eitaa logo
کانال ثامن ام ابیها زاویه حسن خان
123 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
8.6هزار ویدیو
369 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نسخه‌ی ما را نسپار به طبیبان دگر درد‌بادست‌تو‌درمان‌بشودخوبتراست.. ♥️
ألسلامُ علیکَ الحسین بِقدرِ شوقی،حنینی و حُبّی! -سلام بر تو ای حسین به اندازه شوق و دلتنگی و علاقه ام♥️ ❤️
Familiar Addresee.mp3
15.68M
ای‌ خدای‌ حسین‌... دل از این شکسته‌تر میخواهی؟
بگو از شهر خیالت به کجا باید سفر کرد ..‌. 💔
گرچه باآوردنِ نامشْ شود اشکم‌روان گریه‌کن‌‌هایش فقط یادِ بلای زینب‌اند کفترانِ کربلا با عشقِ زینب می‌پَرند کفترانِ کربلا هم، در هوای زینب‌اند.. ..💔
اینجا کسی به غیر تو مارا محل نداد ما بنده‌ی توایم ، فراموشمان مکن .. 💔
اَیْنَ الطّاٰلِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاٰء کجاست آن‌که از خون شهید کربلا انتقام خواهد گرفت ..
‌ دو داستان قرآنی متناسب با این آیه👇 ☘«تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است‏ شادمانى نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.»(حدید/۲۳) در داستان یعقوب پیامبر می‌بینیم که در موقعیت دشوار فقدان پسران خود(یوسف و بنیامین) همچنان امیدوار است و فرزندانش را به جستجو با تمام توان توصیه می‌کند: «اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو كنید و از رحمت‏ خدا نومید مباشید زیرا جز گروه كافران كسى از رحمت‏ خدا نومید نمی‌شود.»(یوسف/۸۷) او با اطلاع از گم شدن یوسف و بعدها بنیامین، همچنان امیدوار و البته آراسته به صبری زیبا است. بعد از آنکه خبر می‌دهند گرگ یوسف را خورده می‌گوید: «اینک صبرى نیكو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف می‌‏كنید خدا یاری‌ده است.»(یوسف/۱۸) و سال‌ها بعد، وقتی پسرانش از مصر باز می‌گردند درحالی که دو تن از آنان غایبند، همچنان امیدوارانه صابر است و می‌گوید شاید خداوند هر سه آنان را به یکبارگی به سوی من بازآورد: «پس [صبر من] صبرى نیكوست امید كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد.»(یوسف/۸۳) در داستان یعقوب شاهدیم که صبر با اندوه جمع می‌شود. او از شدت دلتنگی و اندوه چشمانش سپید می‌شود، اما این اندوه و دلتنگی مغایرتی با «صبر جمیل» که او پیشه خود ساخته ندارد. چرا که نه گرفتار نومیدی می‌شود(یأس)، نه ناسپاسی در پیش می‌گیرد(کُفر) و نه ثبات قدم خود را ازدست می‌دهد(جزع) داستان دیگر، داستان سلیمان پیامبر است که در موقعیت گشایش و دلخواه است. وزیر او می‌تواند دریک چشم برهم‌زدنی تخت سلطنت ملکه‌ی سبا را حاضر کند و سلیمان با مشاهده چنین اتفاق خیره‌کننده‌ای نه گرفتار سرخوشی خودپرستانه می‌شود(فَرَح)، نه فخر می‌فروشد و نه آن رخداد را نشانه‌ی امتیاز خود قلمداد می‌کند. بلکه شاکر و فروتن می‌گوید که این رخداد، ناشی از فضل پروردگار است و آزمون اوست تا شکرگزاری مرا بسنجد: «پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید كه آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى می‌‏كنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس می‌گزارد و هر كس ناسپاسى كند بی‌گمان پروردگارم بی‌نیاز و كریم است.»(نمل/۴۰) ✍️ صدیق قطبی 🍃 🦋🍃 @takhooda
كارگرى هر روز بعد از اتمام كار در كارخانه براى انجام مراسم نيايش عصر به معبد مى‏رفت. يك روز به دليلى در كارخانه گرفتار شد و نتوانست به آغاز مراسم برسد. پس از اتمام كارش به سوى معبد دويد. وقتى كه به آنجا رسيد ديد كه « پوجارى » كاهن معبد بيرون مى‏آمد. كارگر پرسيد: « آيا مراسم دعا تمام شده است؟ » پوجارى گفت: « بله، مراسم تمام شده است. » مرد كارگر آهى حاكى از اندوه كشيد. پوجارى با مشاهده‏ى اندوه او گفت: « آيا حاضرى آه اندوهت را با ثواب به جا آوردن مراسم نياش عصر با من عوض كنى؟ » مرد كارگر گفت: « بله، با خوشحالى حاضرم اين كار را بكنم. » زيرا هميشه مراسم نيايش عصر را به جا آورده بود، اما پوجارى گفت: « همان آه صميمانه و ساده‏ ى تو ارزشمندتر از همه‏ ى مراسم نيايشى است كه من در تمام عمر خود به جا آورده‏ ام! » 🍃 🦋🍃 @takhooda