هدایت شده از حوزه آنلاین
#بهجت_دربیان_سعادت
آنچه حضرت آیت الحق استاد سعادت پرور از حضرت آیتالله العظمی بهجت نقل می فرماید:
ادامه:
ايشان [آیت الله بهجت ره:] در اين جا حكايت استاندار مشهد را كه در روز عيد غدير، در مجلسى كه به مناسبت آن روز تشكيل شده بوده نقل فرمود: كه استاندار گفته است: من در كنار يكى از علماى اهل تسنن به نام مردوخ نشسته بودم، سخن گوى مجلس، جريان تيرى را كه به پاى امير مؤمنان- عليه السّلام- رفته بود و به دستور امام حسن- عليه السّلام- در حال نماز درآوردند، نقل كرد. مردوخ به من گفت: چه افسانههايى مىگويند، مگر مىشود؟! من ناراحت شدم امّا جوابى نداشتم، از طرفى آبروى شيعه در خطر بود كه ديگران هم اين سخن را در آن مجلس مىشنيدند. فورى كلامى به من الهام شد كه من مىدانم از من نبود، گفتم: قرآن مىفرمايد: «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً» «1»؛ (پس چون [زنان] او را ديدند، وى را بس شگرف يافتند و [از شدت هيجان] دستهاى خود را بريدند و گفتند: منزّه است خدا، اين بشر نيست، اين جز فرشتهاى بزرگوار نيست.) چه شد كه زنان دستهاى خود را بريدند و نفهميدند؟ مردوخ هيچ نگفت!
سپس آيت اللَّه بهجت فرمود: در مقابل مشاهدهى جمال مطلق، اگر كسى چنين باشد، چه مانعى دارد؟
ادامه دارد...
📚رسائل عرفانی،نکات ناب از آیت الله بهجت
عضوشوید 👈حوزه آنلاین