eitaa logo
omatanvasata امةوسطا
364 دنبال‌کننده
519 عکس
0 ویدیو
1 فایل
پایگاه مطالعات جریان های جهان اسلام امةوسطا آدرس وب سایت : https://omatanvasata.com/ ارتباط با مدیر کانال: @Seyedabdollah11
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 اهل بدعت دانستن متاخرین احناف توسط محمد بن ابراهیم آل شیخ وهابی!!! وهابیان، احناف معاصر و متاخر را اهل بدعت دانسته اند که در آن غرق شده اند در این خصوص محمد بن ابراهیم بن عبد اللطیف آل شیخ مفتی وهابیان در پی پاسخ به سوالی ذیل «طعن الأحناف على أبي مطيع والفقه الأَكبر»، چنین می نویسد: «العجيب والمصيبة أَن المتأَخرين من الأَحناف يطعنون في أَبي مطيع، وينكرون الْمُؤَلَّفَ، وهذا كله من متأَخري الأَحناف الذين غرقوا في البدع كما غرق غيرهم»[1]؛ عجیب و مصیب از متاخرین احناف است که درباره ابی مطیع طعنه می زنند و کتاب فقه اکبر را منکر هستند این کار همه از متاخرین احناف می باشند که در بدعت غرق شده اند همچنانکه دیگران در آن غرق شده اند. [1]. آل شیخ، محمد بن ابراهیم، فتاوى ورسائل سماحة الشيخ محمد بن إبراهيم بن عبد اللطيف آل الشيخ، 201، مطبعة الحكومة بمكة المكرمة، چاپ اول. 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
سند👆
💠 چرا خدمات نظام اسلام به مطالبات امروز مردم بلوچ، آنطور که باید نیست 🔸 توضیحات 👇 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
چرا خدمات نظام اسلامی به مطالبات امروز مردم بلوچ، آنطور که باید نیست؟؟!! حسین قاضی زاده در این ایام شاهد روزهائی هستیم که استان بلوچستان و مردم بلوچ روز به روز به سوء تفاهماتشان نسبت به نظام اسلامی افزوده می شود و از طرفی دیگر نیز سوء ظن برای مردم ایران نسبت به این استان و مردم مظلوم و نجیب آن لحظه به لحظه در حال افزایش و متاسفانه باید گفت شاهد بلوچ هراسی در کشور هستیم. وضعیتی که اگر به این روال ادامه پیدا کند سالها متمادی لازم است تا اثر این حوادث پاک شود و استان، قطعا جایگاه رشد و پیشرفت خود را تا مدتهای طولانی از دست خواهد داد. سوالی که مطرح است این که چرا نظام اسلامی به مطالبات استان جوابی نمی دهد و یا به کندی کار در این استان پیش می رود؟ مانع خدمات نظام اسلامی به این استان چیست؟ نظام اسلامی برای خدمت به مردم اهل سنت سابقه ای واقعا قابل دفاع و درخشان داشته است. کمک به مردم فلسطین با تمام هزینه های فروانی مادی و معنوی که عرصه بین الملل داشته است که مانع خدمت رسانی و حمایت کامل جمهوری اسلامی نشده است. چطور مردم آن دیار بهره مند می شود اما مردم بلوچ ما بهره شان آن طور که باید نیست. یا کمک به مردم گلستان در سیلی که اتفاق افتاد یا در کرمانشاه در زلزله ای که رخ داد، اهل سنت بودن منطقه مانع خدمات به مردم منطقه نشد. امداد رسانی دولت و ملت به صورتی که بسیج مردمی در کل کشور برای خدمت رسانی را شاهد بودیم تا جائی که روحانی معمم شیعه، آخوند اهل سنت را بر روی دوش خود سوار می کند و از آب عبور می دهد اما چرا در بلوچستان وضعیت این طور نیست و به جای خدمت رسانی، احیانا مردم اهل سنت و یا روحانی شیعه کشته می شوند. اشکال کار کجاست؟ ابعاد مختلفی را می توان در جواب به این سوال مطرح کرد که در این چند سطر کوتاه امکان پرداختن به همه آنها نیست. اما یکی از مهمترین آنها، نحوه مطالبه حقوق مردم بلوچ توسط بزرگان ایشان است که به بزرگترین مانع برای خدمت رسانی به این قوم و استان تبدیل شده است. در واقع رؤسای قوم بلوچ به جای اینکه چترشان بر سر مردم سایه رافت بر ایشان باشد مانع نزول بارش رحمت بر ایشان شده است. بزرگان مطالبه گر بلوچ که پیشتاز این قوم هستند به جای اینکه طریق نعمت برای قوم باشند، تبدیل به سدی برای قوم بلوچ شده اند که جلوی بهره مندی بلوچ و بلوچستان را گرفته اند. این چتر بسته شود و این سد برداشته شود برای این قوم منفعت بیشتری را به دنبال خواهد داشت. اما چرا بزرگان قوم بلوچ تبدیل به سد و مانع برای بهره مندی این مردم نجیب شده است با دیده انصاف نگاه کنیم آیا هیچ نظام و دولتی ولو انقلابی و خدوم، می تواند به این نوع مطالبه گری پاسخ دهد 1- زمانی که زعیم یک قوم در قانون اساسی دولت که میثاق ملی است، در انظار عمومی مناقشه کند و آن را منسوخ بداند 2- زمانی که زعیم یک قوم از بهائیان که خروجشان از اسلام و ورودشان در کفر بر احدی پوشیده نیست دفاع کند 3- زمانی که زعیم یک قوم، تقاضای رفراندم با حضور ناظران بین المللی (بخوانید کفار، بخوانید تحاکم الی طاغوت) بر علیه امت اسلامی کند 4- زمانی که زعیم یک قوم، مطالبه حقوق عناصری که بیش به 50 روز در کشور دست به شورش، خسارت به اموال مردم، کشف حجاب و دین ستیزی و قرآن سوزی و قتل زده اند داشته باشد 5- زمانی که زعیم یک قوم، هم صدا با آمریکا و اسرائیل در شورش موسوم به زن، زندگی، آزادی، در همان فضا، به دفاع از حقوق زن که بهره مندی و آزادی ایشان در انقلاب اسلامی قابل انکار نیست، بپردازد 6- زمانی که زعیم یک قوم، از قدمهای نظام اسلامی در خدمت رسانی قدردانی نکند و اساسا آنها را نبیند چنانکه در همین قضیه اخیر، در بیانیه شورای تامین، دستور مستقیم رئیس جمهور، حضور شخص وزیر در زاهدان، پذیرش اشتباه در کشتن مردم نمازگذار و بیگناه، پیگیری برای دریافت حقوق این عزیزان، عزل خاطیان و ... همگی منعکس شده اما این قدمها قدردانی نشود و باب تعامل گشود نگردد 7- زمانی که زعیم یک قوم تمام توسعه و پیشرفت مردم بلوچ و استان را گره بزند به اینکه چرا مسئول از ما انتخاب نکرده اید و به دنبال سهم خواهی سیاسی باشد تا به دنبال آبادانی، در حالی که طرح های آبادنی و توسعه ای که برای استان می آید را پس بزند 8- زمانی که زعیم یک قوم از مسولینی که باید خدمات ایشان را برای استان بلوچستان به بهترین نحو و زیرکانه ترین روش جذب کند آنها را امر به استعفا و کناره گیری از قدرت نماید و موارد دیگری که از حوصله خارج است ... آیا این زعیم واقعا حامی مردم بلوچ است؟ اگر این نوع مطالبه را جناب اسماعیل هنیئه هم برای مردم فلسطین داشت قطعا حمایت نظام اسلامی از فلسطین را از بین می برد. اسماعیل هنیئه که خوب است اگر جناب سید حسن نصرالله که کاملا همسو با نظام اسلامی است با این روش از ایران مطالبه می کرد مردم لبنان و حزب الله را از امکانات نظام اسلامی محروم می کرد.
