نسخهی ما را نسپار به طبیبان دگر
دردبادستتودرمانبشودخوبتراست..
#حسینجآن♥️
ألسلامُ علیکَ الحسین
بِقدرِ شوقی،حنینی و حُبّی!
-سلام بر تو ای حسین به اندازه شوق و دلتنگی و علاقه ام♥️
#عشقحسینعلیهالسلام❤️
Familiar Addresee.mp3
15.68M
ای خدای حسین...
دل از این شکستهتر میخواهی؟
گرچه باآوردنِ نامشْ شود اشکمروان
گریهکنهایش فقط یادِ بلای زینباند
کفترانِ کربلا با عشقِ زینب میپَرند
کفترانِ کربلا هم، در هوای زینباند..
#یا_جبلالصبـر..💔
اینجا کسی به غیر تو مارا محل نداد
ما بندهی توایم ، فراموشمان مکن ..
#حسین_جان💔
اَیْنَ الطّاٰلِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاٰء
کجاست آنکه از خون شهید کربلا
انتقام خواهد گرفت ..
#اللهمعجللولیکالفرج
#داستانک
دو داستان قرآنی متناسب با این آیه👇
☘«تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانى نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.»(حدید/۲۳)
در داستان یعقوب پیامبر میبینیم که در موقعیت دشوار فقدان پسران خود(یوسف و بنیامین) همچنان امیدوار است و فرزندانش را به جستجو با تمام توان توصیه میکند:
«اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو كنید و از رحمت خدا نومید مباشید زیرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نومید نمیشود.»(یوسف/۸۷)
او با اطلاع از گم شدن یوسف و بعدها بنیامین، همچنان امیدوار و البته آراسته به صبری زیبا است. بعد از آنکه خبر میدهند گرگ یوسف را خورده میگوید:
«اینک صبرى نیكو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف میكنید خدا یاریده است.»(یوسف/۱۸)
و سالها بعد، وقتی پسرانش از مصر باز میگردند درحالی که دو تن از آنان غایبند، همچنان امیدوارانه صابر است و میگوید شاید خداوند هر سه آنان را به یکبارگی به سوی من بازآورد:
«پس [صبر من] صبرى نیكوست امید كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد.»(یوسف/۸۳)
در داستان یعقوب شاهدیم که صبر با اندوه جمع میشود. او از شدت دلتنگی و اندوه چشمانش سپید میشود، اما این اندوه و دلتنگی مغایرتی با «صبر جمیل» که او پیشه خود ساخته ندارد. چرا که نه گرفتار نومیدی میشود(یأس)، نه ناسپاسی در پیش میگیرد(کُفر) و نه ثبات قدم خود را ازدست میدهد(جزع)
داستان دیگر، داستان سلیمان پیامبر است که در موقعیت گشایش و دلخواه است. وزیر او میتواند دریک چشم برهمزدنی تخت سلطنت ملکهی سبا را حاضر کند و سلیمان با مشاهده چنین اتفاق خیرهکنندهای نه گرفتار سرخوشی خودپرستانه میشود(فَرَح)، نه فخر میفروشد و نه آن رخداد را نشانهی امتیاز خود قلمداد میکند. بلکه شاکر و فروتن میگوید که این رخداد، ناشی از فضل پروردگار است و آزمون اوست تا شکرگزاری مرا بسنجد:
«پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید كه آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى میكنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر كس ناسپاسى كند بیگمان پروردگارم بینیاز و كریم است.»(نمل/۴۰)
✍️ صدیق قطبی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#داستانک
كارگرى هر روز بعد از اتمام كار در كارخانه براى انجام مراسم نيايش عصر به معبد مىرفت. يك روز به دليلى در كارخانه گرفتار شد و نتوانست به آغاز مراسم برسد. پس از اتمام كارش به سوى معبد دويد. وقتى كه به آنجا رسيد ديد كه « پوجارى » كاهن معبد بيرون مىآمد.
كارگر پرسيد: « آيا مراسم دعا تمام شده است؟ »
پوجارى گفت: « بله، مراسم تمام شده است. »
مرد كارگر آهى حاكى از اندوه كشيد. پوجارى با مشاهدهى اندوه او گفت: « آيا حاضرى آه اندوهت را با ثواب به جا آوردن مراسم نياش عصر با من عوض كنى؟ »
مرد كارگر گفت: « بله، با خوشحالى حاضرم اين كار را بكنم. » زيرا هميشه مراسم نيايش عصر را به جا آورده بود، اما پوجارى گفت: « همان آه صميمانه و ساده ى تو ارزشمندتر از همه ى مراسم نيايشى است كه من در تمام عمر خود به جا آورده ام! »
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