📣 #برنامه_سه_شنبه_ها:
🦋 #شعر_کودکانه
🌹#ویژه
🌷#تولد_امام_رضا(ع)
این جا کجاس؟ این جا کجاس؟
که سقفش از نور و طلاس
بوی گُلابه تو هواش
دیوارش از آینه هاس
صدای پر زدن می آد
پر زدن کبوتراس
برای هر غریبه ای
یه جای خوب و آشناس
طبل و نقاره می زنند
خبر خبر، وقت دعاس
این جا کجاس؟ این جا کجاس؟
این حرمِ امام رضاس
شاعر: خانم قاسم نیا
💐🌹💐🌹💐🌹
هدایت شده از زنگ دانایی
💠#ویژه
💐 ولادت #امام_جواد(ع)
📣🦋 #شعر_کودکانه 👆👆
🌸به نام اون خدایی
🌱که همتایی نداره
🌸احتیاجی به فکر و
🌱راهنمایی ندارهت
🌸اون که تو قلب ما کاشت
🌱محبت نبی رو
🌸گذاشت واسه هدایت
🌱فرزندای علی(ع) رو
🌸درخت دین اسلام
🌱محمد مصطفی ست(ص)
🌸جوانه هاش دوازده
🌱امام پاک و داناست
🌸ما همه با اطاعت
🌱میگیم که یارشونیم
🌸منتظر آخرین
🌱امام دین میمونیم
🌸امام محمد تقی (ع)
🌱یکی از این غنچه هاست
🌸این نهمین جوانه
🌱فرزند خوب رضاست.
#خاطرات
☑️ #ویژه شهادت حضرت امام #موسی_بن_جعفر علیهما السلام
⚫️برکت وجود علامه عسکری از عنایت باب الحوائج امام #موسی_کاظم علیه السلام
💠 ماجرای بیماری علامه عسکری در کودکی
🔺حضرت علامه می فرمودند:در ایامی که در سامرا بودم به مرض حصبه مبتلا شدم و هرچه در آنجا معالجه نمودم مفید واقع نشد مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به کاظمین برای معالجه آوردند و در آنجا نزدیک صحن مطهر یک اتاق در مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجه من پرداختند.
🔺این معالجات مؤثر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم. وقتی از معالجه اطبای کاظمین مایوس شدند یک روز به بغداد رفته و یک طبیب را برای من به کاظمین آوردند.
⛔️ همین که نزدیک بستر من آمد و می خواست مشغول معاینه شود من در اتاق #احساس_سنگینی کردم و بی اختیار چشمم را باز کردم دیدم خوکی بر سر من آمده است.
بی اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم.
🔺گفت چه می کنی چه میکنی من دکترم من دکترم!
نسخه ای را تهیه کرد که ابدا مؤثر واقع نشد و من 👈🏻 لحظات آخر عمرم را سپری می کردم.
🔺تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد.با لباس سفید و بسیار زیبا و خشرو و خوش منظره و خوش قیافه پس از آن #پنج_تن علیهم السلام حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام به ترتیب وارد شدند. و همه نشستند و به من تسکین دادند و من مشغول صحبت کردن با آنها شدم وآنها نیز مشغول گفتگو با هم بودند.
🔆 در این حال که من به صورت ظاهرا بیهوش افتاده بودم دیدم #مادرم پریشان شده و از پله های مسافرخانه بالای بام بالا رفته و رو به گنبد حضرت #موسی_بن_جعفر کرده و عرض کرد: یا موسی بن جعفر من به خاطر شما بچه ام را اینجا آوردم شما راضی هستید بچه ام را اینجا دفن کنند ومن تنها برگردم؟😭
حاشا و کلا (البته این مناظر را ایشان با چشم دل و ملکوتی می دیدند نه با چشم سر آنها به هم بسته وبدن افتاده وعازم ارتحال است.)
👈🏻همین که مادرم با حضرت موسی بن جعفر مشغول تکلم بود دیدم آن حضرت به اتاق ما تشریف آوردند. و به #رسول_خدا عرض کردند:خواهش میکنم تقاضای #مادر #این_سید را بپذیرید.
🌺حضرت رسول الله رو کردند به جناب عزرائیل و فرمودند برو تا زمانی که خداوند مقرر فرماید.خداوند به واسطه #توسل_مادرش عمر او را تمدید کرده است ما هم می رویم ان شاءالله برای موقع دیگر.
💢 مادرم از پله ها پایین آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت و به مادرم گفتم: چرا این کار را کردی ❗️
من داشتم با پیامبر امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام می رفتم و تو آمدی جلوی ما را گرفتی نگذاشتی حرکت کنیم.
📘منبع:مرزدار مکتب اهل بیت ص ۶۱
•┈••✾•💫🌿🌺🌿💫•✾••┈•
#شهادت_امام_کاظم_ع
#داستان
زنگ دانایی
http://eitaa.com/zange_danaei
💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷
💐 #ویژه
🌹#ولادت_حضرت_ابوالفضل (ع)
🇮🇷#روز_جانباز
🌻#شعرکودکانه
⭐️💕 روز جانباز💕⭐️
من فکر می کنم
بابای من تک است
چون دست و پای او
مثل عروسک است
در جبهه بوده است
بابای نازنین
جامانده دست و پاش
یک روز روی مین
وقتی که می کند
هی سرفه زورکی
می گویم ای پدر
تو واقعا تکی
🌸روز جانباز بر تمام پدران فداکار جانباز مبارک🌸
🌹کانال زنگ دانایی 🌹
eitaa.com/zange_danaei
هدایت شده از زنگ دانایی
🌹#ویژه
🌈#عید_نوروز_1402💐
💐#شعر_کودکانه
🌸 سردار
🌹سین مثل یک سردار
مثل سلیمانی
یعنی همیشه تو
در یاد می مانی
🌹من خوب می دانم
جنگیده ای روزی
با هر چه دشمن بود
تا روز پیروزی
🌹سین مثل یک سردار
پ مثل پروانه
آنکه به دور یار
میگشت جانانه
🌹ای کاش من بودم
مانند آن سردار
تا اینکه جان من
می شد فدای یار🌹
هدایت شده از زنگ دانایی
🌹#ویژه
🌈#عید_نوروز_1402💐
💐#شعر_کودکانه
❤سلام بهارمن🖐❤
🌷💫ای عابر بزرگ که با گامهای تو ...
🌸💫از انتظار پنجره تجلیل میشود
🌷💫تاکی سکوت این کوچههای سرد
🌼💫برچشم های پنجره تحمیل میشود؟
🌷💫آیا دوباره مثل همان سالهای پیش
🌸💫امسال هم بدون توتحویل میشود؟