جناب مولوی عبدالحمید برای خدا و رسول، برای بلوچ و بلوچستان شیوه مطالبه را عوض کنید هیچ دولتی به چنین اپوزیسیونی خدمات و امکانات نمی دهد. اگر نمی توانید شیوه را عوض کنید با احترام خودتان را عوض کنید و بگذارید زعامت این قوم را کسی به عهده بگیرد که ادبیات تعامل با نظام را بهتر اجرا کند. شما دولت تازه نفسی را که قریب به دو سال مشغول به کار شده دعوت به استعفا می کنید در حالی که خودتان ده ها سال در این مسند هستید آیا شما اولی به استعفا نیستید در حالی که کارنامه این زعامت تا بحال ختم به ریختن خون های متعددی شده که هیچ چیز معادل آن نیست ... تا زمانی که این شیوه برای تعامل انتخاب شود، پاسخ ندادن نظام اسلامی به مطالبات، نه اینکه بی اعتنایی و نادیده انگاری نیست بلکه به نوعی حلم و تغافل است به این امید که گذشت زمان و خوابیدن احساسات، موجب احیای عقلانیت و محاسبه گری شود و اشتباه بودن این نوع تعامل برای ایشان روشن شود و الا پاسخ هر دولتی به این نوع مواضع، پاسخی قهر آمیز است شما اگر نوع مطالبه را عوض کنید اندک مسئولینی که جاهلانه و یا چه بسا مغرضانه در حال ضربه زدن به استان هستند بهانه خود را از دست می دهند و رسوا خواهند شد. و السلام علی من اتبع الهدی 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠 تفاوت اهل سنت و وهابیان درباره چراغانی قبور 🔸 توضیحات 👇 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
تفاوت اهل سنت و وهابیان درباره چراغانی قبور نویسنده: وحید خورشیدی یکی از مسائل مربوط به قبور، مسئله چراغانی قبور می باشد روایتی در منابع اهل سنت نقل شده است که اشاره دارد پیامبر (صلی الله علیه وآله) از چراغانی قبور نهی و لعن کرده است: «لعن زائرات القبور والمتخذين عليها المساجد والسرج» . در خصوص این روایت، در مقالات دیگر در سایت امه وسطا اشاره شد که برخی آن را ضعیف دانسته و برخی نیز اشاره کرده اند که آن نسخ شده است. در خصوص دلالت این روایت نیز اهل سنت برداشتی از این روایت دارند که با برداشت وهابیت تفاوت دارد. دیدگاه اهل سنت اهل سنت در خصوص این روایت دیدگاهای متفاوتی دارد: الف:‌ نسخ روایت در مقالات دیگری که در سایت امه وسطا در خصوص چراغانی قبور بارگذاری شده است، بیان شد که برخی مانند حاکم نیشابوری بر این باورند که روایت «لعن زائرات القبور والمتخذين عليها المساجد والسرج» با روایات دیگر نسخ شده است . در این صورت مشخص می شود که مسئله نهی از چراغانی قبور دیگر تمام شده است و الان منعی ندارد. ب: تحریم با قید عدم انتفاع و بدون افراط و کراهت هر چند برخی از اهل سنت در ذیل روایت مورد بحث، حکم به عدم جواز چراغانی قبور را داده اند اما این حکم به صورت مطلق نمی باشد بلکه بخاطر دلائلی مانند عدم انتفاع یا ضایع شدن اموال (اسراف) یا تشبیه به یهود، حکم به حرمت داده اند که به موارد از آن در سایت امه وسطا در ذیل مقاله ای در این خصوص اشاره شده است. به چند مورد دیگر نیز اشاره می شود تا مطلب روشن شود. و اینکه برخی اشاره کرده اند حرمت در روایت به معنای کراهت می باشد. ابن قدامه (م 620)، با تمسک به روایت مذکور که قبلا گذشت، قرار دادن چراغ بر قبور را جایز نداسته و در ادامه اشاره کرده است این کار موجب ضایع شدن اموال و افراط در تعظیم قبور در صورت شبهات به تعظیم بت ها می شود وی می نویسد: «فصل: ولا يجوز اتخاذ السرج على القبور؛ لقول النبي: - صلى الله عليه وسلم - «لعن الله زوارات القبور، المتخذات عليهن المساجد والسرج» رواه أبو داود، والنسائي، ولفظه: لعن رسول الله. - صلى الله عليه وسلم -ولو أبيح لم يلعن النبي - صلى الله عليه وسلم - من فعله، ولأن فيه تضييعا للمال في غير فائدة، وإفراطا في تعظيم القبور أشبه تعظيم الأصنام ولا يجوز اتخاذ المساجد على القبور لهذا الخبر» ؛ قرار دادن چراغ بر قبور جایز نیست بخاطر قول پیامبر (صلی الله علیه وآله) که از آن نهی کرده است و آن را ابوداود و نسائی نقل کرده اند اگر این کار مباح بود حضرت لعن نمی کردند و علت حرمت نیز بخاطر ضایع شدن مال بدون فایده می باشد و افراط در تعظیم قبور که در حد شبیه به تعظیم بت ها می شود. مظهری حنفی نیز در این خصوص گوید: «السُّرُج: جمع سراج، وهو المصباح، والنهيُ عن الإسراج في القبور إنما كان لتضييع المال؛ لأنه لا نفعَ لأحد من السراج ثَمَّ، ويحتمل أن يكون النهيُ للاحتراز عن تعظيم القبور، كالنهي عن اتِّخاذِ القبور مساجد، فإن كان قبرٌ في مسجد أو غيره، ويجلسُ فيه الناسُ لتلاوة القرآن والذكر، لا بأسَ بوضع السراج ثَمَّ؛ لينتفع الجالسون بنوره» ؛ سرج جمع سراج می باشد و آن چراغ است نهی از چراغانی بر قبور نیز برای تضیع مال است زیرا نفعی برای کسی از چراغ نیست و احتمال دارد نهی برای احتراز از تعظیم قبور باشد مانند نهی از مساجد قرار دادن قبور اما اگر قبری در مسجد یا جای دیگر باشد و مردم برای تلاوت قرآن و ذکر آنجا بشینند ایرادی از قرار دادن چراغ نیست تا کسانی که آنجا می نشینند از نور آن استفاده بکنند. ابن ملک حنفی (متوفای854ق) در ذیل روایت مذکور گوید: «وإنما حرم اتخاذ السرج عليها؛ لأنها من آثار جهنم، وفيه تضييع المال بلا نفع، وللاحتراز عن تعظيم القبور، كالنهي عن اتخاذها مساجد» ؛ همانا چراغ بر قبور گذاشتن حرمت دارد، بخاطر اینکه این کار از آثار جهنم می باشد و در آن ضایع شدن مال بدون نفع بوده و برای دوری از تعظیم قبور مانند نهی از مسجد ( محل سجده) قرار دادن است. در این عبارت حرمت مقیده شده به قیودی مانند آثار جهنم که این بیشتر مربوط به زمان قدیم است که برای روشنایی از آتش استفاده می شد و این با جهنم که آتش است تطابقت دارد در خصوص احتراز از تعظیم قبور نیز از گفتار بزرگان دیگر مانند ابن قدامه و ابن حجر که ذکر می شود استفاده می شود که مراد، افراط در این کار است که منجر به شباهت به کار بت پرستان بشود.
