «من خودم را عادت داده‌ام همیشه وقتی پشت فرمان می‌نشینم، ابتدا «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویم شبی، سوار کامیون بودم و از یک سربالایی بالا می‌رفتم، ناگهان خواب بر چشمانم غالب شد. نمی‌دانم چقدر گذشت که ناگهان با صدای بوق ممتدی از خواب پریدم. وقتی حساب کردم، دیدم از آنجایی که به خواب رفتم تا اینجا حدود چند کیلومتر می‌شود، یعنی من چند کیلومتر در خواب رانندگی کرده بودم.» چه کسی او را در این مدت نگه داشت؟ جاده سربالا، فرمان هم آزاد و مرگ هم در کمین. معلوم می‌شود وقتی راننده از خداوند مدد خواسته است، خداوند هم به کمک او شتافته و او را از مرگ نجات داده است. 📚 داستان‌های شهید دستغیب ره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖تفسیر قرآن کریم با داستان📖 ✳️ میزان برتری 🌴يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ 🍃ﺍﻱ ﻣﺮﺩم ! ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ ﻭ ﻣﻠﺖﻫﺎ ﻭ ﻗﺒﻴﻠﻪﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ تا ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ . ﺑﻲﺗﺮﺩﻳﺪ ﮔﺮﺍﻣﻰﺗﺮﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺗﺮﻳﻦ شماست. ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺩﺍﻧﺎ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ🍃 (حجرات: ۱۳) ✅ ریش سلمان یا دم سگ!!! ✍ روزی احمقی به جناب سلمان گفت: تو کی هستی؟ پسر که هستی؟ سلمان فرمود: من و تو اول نطفه بودیم و در آخر هم جیفه (مردار) هستیم. اما در آن عالم و در روز قیامت اگر حسنات و کارهای نیک من زیاد شد، من کریم هستم و اگر کم آمد، لئیم (پست) هستم. منافق دیگری به حضرت سلمان گفت: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ سلمان فرمود: اگر از پل صراط رد شدم، ریش من بهتر است. اما اگر عبور نکردم، دم سگ برتر است. 📚 داستان‌های شهید دستغیب ره 👇 آدرس ما در پیام رسان های مختلف . لطفا با دنبال کردن صفحات و معرفی ما ، به دیده شدن ما کمک کرده و ما را در مسیری که انتخاب کرده ایم یاری کنید. 👇 اینستا: https://www.instagram.com/tv/CYrA8yOgeX8/?utm_medium=copy_link 👇 کانال ما در تلگرام: https://t.me/montazer1316 👇در ایتا : @omat_vahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖تفسیر قرآن کریم با داستان📖 ✳️ عاقبت گنهکاران 🍃فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ🍃 (اعراف: ۸۴) 🍂ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﻨﮕﺮ ﻛﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﮔﻨﻬﻜﺎﺭﺍﻥ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ؟🍂 ✅ اگر به قرآن عمل نکنیم ✍ احمد بن طولون، سلطان مصر بود، وقتی که مرد، از طرف حکومت وقت، یک نفر قاری قرآن بر سر قبرش فرستادند و حقوق گزافی هم برایش قرار دادند تا برای احمد قرآن بخواند. او نیز سرگرم قرائت قرآن شد. روزی خبر آوردند که قاری قرآن، ناگهان ناپدید شده است. از هر طرف شروع به تحقیق و جستجو کردند تا بالاخره او را پیدا کرده و از او پرسیدند: چرا فرار کردی؟ قاری قرآن، ابتدا جرئت نمی‌کرد دلیلش را بگوید، فقط اظهار می‌داشت که من از این کار استعفا می‌دهم. گفتند: اگر حقوقت کم است، حاضریم دو برابر این مبلغ را به تو بدهیم. گفت: اگر چند برابر هم بدهید، دیگر حاضر به انجام این کار نیستم، بالاخره به او گفتند: دست از تو بر نمی‌داریم تا علت رابگویی. قاری قرآن گفت: چند شب قبل، که مشغول قرائت قرآن بودم، مرده سر از قبر بیرون آورد و به من اعتراض کرد و با من درگیر شد که چرا بر سر قبر من قرآن می‌خوانی من گفتم: مرا اینجا آورده‌اند که برای تو قرآن بخوانم، بلکه خیر و ثوابی به تو برسد. گفت: اینطور نیست؛ زیرا هر آیه‌ای که تو می‌خوانی، آتشی بر آتش من افزوده می‌شود، به من می‌گویند: می‌شنوی؟ چرا در دنیا به آن عمل نکردی؟ لذا مرا معاف بدارید که دیگر من جرئت نمی‌کنم بر سر گورش قرآن بخوانم. 📚 داستان‌های شهید دستغیب ره 🎁 به کانال موج نور بپیوندید👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تفسیر قرآن کریم با داستان📖 ✳️ ناامیدی ممنوع ⛔️ 🌴 لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ (زمر: ۵۳)🌴 🍃از رحمت خداوند نومید نشوید🍃 ✅ گوهر💎 شکسته ✍ جواهری در خزینه سلطانی وجود داشت که بسیار بی‌نظیر و مورد علاقه سلطان بود، به همین خاطر خزانه‌دار آن را جداگانه در صندوقی در خانه‌اش نگهداری می‌کرد. یک روز خزانه‌دار غفلت کرد و بدون اینکه درب اطاق مخصوص را قفل کند، از خانه خارج شد. از قضا فرزند خزانه‌دار به سراغ صندوق رفت و گوهر مورد علاقه سلطان را بیرون آورد و مشغول بازی با آن شد که ناگهان با سنگی آن را شکست. خزانه دار وقتی وارد خانه شد و منظره را دید، مرگ خودش را مشاهده کرد و بیچاره وار از خانه بیرون دوید و مثل دیوانه‌ها، این طرف و آن طرف می‌رفت. یکی از دوستان مؤمنش او را دید و پرسید که تو را چه می‌شود؟ گفت: «حال کسی که مرگ خود را به چشم می‌بیند، می‌خواهی چگونه باشد؟ » و قضیه را شرح داد. دوستش گفت: چرا فرمایش علی علیه‌السلام را به یاد نمی‌آوری که فرمودند: «خداوند متعال، الطاف پنهانی دارد که حتی از فهم تیزهوش نیز مخفی می‌ماند.» خزانه‌دار در این فکر بود که خبر رسید سلطان مبتلا به دردی سخت شده است و اطبا گفته‌اند که داروی این مرض معجونی است که باید از چند چیز ترکیب شود، از جمله یک قسمت از آن گوهر کذائی در میان معجون باشد. لذا به خزانه‌دار گفتند که گوهر را بشکن و فورا یک قسمت آن را بیاور. بدین ترتیب خزانه‌دار از مرگ نجات یافت. 📚 داستان‌های شهید دستغیب ره زیارت نامه امام موسی بن جعفر علیه السلام 👇 آدرس ما در پیام رسان های مختلف . لطفا با دنبال کردن صفحات و