eitaa logo
🌿🥀 امید فردا 🥀🌿
56 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
125 فایل
💠بــــاور کـــــنـــــــیــــم امـــــــید بــــــه فـــــــــردای دور را 💠بــــاور کــــنــــــــیـــــم آمـــــــدن یـــــک ســــــــــــــوار را از همراهی شما بسیار خرسندیم☺️☺️ ارتباط با ادمین: . . . . @Jafariii_313
مشاهده در ایتا
دانلود
حرف های زنانه 💫گرم صحبت های زنانه خود بودیم که سیّد مجتبی وارد آشپزخانه شد به خیال اینکه سر وقت یخچال می رود خیلی به او توجهی نشان ندادیم و مثل خودروی که تازه گرم شده باشد تخت گاز میرا ندیم. 💫اما سیدمجتبی کفگیر را برداشت و دور سر چرخاند انگار که مگس کش توی دستش باشد مرتب تکرار می کرد: « کیش کیش»  توی این سرما خبری از مگس نبود پرسیدم:« چه کار می کنی داداش؟؟» ✨خیلی جدی گفت:«مگر نمی بینی این جا پر شده است از مگس غیبت دارم آنها را دور می کنم نکند شیطان به شما آسیبی برساند» 💫 ما که حالا زده بودیم روی ترمز محو نگاه او شدیم سید مجتبی کفگیر را روی زمین گذاشت و خیلی مؤدب به مادرم گفت:« ببین مادرم وقتی از کسی ناراحتی یا ازش دلخوری داری اول یک صلوات برایش بفرست که ثواب به دست آوری  و بعد یک صلوات برای خودت بفرست که از شیطان دور شوی و آرامش بگیری» ✍روایتی از خواهر شهید @yasamin2
✨یکی از دوستان بعد از خواندن نماز ظهر می‌خواست به بالای ساختمان برود. محمود رادمهر دستش را گرفت و گفت: «هنوز نماز عصر را نخوانده‌ای. این من و شما نیستیم که کار‌های جنگ را پیش می‌بریم؟ خدایی که ما را تا اینجا آورده جنگ را نیز پیش خواهد برد.» ✨ با شنیدن این صحبت فردی که مخاطب رادمهر بود نماز عصر خود را خواند، دقایقی از رفتن مرد به پستش نگذشته بود که ساختمان مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و مرد مجروح شد. ✨آن روز بیش از سیصد زخمی و کشته از دشمن گرفتیم و در غروب هم با عقب‌نشینی دشمن، شهید رامهر با بی‌سیم بچه‌های خط عمار، مالک، حمزه و یاسر را صدا کرد ✨و گفت به شکرانه پیروزی که خداوند نصیب ما کرد، زمان اذان مغرب، همه به پشت خاکریز بیایند و اذان و الله اکبر بگویند و به کوری چشم دشمن اشهد ان علی، ولی الله را بلندتر بگویید. ✍روایتی از همرزم شهید @yasamin2
✨اخلاق شان عالی بود، این را به هرکسی که ایشان را می شناسد بگویید تأیید می کند. یادم نمی آید دل کسی را شکسته باشند. اولین اولویت ایشان احترام به پدر و مادر بود، هیچ وقت من ندیدم به پدرو مادرشان بی احترامی کنند یا کم بگذارند برایشان. فکر می کنم عاقبت به خیری آقا هادی به خاطر همین رفتارهای شان بود. تأکیدشان این بود که من هم اگر ناراحت شدم دل کسی را نشکنم هیچ وقت. اگر یک وقت اختلاف نظری بین ما پیش می آمد بد خلقی و بی احترامی به من نمی کردند. ✨البته ویژگی های پسندیده دیگری هم کم تأثیر نداشت مثلاً اهمیتی که به نماز می دادند مخصوصا نماز صبح و نماز به جماعت در مسجد.چشم های پاکی داشتند، حتی یک بار هم ندیدم به نامحرم نگاه کند. خیلی هم به فکر نیازمندان بودند. شجاعت ایشان هم مثال زدنی بود. ✨کلی فیلم از جنایات داعش داشتند. یه وقتایی که یک گوشه هایی از آنها را به من نشان می دادند، می گفتم واقعاً نمی ترسید که اسیر این وحشی های تکفیری بشوید؟ با صلابت نگاهم می کردند و می گفتند: « نه فاطمه! من نمی ترسم، اتفاقاً دوست دارم تن به تن بجنگم، می خواهم یک کاری برای مظلومان انجام دهم، ما باید انتقام مردم مظلوم و شهدا را از این وحشی ها بگیریم.» ✨شهدای مدافع حرم را که به کشور می آوردند حالشان عوض می شد، خیلی تحت تأثیر قرار می گرفتند. آخرین بار که در شهرمان شهید آوردند رو کردند به من و گفتند: «فاطمه جان! شهید بعدی إن شاءالله خودمم.» همان موقع فهیمدم که ایشان را از دست می دهم. همان هم شد و شهید بعدی آقا هادی شجاع بود. ✍ راوی: همسر شهید @yasamin2
✨مجید،خيلي دلسوز محرومان و مستمندان بود. گاهي مي‌شد پول توي جيبش را مي‌بخشيد و جيبش خالي مي‌شد يا يك خانواده مستمند را شناسايي مي‌كرد و مي‌آمد و كابينت‌هاي خانه را باز مي‌كرد و به من مي‌گفت: تو چقدر قند داري يا چقدر برنج داري. خيلي‌ها هستند كه به نان شبشان محتاجند. ✨من مي‌فهميدم كه منظورش بخشيدن بخشي از اين اقلام به مستمندان است. بعد من را همراهش مي‌برد و دو نفري به در خانه آنهايي كه شناسايي كرده بود مي‌رفتيم و مخفيانه كمكشان مي‌كرديم. مجيد دغدغه محرومان را داشت و دلسوزي و كرامت توي دلش بود.  ✍روایتی از مادر شهید @yasamin2
✨کسانی که فکر می کنند فرزندان ما برای پول رفتند کوته فکرند. من می‌گویم تاریخ تکرار شده است. ✨همان گونه که در زمان حضرت علی(ع) می گفتند ایشان به خاطر مقام کار می‌کنند حالا هم همان تفکر در مورد مدافعان حرم این حرف ها را می زند. ✨وقتی نسل حامیان پیامبران می آیند جلو، نسل یزیدی ها هم می آیند جلو. ✍روایتی از پدر شهید @yasamin2