ابن حجر هیتمی( 974هـ) نیز چراغ روشن کردن بر سر قبر را گناه کبیره دانسته و دلیل آن را نیز اسراف ذکر کرده و در این خصوص می نویسد: «َكَأَنْ يُسْرَفَ فِي الْإِيقَادِ عَلَيْهَا، لِأَنَّهُ مِنْ التَّبْذِيرِ وَالْإِسْرَافِ وَإِنْفَاقِ الْمَالِ فِي الْمُحَرَّمَاتِ، فَحِينَئِذٍ يَتَّضِحُ عَدُّ هَذِهِ كَبَائِرَ، نَعَمْ صَرَّحَ أَصْحَابُنَا بِحُرْمَةِ السِّرَاجِ عَلَى الْقَبْرِ وَإِنْ قَلَّ حَيْثُ لَمْ يَنْتَفِعْ بِهِ مُقِيمٌ وَلَا زَائِرٌ وَعَلَّلُوهُ بِالْإِسْرَافِ وَإِضَاعَةِ الْمَالِ وَالتَّشَبُّهِ بِالْمَجُوسِ، فَلَا يَبْعُدُ فِي هَذَا حِينَئِذٍ أَنْ يَكُونَ كَبِيرَةً» ؛ قرار دادن چراغ بر قبور اسراف می باشد زیرا در آن تبذیر و اسراف و انفاق مال در حرام می باشد در این صورت این کار از گناهان کبیره شمرده می شود بلکه اصحاب ما تصریح به حرمت چراغ بر قبور دارند هر چند کم باشد در صورتی که کسی آنجا مقیم نیست و یا زائری نباشد و علت آن را به اسراف و از بین رفتن اموال و تشبیه به مجوس ذکر کرده اند بعید نیست در این صورت این کار گناه کبیره باشد البته لازم به ذکر است ابن حجر در جای دیگر اشاره کرده است که از نظر شافعیان چراغ روشن کردن بر قبر کراهت دارد البته این کراهت را وی حمل به صورتی کرده است که هدف از آن تبرک و تعظیم بر قبر نباشد . در جای دیگر نیز گفته است اتخاد سرج بر قبور نزد شافعیان کراهت دارد: «بل كلام أصحابنا في الثلاثة مصرح بكراهتها دون حرمتها فضلا عن كونها كبيرة فليحمل كون هذه كبائر على ما إذا عظمت مفاسدها... حينئذ وكأن يسرف في الإيقاد عليها لأنه من التبذير والإسراف وإنفاق في المال في المحرمات فحينئذ يتضح عد هذه كبائر نعم صرح أصحابنا بحرمة السراج على القبر وإن قل حيث لم ينتفع به مقيم ولا زائر وعللوه بالإسراف وإضاعة المال والتشبه بالمجوس فلا يبعد في هذا حينئذ أن يكون كبيرة» ؛ کلام اصحاب شافعی ما در خصوص (بنای مسجد و چراغ بر قبور و تشییع جنازه توسط زنان) تصریح بر کراهت دارد نه حرمت تا چه برسد به اینکه گناه کبیره باشد در صورتی که چراغ بر قبور موجب فساد زیاد شود، در این صورت گناه کبیره به این مورد حمل می شود و در روشن کردن چراغ اسراف می شود زیرا این کار تبذیر، اسراف و انفاق در مال محرمات است بنابراین بخاطر این گناه کبیره می شود بلکه در این صورت اصحاب ما تصریح به حرمت چراغ بر قبر هستند هر چند کم باشد در صورتی که مقیم آنجا و زائر نفعی نبرند و شافعیان علت این حرمت را اسراف، اضاعه مال، و تشبه به مجوس دانسته اند که در این صورت گناه کبیره می شود. با این بیان اگر اسراف در چراغ روشن کردن و یا تشبیه به مجوس نباشد، چراغ روشن کردن مکروه می شود. البته بدر الدین عینی نیز در شرح بر سنن ابی داود نیز اشاره به کراهت چراغانی بر قبور اشاره کرده و گوید: «كراهة اتخاذ السرج عليها» برخی دیگر از بزرگان مانند ملا علی قاری نیز به مسئله ضایع شدن اموال در صورت چراغ روشن کردن بر سر قبور اشاره کرده اند . بنابراین با دقت در مطالب بزرگان اهل سنت روشن کردن بر سر قبور حرمت دارد و این نیز بخاطر اسراف و ضایع شدن اموال بود بویژه اینکه روشنایی در آن زمانها چون با هیزم بوده است لذا هزینه زیادی داشته و باعث هدر رفتن سرمایه می شد از این باب حکم به حرمت داده اند اما امروزه این کار هزینه آنچنانی در پی نداشته تا اسراف به آن اطلاق شود مخصوصا اینکه ضایع شدن را مقید به عدم انتفاع کرده بودند اما اگر این کار موجب انتفاع زوار مانند قرائت قرآن و دعا و غیره بشود ایرادی ندارد و شامل حرمت نمی شود. همچنین مسلمانان امروزه از روشن کردن قبور، قصد شباهت به بت پرستان نداشته و در این خصوص نیز افراط نمی کنند بلکه هدف آنها از روشن کردن قبور بخاطر بهره بردن زوار می باشد نه صرف روشنایی خود قبر که روایت نیز صرف روشن کردن قبور بدون دلیل را حرام می دانست اما روشنایی قبور بخاطر انتفاع مردم و زوار باشد، ایرادی ندارد و روایت نیز شامل آن نمی شود . آنچه بیشتر بزرگان اهل سنت از روایت« لعن زائرات القبور والمتخذين عليها المساجد والسرج» برداشت کرده اند، عدم جواز و حرمت ( یا تحریمی یا کراهت) می باشد اما اینکه این کار به خودی خود موجب شرک می شود یا موجب عبادت اهل قبور می شود، سخنی به میان نیاورده اند. دیدگاه وهابیت
اما وهابیت علاوه بر جایز ندانستن چراغانی قبور، آن را ذریعه شرک نیز می دانند در کتاب فتاوی لجنه در خصوص عدم جواز آمده است: «لا يجوز أن يوضع على القبر سرج ولا نحو ذلك من أنواع الإضاءة، لما روي عنه صلى الله عليه وسلم من لعنه زائرات القبور والمتخذين عليها المساجد والسرج» ؛ گذاشتن چراغ بر قبر و روشنایی ایجاد کردن جایز نیست زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) از لعن کرده است. اما درباره وسیله شرک دانستن این کار عبد الرحمن بن حسن بن محمد بن عبد الوهاب در این خصوص بعد از نقل روایت «لعن الله زوارات القبور والمتخذين عليها المساجد والسرج» می گوید:‌ «وبناء القباب على القبور وإسراجها وسيلة إلى عبادتها والخضوع لها والتذلل والتعظيم وسؤالها ما لا يقدر عليه إلا الله» ؛ گنبد گذاشتن بر قبور و روشن کردن نور بر قبور وسیله رسیدن به عبادت، خضوع، تذلل، و تعظیم قبور و درخواست ما لا یقدر علیه الا الله می شود. ابن عثیمین نیز به صراحت می گوید: «إن اتخاذ المساجد عليها وإسراجها غلو فيها؛ فيؤدي بعد ذلك إلى عبادتها» ؛ قرار دادن مساجد بر قبور و نور بر روی آنها غلو بوده و این کار منجر به عبادت قبور می شود. ابن عثیمین بعد از تفصیل دادن در این خصوص و اینکه اگر نور از قبور دور باشد را یا از نور ماشین استفاده شود برای روشنایی قبور را جایز می دانند در ادامه در خصوص قرار دادن چراغ بر روی خود قبور می نویسد:‌ «والمهم أن وسائل الشرك يجب على الإنسان أن يبتعد عنها ابتعادا عظيما» ؛ مهم این است که از وسائل شرک باید حتما انسان دوری کند. با این تفصیل روشن شد، وهابیت چراغ روشن کرده را ذریعه شرک دانسته و آن را جایز نمی دانند اما از برداشت اهل سنت از روایت آنهم بخاطر ضایع شدن اموال یا افراط و یا عدم نفع چراغ بر روی قبور، حرمت بود. نتیجه روشن شد که بیشتر اهل سنت از روایت پیامبر (صلی الله علیه وآله) که در منابع اهل سنت نقل شده است، حرمت چراغانی قبور را برداشت کرده اند و دلیل این کار را نیز عدم انتفاع مردم، و اسراف دانسته اند اما وهابیت نه تنها حکم به عدم جواز بلکه آن را وسیله شرک و عبادت خداوند دانسته اند. لذا بین برداشت اهل سنت و وهابیت از روایت مورد بحث، تفاوت وجود دارد. وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠 نیم نگاهی به سخنان عجیب مولوی عبدالحمید در مورد سپردن مسوولیت به افراد تارک الصلاه 🔸 توضیحات 👇 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
محمد باغچیقی[۱] بی تردید می توان نمازجمعه را فرصتی مناسب برای تقویت امت اسلامی و احیاء فضائل اخلافی در جامعه تلقی کرد. بدین سان که ائمه جمعه در صورت حسن استفاده از ۲ خطبه روز جمعه، می توانند زمینه ساز اتفاقات خوبی همچون اتحاد مسلمانان در راستای مبارزه با استکبار جهانی شوند. در این عده ای از ائمه جمعه این مهم را به خوبی درک نکرده و لذا با طرح مباحث حاشیه ای، همواره دستاویزی برای بهره جویی شبکه های معاند و همچنین بروز اختلافات قومی و مذهبی شده اند. چنانکه جناب مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه مسجد مکی زاهدان را می توان از نمونه های بارز ائمه جمعه ای تلقی کرد که در چند سال اخیر، با طرح ادعاها و مباحث نادرست فراوانی، زمینه ساز بروز تنش و اختلافات قومی مذهبی شده است. خطبه های مهرماه و آبان ماه وی و بروز اغتشاشات عده ای اغتشاشگر پس از اتمام نماز جمعه مسجد مکی زاهدان را می توان مویدی مناسب بر ادعای مذکور به حساب آورد. برهمین اساس ضرورت اقتضاء می کند پژوهشگران حوزه و دانشگاه، جهت خنثی سازی مباحث تحریک آمیز مولوی عبدالحمید، به صحنه آمده و به نقد این مباحث بپردازند. از این رو نگارنده در نوشته حاضر، یکی از سخنان نادرست جناب مولوی را بررسی خواهد کرد. کلام عبدالحمید در رابطه با مسوولیت دادن به افراد بی نماز چندین سال است مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، علیرغم استفاده از امنیت و امکانات نظام اسلامی، سخنان نادرست فراوانی را مطرح می کند که دستاویز مناسبی برای رسانه های معاند بوده اند. طرح چنین سخنانی در ماه های اخیر مخصوصا شهریور و مهر (۱۴۰۱ شمسی)، به شکل محسوسی نسبت به گذشته، افزایشی و شدیدتر بوده است. به نحوی که در این مدت، اگر کسی بدون اطلاع قبلی، بسیاری از سخنان جناب مولوی را مطالعه کند احساس می کند چنین سخنانی از سوی اپوزیسیون‌های خارج نشین بیان شده است. دفاع از اغتشاشگران، تهاجم بردن به نهادهای امنیتی و انتظامی کشور و دفاع از حقوق شهروندی بهائیان و دراویش از جمله محورهای مهم سخنان مولوی عبدالحمید در این مدت بوده است. تاسف بارتر این است که عبدالحمید اسماعیل زهی، طی سخنانی حیرت آور چنین تصریح کرده است: «ایران یکی از کشورهای استثنایی از لحاظ منابع و معادن در جهان است که امروز به خاک نشسته است. ملت به همین مسئله اعتراض دارد که احساس می‌کند دارد تحقیر می‌شود. وقتی فیلترهایی گذاشته‌اید و افراد توانمندی را که حتی ممکن است اهل نماز هم نباشند اما مغزهای متفکرند و باوجدانند، نمی‌گذارید رئیس‌جمهور شوند.»[۲] عبدالحمید در این سخنان، به وضوح می گوید حتی شخصی که اهل نماز و طاعت الهی نیست (یعنی مبتلی به بی تقوایی آشکارا و ارتکاب گناه کبیره ای همچون بی نمازی است) نیز می تواند عهده دار منصب مهمی همچون ریاست جمهوری باشد!! چنین سخنانی از سوی جناب مولوی در حالی صادر شده است که در این باره به چند نکته باید توجه داشت: نکته اول: پر واضح روشن است از منظر عقل و شرع، هرکسی صلاحیت حکمرانی بر مردم را ندارد. به سخنی دیگر، شخصی که قرار است مسؤولیت اداره جامعه یا بخشی از آن را عهده دار شود می بایست از اهلیت لازم برخوردار باشد. از این رو در متون دینی، در وقت شمارش شرایط پیشوا و حاکم جامعه، مسئله پایبندی به تقوای الهی (انجام واجبات و ترک محرمات)، یکی از شروط لازم مسوولین تلقی شده است. چنانکه از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) چنین نقل شده است که ایشان فرموده اند: «لا تصلح الامامه الا لرجل فیه ثلاث خصال: ورع یحجزه عن معاصی الله، و حلم یملک به غضبه، و حسن الولایه علی من یلی حتی یکون لهم کالوالد الرحیم؛»[۳] امامت شایسته نیست مگر برای کسی که دارای ۳ خصلت باشد: ورعی که انسان را از ارتکاب کارهای حرام باز می دارد، بردباری که با آن خشم را مهار کند و خوشرفتاری با کسانی که بر آنان حکومت می کند چنان که برایشان همچون پدری مهربان باشد. شایان ذکر آنکه در پاره ای از روایات اسلامی، واژه «امام» به هر مدیر و یا مسوولی اطلاق می شود. چنانکه در روایتی از امام سجاد (علیه السلام) چنین می خوانیم: «کل سائس، امام»[۴] هر کسی که تو را از جهتی اداره می کند، پیشوای تو به حساب می آید. به هر حال در روایت نبوی، یکی از شرایط مهم و لازم مسوول جامعه، ورع و تقوایی شمرده شده است که موجب ترک گناهان می شود. حال چگونه می توان شخص بی تقوا و بی نماز را شایسته تصدی مسندهای مهمی همچون ریاست جمهوری دانست؟!
افزون بر روایات، در کلام عالمان فریقین نیز عدالت و رعایت تقوای الهی از شروط اساسی حاکم جامعه قلمداد شده است. به عنوان نمونه غزنوی حنفی از عالمان مطرح حنفی مذهب قرن ششم هجری در کتاب اصول الدین چنین تصریح می کند: «لَا بُد للْمُسلمين من إِمَام يقوم بمصالحهم من تَنْفِيذ أحكامهم وَإِقَامَة حدودهم وتجهيز جيوشهم وَأخذ صَدَقَاتهمْ وصرفها إِلَى مستحقيهم لِأَنَّهُ لَو لم يكن لَهُم إِمَام فَإِنَّهُ يُؤَدِّي إِلَى إِظْهَار الْفساد فِي الأَرْض وشرطة أَن يكون الإِمَام عَاقِلا بَالغا ذكرا عادلا عَالما بالحلال وَالْحرَام مهتديا إِلَى وجوب السادات والتدابير بِأَسْبَاب الحروب قَادِرًا على الْعدْل وعَلى إِقَامَة الْجُمُعَة والأعياد وَغير ذَلِك مِمَّا يحْتَاج إِلَيْهِ النَّاس لِأَنَّهُ لَو لم تكون فِيهِ هَذِه الشَّرَائِط يكون نَاقِصا وعاجزا فَيُؤَدِّي إِلَى إِظْهَار الْفِتَن»[۵] یکی از شروط مهمی که جناب غزنوی برای امام و حاکم جامعه شمرده است، عدالت است. بنابراین لازم است مسوولین و حکام جامعه، از میان افراد عادل انتخاب شوند. حال ممکن است عده ای سوال کنند عدالت به چه معناست و شخص عادل به چه کسی گفته می شود؟ در پاسخ به این ۲ سوال مهم باید گفت: هرچند در چگونگی تعریف عدالت از منظر عالمان اسلامی اختلافاتی وجود دارد ولیکن بسیاری از علما و بزرگان فریقین همچون ابن عابدین دمشقی (از فقهای مشهور حنفی مذهب) عدالت را بدین صورت تعریف کرده اند: «العدالة ملكة تحمل على ملازمة التقوى، والمروءة. الشرط أدناها وهو ترك الكبائر والإصرار على الصغائر وما يخل بالمروءة»[۶] عدالت، ملکه ای است که منجر به ملازمه انسان با صفت تقوا و مروت می شود. کوچکترین شرط حصول آن نیز ترک گناهان کبیره، عدم اصرار بر گناهان صغیره و عدم ارتکاب اعمالی است که با مروت، منافات دارند. از این رو مشخص می شود کسی که مرتکب گناهان کبیره ای همچون ترک نماز می شود را نمی توان شخصی عادل و شایسته حکمرانی و مسوولیت در جامعه اسلامی قلمداد کرد. حال با توجه به تعریف عدالت و همچنین ضرورت وجود چنین ملکه ای در حاکمان و پیشوایان جامعه، از جناب مولوی عبدالحمید باید پرسید: چگونه و با چه منطقی می توان شخصی که تارک الصلاه است را در مناصب مهمی همچون ریاست جمهوری گمارد؟! نکته دوم: به گواه اسناد روایی و تاریخی موجود، پیشوایان دین، هنگامی که شخصی را به سِمَتی منصوب می کردند، او را به رعایت تقوای الهی فرمان می دادند. چنانکه در سنن کبری نسائی چنین می خوانیم: «كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آله وسَلَّمَ: إِذَا بَعَثَ أَمِيرًا عَلَى قَوْمٍ أَمْرَهُ بِتَقْوَى اللهِ»[۷] همواره رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وقتی کسی را به امارت بر قومی می گماردند، او را به رعایت تقوای الهی امر می کردند. در هنگامه حکومت امیرالمومنین (علیه السلام) نیز فراوان مشاهده می شود ایشان مکررا در وقت انتصاب افراد به مناصب حکومتی، آنان را به رعایت تقوای الهی امر می فرمودند. چنانکه آنحضرت هنگامی که افرادی همچون مالک اشتر[۸] و شریح بن هانی[۹] را به سِمَت هایی منصوب کردند، در نامه های جداگانه ای آنان را به رعایت تقوای الهی فرمان دادند. به طور حتم اگر تقوای الهی، امری لازم برای مسوولین نمی بود چرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و امیرالمومنین (علیه السلام)، چنین مسئله ای را به مسوولین امر می کردند؟ چگونه می توان با وجود چنین اوامری که در مصادر روایی فریقین نقل شده اند، معتقد بود فرد تارک الصلاه و بی نماز نیز می تواند عهده دار مسوولیت های خطیر جامعه اسلامی شود؟! آیا جناب عبدالحمید از این متون روایی بی خبر است یا علیرغم اطلاع از وجود چنین روایاتی، بر سخنان اشتباه خود پافشاری می کند؟! نکته سوم: بدون تردید اهمیت منصب ریاست جمهوری بیش از منصب قضاوت (قوه قضائیه) است. چنانکه در اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به این مسئله تصریح شده است.[۱۰] بنابراین هنگامی که همه مذاهب اسلامی به جز حنفیه، «عدالت» را یکی از شروط مهم تصدی امر قضاوت، به حساب آورده اند[۱۱]، پس به طریق اولی، در ریاست جمهوری که امر خطیرتری است باید «عدالت» شرط باشد. لازم به ذکر است همانطور که در مطالب پیشین گذشت، ترک گناهان کبیره از جمله مصادیق تحقق عدالت است. بنابراین به طور حتم، تارک الصلاه را نمی توان شخصی عادل و شایسته تصدی امور خطیری همچون قضاوت و ریاست قلمداد کرد.
نکته چهارم: افزون بر مباحث فوق، باید توجه داشت مولوی عبدالحمید در سال های قبل، همواره بر لزوم پایبندی به قوانین اساسی جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده است. چنانکه در خطبه های نمازجمعه هشتم فروردین ۱۳۹۳ تصریح می کند: «قانون اساسی بسیار مهم و از دستاوردهای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است، اما آنچه در حال حاضر مهم است اجرای دقیق و صحیح این قانون است. اجرای قانون اساسی مایه بقای نظام جمهوری اسلامی است، قانون اساسی جزو میثاق ملی ایرانیان محسوب می شود. لذا این قانون باید درست و صحیح اجرا شود.»[۱۲] مولوی عبدالحمید در این عبارت، قانون اساسی جمهوری اسلامی را میثاق ملی ایرانیان دانسته و بر اجرای صحیح و دقیق آن تاکید می کند. نکته جالب تر آنکه جناب مولوی در بیست و سومین همایش دانش آموختگی طلاب دارالعلوم زاهدان نیز صریحا گفته است: «جامعه اهل سنت ایران بر این مسأله نیز اجماع دارند که قانون اساسی کشورمان، با وجود کمبودهایی که دارد، از بهترین قوانین جهان محسوب شده و بر اساس قوانین اسلامی تنظیم شده است.»[۱۳] در این سخنان نیز به وضوح روشن است عبدالحمید، قوانین اساسی جمهوری اسلامی را نه تنها جزو بهترین قوانین جهان می داند، بلکه معتقد است این قوانین، موافق با مبانی دین مبین اسلام نیز هستند. حال با توجه به توضیحات فوق (پیرامون نگاه مولوی عبدالحمید به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و لزوم پایبندی به این قوانین)، شایسته است ببینیم در قانون اساسی ایران، چه شرایطی برای رئیس جمهور ذکر شده است؟ اصل یکصد و پانزده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به سوال فوق پاسخی روشن ارائه کرده است. در این اصل چنین آمده است: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد : ایرانی الاصل ، تابع ایران ، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.»[۱۴] بنابراین طبق نص قانون اساسی، یکی از شرایط مهم رئیس جمهوری اسلامی ایران، تقوا است. حال باید از مولوی عبدالحمید پرسید: با وجود چنین نصی در قانون اساسی ایران، چگونه می توان شخص بی نماز را شایسته تصدی پست ریاست جمهوری دانست؟! چگونه می توان همگان را به سوی اجرای دقیق و صحیح قانون اساسی توصیه کرد ولیکن چشم بر یکی از اصل های مهم این قانون فرو بست؟! قطعا پاسخ های دیگری نیز به سخنان مولوی اسماعیل زهی در رابطه با تصدی منصب ریاست جمهوری توسط افراد تارک الصلاه، می توان بیان کرد که نگارنده به جهت اختصار به همین میزان بسنده می کند. به هر حال با توجه به مباحث فوق مشخص می شود برخلاف آنچه مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی ادعا کرده است، طبق مبانی عقل، شرع و قانون اساسی، شخص تارک الصلاه به جهت اینکه حائز شرط مهم «تقوا» نیست لذا نمی تواند متصدی منصب مهمی همچون ریاست جمهوری شود. در پایان باید گفت: سوالی که به ذهن می رسد و نگارنده پاسخ آن را به وجدان آگاه مخاطبان می سپارد این است که مولوی عبدالحمید با چه اهدافی چنین سخنان نادرستی را در تریبون مقدس نماز جمعه مطرح می کند؟! [۱]. پژوهشگر مرکز پژوهشی مصباح. [۲]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مولوی عبدالحمید، رفراندومی فوری برگزار کنید و به خواست جمهور تن دهید، تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۴۰۱. [۳]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۴۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ه‌ق. [۴]. شیخ صدوق (ره)، الخصال، ج۲، ص۵۶۵، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۶۲ه‌ش. ۵. غرنوی حنفی، احمد بن محمد، اصول الدین، بیروت، دار البشائر الإسلامية، چاپ اول، ۱۴۱۹ه‌ق. [۶] . الدر المختار و حاشیه ابن عابدین، ج۲، ص۳۸۵، بیروت، دارالفکر، چاپ دوّم، ۱۴۱۲ ه‌ق. [۷]. نسائی، ابوعبدالرحمن، سنن کبری، ج۸، ص۸، بیروت، موسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۲۱ه‌ق. [۸]. امیرالمومنین (علیه السلام) وقتی مالک اشتر را به عنوان والی مصر انتخاب کردند، نامه ای خطاب به او نوشتند. در بخشی از این نامه چنین آمده است: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا» شریف رضی، نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۴۲۶ و ۴۲۷، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴‌ه‌ق. [۹]. امیرالمومنین (علیه السلام) وقتی شریح بن هانی را به عنوان فرماندهى مقدمه لشکر به سوى شام اعزام کردند، خطاب به او نوشتند: «اتق الله فی کل صباح و مساء...» نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۴۴۷.
[۱۰]. اصل ۱۱۳ قانون اساسی: «پس از مقام رهبری رئیس جمهورعالی ترین مقام رسمی کشور است و مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه را جز در اموری که مستقیما به رهبری مربوط می شود, بر عهده دارد.» پایگاه اطلاع رسانی شورای نگهبان (https://b2n.ir/p85104). [۱۱]. در موسوعه فقهیه کویتیه چنین آمده است: «يرى الحنفية أن من يصح توليته القضاء هو من يكون أهلا لأداء الشهادة على المسلمين، وشروط الشهادة هي: الإسلام والعقل والبلوغ والحرية، والبصر، والنطق، والسلامة عن حد القذف…. ويرى المالكية أن شروط تولية القاضي أربعة: أولها: أن يكون عدلا. والعدالة تستلزم الإسلام والبلوغ والعقل والحرية وعدم الفسق. ثانيها: أن يكون ذكرا. ثالثها: أن يكون فطنا، والفطنة جودة الذهن وقوة إدراكه لمعاني الكلام. وذهب الشافعية إلى أن الشرائط المعتبرة في القاضي عشرة: الإسلام والحرية والذكورة والتكليف والعدالة والبصر والسمع والنطق والاجتهاد والكفاية اللائقة بالقضاء….. أما الحنابلة فيشترطون كون القاضي بالغا عاقلا ذكرا حرا مسلما عدلا سميعا بصيرا متكلما مجتهدا» الموسوعه الفقیه الکویتیه، ج۳، از ص۲۹۱ تا ۲۹۳، مصر، دارالصفوه، چاپ اول. [۱۲]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مولوی عبدالحمید، اجرای قانون اساسی مایه بقای نظام جمهوری اسلامی است، تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۳۹۳. [۱۳]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مولوی عبدالحمید، توبه و عمل به شریعت تنها راه حل بحرانهای موجود است، تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۳. [۱۴]. پایگاه اطلاع رسانی شورای نگهبان (https://b2n.ir/p85104)
💠 تحلیلی بر ناملایمات اخیر بلوچستان 🔸 توضیحات 👇 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
رضا گشتیل[۱] با شعله کشیدن اغتشاشات و بروز هرج و مرج در پاره ای از شهرهای کشور نقش رهبری و یا همسویی و همصدایی پاره ای از شخصیت های برجسته هنری، علمی و یا دینی نیز در دمیدن به آتش هیجانات کور جوانان تاثیر گرفته از رسانه های معاند و ضد اسلام نیز برجسته تر شد. گاهی یک پیام کوتاه از هنرمندی مقبول دربین توده جوانان و گاهی نیز یک سخنرانی مذهبی توانسته است لااقل برای ایامی به فتنه جان دوباره‌ای داده و جان مال و عرض هموطنان مسلمان را در معرض خطر و پایمال شدن قرار دهد. یکی از شخصیت هایی که در این اتفاقات نقش محرکیت برای ادامه حیات فتنه و اغتشاشات را به خوبی ایفا کرده است آقای مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جماعت مسجد مکی زاهدان می باشد. گذشته از آن که بنابر ماده قانون شماره ۵۱۲ مجازات اسلامی تحریک مردم بر شورش و اغتشاش نیز جرم محسوب شده و در صورتی که مصداق افساد فی الارض محسوب نشود تا ۵ سال حبس و در مواردی نیز نفی بلد و تبعید برای آن در نظر گرفته شده است؛ مولوی عبدالحمید در این روزها گاهی به بهانه دفاع از حقوق زنان، گاهی به بهانه حقوق اهل سنت بلوچستان، گاهی به داعیه دفاع از اهل سنت ایران و اخیراً نیز با حمایت ضمنی از اقلیت نا محترم بهائیت پا را از عالمی دینی یا مرشدی اسلامی فراتر نهاده و با عبور از بسیاری از مبانی و معتقدات اسلامی اهل سنت به مثابه اپوزسیونی سکولار و ضد نظام و محرکی برای ابقاء هنجار شکنی ها در بلوچستان ایفای نقش می کند تا جایی که در سخنان خود به مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ( حفظه الله و بلّغه بآماله) نیز تعریض زد. حداقلِ قرینه ای که می توان بر تمایل وی به ادامه پیدا کردن فتنه در سیستان و بلوچستان اقامه کرد این است که در این چند هفته اخیر پس از نماز جمعه به امامت شخص عبدالحمید اسماعیل زهی همواره شاهد وقایع تلخی از قبیل تجاوز از حدود امنیتی، هنجارشکنی، آسیب به اموال مردم و کشتن ماموران انتظامی بوده ایم اتفاقاتی که آقای عبدالحمید اسماعیل زهی آنرا اعتراضات به حق و کشته شدگان مسلح را نیز شهید خطاب کرده است. اگرچه هجوم یکباره با اتوبوس و تیراندازی از سوی مسلحینی که از طرف گروه های معاند خط دهی می شوند به نیروی انتظامی باعث واکنش سریع و طبعاً نچندان سنجیده نیروهای حاضر در کلانتری شد اما با توجه به شروع فتنه از سوی معترضین، مأموران وادار شدند که به سمت جمعیت شلیک مستقیم کنند و این امر باعث شد با عبور تیر ها و رسیدن به جماعت حاضر در مصلی عده‌ای بیگناه نیز در این بین جان خود را از دست بدهند؛ اما مولوی عبدالحمید به جای مطالبه خون بی گناهان بدون تفصیل و جداسازی بین اغتشاشگران و تروریست‌ها از یک سو و مردم بیگناه از سوی دیگر همه کشته شده ها را شهید خطاب کرده و به نحوی به دفاع از این حرکت مسلحانه -که در صورت بروز در هر کشوری با برخورد قاطع تر مواجه خواهد شد- برخاسته است. در این که امام جماعت مسجد مکی و سایر خواصی که باعث تداوم و تشدید نا آرامی ها شدند اعم از شیعه و سنی توجیه بوده و با قوانین جمهوری اسلامی ایران نیز آشنا هستند شکی وجود ندارد، به همین دلیل لازم است بدون استثنا و بنابر مقتضای قوانین جمهوری اسلامی ایران و بنا بر خواسته خانواده شهدا و خواسته مردمی که در راهپیمایی ۱۳ آبان به مثابه رفراندومی مجدد استقلال و استقرار جمهوری اسلامی ایران را امضا کردند با همه مسبّبان ناهنجاری های بی سابقه اخیر برخوردی قاطع و بدون در نظر گرفتن ملاحظات صورت بگیرد. ناگفته نماند که حضور نمایندگان کاندیداهای ریاست جمهوری و … در مناطق اهل سنت، ملاقات با شخصیت های درای نفوذ و دادن وعده های توخالی برای رسیدن سحت گونه به مسند ریاست جمهوری و … نیز در رویکرد تلافی جویانه برخی از خواص همسو با اغتشاشات نقش به سزایی دارد. اگرچه نگارنده بر این باور است که همه خاطیان باید مجازات شوند اما باید این نکته را نیز در نظر گرفت که تجربه در استان های سنی نشینی که فاقد عالمی مقبول هستند ثابت کرده است جماعتی که از عالمی مصلح و با بصیرت بی بهره هستند به غایت می توانند از جماعتی که پیرو عالمی منحرف و بی بصیرت هستند خطرناک تر باشند لذا برخورد با خواص باید به گونه ای باشد که یا شخص او پس از توجیه و اقرار به اشتباه و جبران ما فات با هدایت اتباع خود به سکوت و آرامش و پیگیری خواسته ها از مجاری قانونی در جایگاه خود ابقا شوند و یا شخصیتی کاریزما و اصلح که مصلحت عموم مسلمانان و جمهوری اسلامی ایران اعم از شیعه و سنی را در نظر داشته و در وقایع این چنینی به دنبال باج گیری، امتیاز خواهی و تثبیت جایگاه خود نباشد به جای او منصوب شود.
چرا که در صورت برخورد با عالمان دینی متخلف در جریان اغتشاشات و منزوی کردن آنها بدون جایگزین کردن فرد اصلح، این امکان وجود دارد که جوانان متدین اهل سنت که از علم و بصیرت کافی برای تشخیص راهبرد صحیح نیز غالباً بی بهره هستند به اقتضاء اختلافات قومی و یا مذهبی و به رهبری احساسات به حرکت ها و جریانهای دینی و مذهبی موجود در مساجد پناهنده شوند و این همان لغزش گاهی است که تجربه ثابت کرده است گروه های تکفیری تروریستی برای ترویج تروریسم دینی از آن به خوبی بهره می برند. بنابراین با وجود اقتضاء برخورد قاطعانه با متخلفین اعم از شیعه و سنی عالم و جاهل هنرمند و غیر هنرمند و هر کس که به نحوی جان مال و ناموس مردم را در وقایع اخیر در خطر قرار داده و خواسته های دشمنان اسلام و شبکه های معاند را محقق کرده‌ است به این نکته نیز باید توجه داشت که این برخورد باید در طول زمان و با معرفی شخص اصلح صورت بپذیرد تا از پیوستن جوانان اهل سنت به گروه‌های تکفیری و تروریستی و جایگاه پیدا کردن جوانان به ظاهر ملّا در مسند تدریس و ارشاد جلوگیری شود، تجربه ای که در سوریه تالی فاسد آن دامن گیر همه کشورهای اسلامی بلکه همه قاره ها شد. [۱] . پژوهشگر مرکز پژوهشی مصباح 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
پست زیر جهت معرفی کانال های مناسب در نقد وهابیت است👇👇👇
هدایت شده از نقد وهابیت
🔴معنای «دون الله» در قرآن 🔹وهابیت تحت تاثیر ظاهرگرایی، برداشت هایی از آیات و روایات را ترویج می کند که ثمره آن را باید در گسترش افراط گرایی دینی مشاهده نمود که بذر دشمنی را میان مسلمانان کاشته است. مشرک دانستن خیل عظیمی از یکتاپرستان و منحرف کردن نوک پیکان مبارزه با اسلام‌ستیزان به سوی مسلمانان، از دستاوردهای شوم این اندیشه است. پیروان وهابیت سخنان خود را ترجمان قرآن می دانند و مخالفان فکر خود را نیز مخالف دین اسلام قلمداد می کنند. آنان بخش هایی از قرآن را دستاویز خود قرار داده و بدون توجه به مفاهیم والای این کتاب آسمانی، به اندک بهانه ای، به تکفیر مسلمانان حکم می رانند. یکی از مهمترین آیاتی که مورد استناد وهابیت قرار می گیرد، مواردی است که خداوند پیرامون «دون الله» سخن گفته است. عبادت دون الله، دعای دون الله، معبود دون الله، یاور و مددکار دون الله از جمله این موارد هستند. 📌ادامه مطلب... 🌐 وب سایت و کانال ارتباطی ☑️ وب سایت: www.alwahabiyah.com ☑️ تلگرام: https://t.me/alwahhabiyah_com ☑️ ایتا: https://eitaa.com/alwahabiyahcom
💠 تضعیف حاکمیت مساوی بی ارزش شدن نزد پرودگار 🔸 توضیحات 👇 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
نویسنده: وحید خورشیدی شکی نیست که برخی از ائمه جمعه اهل سنت در سایه حاکمیت اسلامی به جایگاهی و مقامی رسیده و برای خود اعتباری کسب کرده اند. اما به جای قدردانی از نعمت این حاکمیت که زمینه فعالیت را برای آنها فراهم کرده و در این خصوص مانعی از فعالیت آنها ایجاد نکرده است، شروع بر سمپاشی علیه این حاکمیت کرده و مردم بویژه برخی از اهل سنت را بر علیه این حکومت می شورانند. حتی کار به جایی رسیده است که به دنبال رفراندوم در این کشور اسلامی هستند!! آیا این تضعیف و فرافکنی نسبت به حاکم اسلامی نیست که از نگاه روایات معتبر و فراوان مورد نکوهش قرار گرفته است؟! نقل شده است اگر کسی چنین کاری بکند نزد خداوند دیگر حجت و ارزشی و جایگاهی ندارد به عنوان نمونه حاکم روایت معتبری را چنین نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «يقول من فارق الجماعة واستذل الامارة لقي الله ولا حجة له عند الله هذا حديث صحيح »[۱]؛ هر کس از جماعت مسلمانان جدا شود و امير خود را خوار کند خدا را در حالي ملاقات مي کند که [بر اين کارش] حجتي ندارد [ومواخذه مي شود]. البته در روایات مسند احمد آمده است نزد خداوند ارزشی ندارد: «سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول من خَرَجَ مِنَ الْجَمَاعَةِ وَاسْتَذَلَّ الإِمَارَةَ لقي اللَّهَ عز وجل وَلاَ وَجْهَ له عِنْدَهُ»[۲] ابن هجر هیتمی نیز این روایت را از مسند احمد نقل کرده گوید: «رواه أحمد ورجاله ثقات»[۳]؛ رجال روایت ثقه هستند. البته همین روایت به این صورت نیز توسط حاکم نقل شده است: «سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول من فارق الجماعة واستبدل الإمارة لقي الله ولا حجة له عنده»[۴]. در این روایت عبارت «واستبدل الإمارة» آمده است که به معنی تغییر حاکم می باشد هر چند ممکن است گفته شود در این روایات تصحیف صورت گرفته باشد ولی در این صورت نیز با معنی تضعیف حاکمیت تداخل ندارد. بنابراین طبق این روایات، کسانی به فکر تغییر در حاکمیت ( رفراندوم) و یا تضعیف هستند، نه تنها از جماعت خارج شده اند، بلکه در تضعیف حاکمیت اسلامی تلاش می کنند که این کار طبق مبنای روایی خودشان، موجب دوری از خدا و بی ارزش شدن نزد خداوند می شود حال با این وجود باز به دنبال تغییر و تضعیف هستند؟! در خصوص این روایات چه پاسخی دارند بدهد؟! آیا این رفتار آنها مورد انتقاد بزرگان و علمای اهل سنت که به مبانی خودشان آگاه هستند، نمی شود! گذشته از این چرا در خصوص کشورهایی مانند عربستان که برای علماء و مسلمانان منتقد، ارزشی قائل نیستند و آنها را به کوچکترین اعتراض اعدام می کنند، رفراندم در خواست نمی کنند؟! و از آنها دفاع نمی کنند؟! آیا این رفتارها نشان از به دام دشمن افتادن نیست؟ تا دیر نشده بهتر است بر دامن جماعت برگشته و از مبانی اعتقادی خود تحدی نکنند. [۱]. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرك على الصحيحين، ج ۱، ص ۲۰۶، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول. [۲]. ابن حنبل، احمد، مسند أحمد بن حنبل، ج ۵ ، ص ۴۰۶، مؤسسة قرطبة، مصر. [۳]. هبتمی، احمد، مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۲۲، قاهرة، بيروت. [۴]. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ص ۱۱۲. 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠 با مخالفت و تضعیف حاكميت اسلامي، شكاف در اسلام ایجاد نکنید؟ 🔸 توضیحات 👇 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
نویسنده: وحید خورشیدی[۱] همچنانکه رهبری فرمودند: مسئله ‏ى وحدت‏، وحدت ملى، حفظ اتحاد؛ اين جزو وظائف ما است. حضور نيروهاى تكفيرى كه امروز متأسفانه در برخى از نقاط منطقه فعالند، خطر بزرگشان اين نيست كه بى ‏گناه ‏هان را مى ‏كشند، آن هم جنايت است، بزرگ است؛ اما خطر بزرگ اين است كه دو گروه شيعه و سنى را نسبت به هم بدبين مى‏ كنند؛ اين خيلى خطر بزرگى است؛ جلوى اين بدبينى را بايد بگيريم. نه از آن طرف شيعيان خيال كنند كه يك گروه آنچنانى كه با شيعه اين‏جور رفتار مى‏ كند اين جبهه ‏ى اهل تسنن است كه با اينها مقابله مى‏ كند، نه جبهه ‏ى اهل‏ سنت‏ تحت تأثير حرف هاى آنها- آنچه آنها راجع به شيعه مى ‏گويند و تهمت هايى كه مى‏ زنند و آتش‏ افروزى ‏هايى كه مى‏ك نند- قرار بگيرند. بايد مراقب باشند؛ هم شيعه مراقب باشد، هم سنى مراقب باشد. اين را بايستى در همه‏ ى مناطق كشور همه بدانند؛ هم سنى ‏ها بدانند، هم شيعه ‏ها بدانند؛ نگذارند كه اين وحدت امروز در بين كشور هست [از بين برود]؛ كه يكى از بخشها وحدت مذاهب شيعه و سنى و وحدت اقوام است. برجسته كردن خصوصيات قومى و دميدن در آتش قوم‏گرايى، كارهاى خطرناكى است، بازى با آتش است؛ به اين هم بايد توجه بكنند[۲]. اما عده ای این مسئله را جدی نگرفته و هر از گاهی مطالب تفرقه آمیزی بر زبان جاری می کنند و از اطاعت حاکم سرباز می زنند نه تنها از حاکم اسلامی در خصوص عدم ایجاد اختلاف بین مسلمانان اطاعت نمی کنند بلکه گاها کارهای می کنند که موجب شکاف بین امت اسلامی می شوند که این شکاف همان شکاف در دین است که منابع روایی آنها نیز فراوان از آن نهی کرده است. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) درباره حاكمان تصريح مي‌كند هر شخصي كه بخواهد در مقابل سلطان و حاكم بايستد و موجب تضعیف حاکم شود، گويا شكاف و رخنه‌اي در دين ايجاد كرده است. روایی را ابن ابی عاصم از ابوذر از پیامبر (صلی الله علیه وآله) چنین نقل می کند: «يقول سيكون بعدي سلطان فمن أراد ذله ثغر في الإسلام ثغرة وليست له توبة إلا أن يسدها وليس يسدها إلى يوم القيامة»[۳]؛ بعد از من سلطان هست هر کس بخواهد او را ذلیل کند، در اسلام شکافی ایجاد کرده است تا این رخنه‌ای را که ایجاد کرده جبران نکند توبه‌اش پذیرفته نیست و تا روز قیامت نیز نمی تواند آن رخنه را پر کند در روایت دیگری با سند دیگری نیز آمده است سلطان را ذلیل نکنید هر کس چنین بکند در اسلام شکاف ایجاد کرده است که قابل جبران نیست: «إنه كأني بعدي سلطان فلا تذلوه فمن أراد أن يذله خلع ربقة الإسلام من عنقه وليس يقبل منه توبة حتى يسد ثلمته التي ثلم وليس بفاعل»[۴]. حال طبق این بیان، کسانی که در این ایام سخن حاکم اسلامی را زیر پا گذاشته و ایجاد اختلاف و هم گسستگی بین شیعه و سنی و حتی بین خود اهل سنت می شود، این شکاف در دین نیست؟! گاهی نام حاکم شرع را برای خود در مناطق کرد یدک کشیده و بر تنور اغتشاشات می دمند و از آن حمایت می کنند و موجب دو دسته گی بین مردم می شوند! آیا این تمرد از حاکم اسلامی نیست؟! اینکه در تریبون نماز جمعه بر علیه نظام مقدس انقلاب اسلامی سخن می گویند و مردم را نسبت به حاکم بدبین می کنند، این مخالف عزیز دانستن حاکم نیست؟! این رفتارها را چطور توجیه می کند در حالی که با مبانی و روایات خودشان در تعارض می باشد؟! آیا آنها از روایات و مبانی خود عبور کرده و روایات خود را قبول ندارند؟! بنابراین با دمیدن در اختلاف و تفرقه، و تضعیف حاکم اسلامی، موجب شکاف در دین نشوید و خود را مصداق روایت پیامبر صلی الله علیه وآله قرار ندهید که توبه نیز در این صورت قابل قبول نیست مگر اینکه تصمیم به جبران داشته باشید در این صورت نیز نمی شود شکاف در اسلام را جبران کرد. [۱]. پژوهشگر مرکز پژوهشی مصباح. [۲]. بيانات در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى پس از پايان پانزدهمين اجلاس رسمى دوره چهارم مجلس خبرگان رهبرى‏(۱۵/ ۱۲/ ۱۳۹۲). [۳] . ابن ابی عاصم، شیبانی، السنة لابن أبي عاصم، ج ۲، ص ۴۸۹، المكتب الإسلامي – بيروت، چاپ اول. .[۴] همان، ج ۲، ص ۴۹۰. 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠 نقش فعال مولوی عبدالحمید در جهت تحریک مردم علیه نظام اسلامی با سقوط رژیم پهلوی، حکومتی دینی در ایران روی کار آمد که ایجاد چنین حکومتی، آرزو و خواسته قلبی بسیاری از علما و اندیشمندان مسلمان بوده است. از این رو ضرورت اقتضاء می کند عالمان اسلامی بیش از دیگران، قدردان وجود چنین نظامی باشند. البته هرچند بسیاری از متفکران شیعه و سنی همواره حامی و پشتیبان انقلاب اسلامی بوده اند ولیکن در این میان، عده ای نیز وجود دارند که نه تنها نظامی اسلامی را در آن مواقع حساس، همراهی نکرده اند بلکه بواسطه گفتار و رفتارشان یاری بخش بیگانگان بوده اند. این عالمان، عوض آنکه در راستای آرامش روانی جامعه سخنرانی کنند، از عباراتی استفاده کرده اند که موجب تحریک بیش از پیش مردم علیه نظام اسلامی شده است. مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه مسجد مکی اهل سنت زاهدان، از جمله چنین عالمانی است که در بزنگاه های حساس، نه تنها به یاری انقلاب اسلامی نشتافته است بلکه با طرح مباحث نادرست و تحریک آمیز، موجب افزایش تنش ها نیز شده است. عبارات تحریک آمیز جناب مولوی در ایام حساسی همچون فتنه 88، آشوب های پس از گرانی بنزین در سال 98 و همچنین اغتشاشات مهرماه و آبان ماه 1401 موید مناسبی در جهت اثبات این ادعاست که در ادامه به برخی از این عبارات اشاره می شود. 👈 ادامه ... 🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی : ✔️ وب سایت : omatanvasata.com ✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata ✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata