فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیوار را هم ڪہ تكرار کنۍ عاشق می شوی!♥️
بسی ستودنی از دست ندید✨
ⓞⓜⓘⓓⓖⓐⓗ
امامعلےعلیہالسلام|•
دعایتان را با صلوات شروع و با آن ختم کنید، تا دعای شما بین دو دعای مقبول واقع شود و مستجاب گردد، زیرا خدا کریم تر از آن است که اول و آخر دعاء را مستجاب کند و وسط آن را مستجاب ننماید.
(الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج 4، 1137)
دلش نمیومد گناه ڪنه اما باز هم گفتـــــ :
این بارِ آخره ...🖐🏼!
مواظبـــــِ"بارِ آخر"هایے باشیم
ڪه" بارِ آخرتـــــِ مان" را سنگین میڪند
#بہعذابشنمیارزهها-!
ⓞⓜⓘⓓⓖⓐⓗ
【• #حرفاے_بزرگ_ودلی🗣 •】
🕊💔
#خـــداونـــدا...!
#باکری نیستم برایت #گمنام بمانم!
#چمران نیستم برایت #عارفانه باشم!
#آوینی نیستم برایت #عاشقانه قلم بزنم!
#همت نیستم که برایت #زیبا بمیرم!
مرا ببخش با همه نقص هایـے ڪه در خود آفریدم...!
با تمام گناهانم...!
مےدانم لیاقت ندارم
ولے آیا...
شخص بـےلایق حقِ درخواست و دعا ندارد؟!
•° @omidgah •°
#معرفےڪتاب
#پنجرهچوبے
فهیمه پرورش در کتاب پنجرهی چوبی، داستانی عاقلانه را در دل حوادث انقلاب ۵۷ ایران روایت میکند. این داستان عاشقانه برای علاقمندان ادبیات پایداری، انتخاب بسیار مناسبی بهنظر میرسد
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
برشۍازڪتابッ
از خانه بیرون زدم. در راه تنها مطلب قابل توجه صحبت ها و تحلیل های مردم در اتوبوس بود. راجع به اتفاقات این چند وقت هرکس برای خودش تحلیل و نظریه ای داشت. گرچه همه می دانستند که اتفاقی درحال روی دادن است، اما خیلی ها نمی دانستند چیست و کی رخ خواهد داد. مثل باران بهار، باید هرلحظه منتظرش باشی. فعلاً صدای رعد و برقش شنیده می شود. درست که فکر می کردم و حوادث چند ماه اخیر را کنار هم می نشاندم، کاملاً واضح بود که اوضاع مثل همیشه نیست.
اتوبوس توی ایستگاه توقف کرد و چشم من به دیوار پیاده رو افتاد. کسی با اسپری قرمز رنگ روی دیوار نوشته بود:
کتاب قرآن را، مسجد کرمان را، رکس آبادان را، شاه به آتش کشید.
این هم یکی از همین حوادثی بود که وقوعش خبر از اوضاع نا آرام و غیرعادی این ایام داشت
برخلاف همیشه این بار از در اصلی در خیابان «شاهرضا» وارد شدم که به زمین چمن نزدیک تر بود. حال و هوای دانشگاه مثل همیشه نبود، گرچه کلاس ها تشکیل نمی شد، اما بیشتر دانشجویان در محوطۀ دانشگاه در حال رفت و آمد بودند. هرگوشه عده ای دور هم مشغول بحث و جدل بودند و گاهی پنهانی و مخفیانه چیزهایی با هم رد و بدل میکردند...
ᵒᴍɪᴅɢᴀʜ
ڪسانے ڪه براے هدایتِـــــ دیگران
تلاش مےڪنند، به جاے مُردن،
شهید مےشوند..!
#استادپناهیان
(#سخناننورانے)
-پیامبرﷺهرڪہ"لاالہالااللہ"بگوید،
درختےازیاقوٺسرخبراےاودربہشٺڪاشٺہشود
ڪہزمیناندرمُشڪےسفیدباشد
ڪہشیریݩترازعسݪو
سفیدترازبرف
وخوشبوترازمُشڪاست
- دستبرسینہگذاریدمراداخلقبر
+ چرا ؟
- آخر
ممکناستشاه بیایدبہگداسربزند💔(:
مَلجَــــــا
[دلتنگڪــربلا"] #خوشنویسے |#خودمنوشٺ ⓞⓜⓘⓓⓖⓐⓗ
تحــــمݪهردردے
ممڪــݩاسٺ
الا
دلتنگے . . .(:
مَلجَــــــا
[دلتنگڪــربلا"] #خوشنویسے |#خودمنوشٺ ⓞⓜⓘⓓⓖⓐⓗ
•مشکلات من ڪنج "حرم" حل می شود
دعوتم کن.. "کـــربلا" ..
خیلی گرفتارم "حسین" 🕊
.
#حسینجانم♥️
"#شهیدانھ
روزےڪہامدخداحافظےبراےاعزام
دسٺانداختمدورگردنشوگفتم:
"دیدۍاخرراهےشدے!"
دستشروےڪولمبودڪہگفت:
"توروخدادعاڪنمشڪلےپیشنیاد"
گفتم:خیالٺراهت.فقطوقتیرفتےحرمحضرتزینب"س"
دعامڪن.یہدونہپرچمهمبرامبیار.
چشمانداخٺتوےچشمموگفٺ:
"منڪہدیگہبرنمیگردم"
روترشڪردم:توبچہدارےدلٺمےاد؟
دستشروبہگردنشزدوگفت:
"اینرومےبینے؟باب ِ بریدنھ . . .(:
-بہنقلازدوسٺداداشمحسݩ[حججے]
#حرف_قشنگ🌸
حاج حسین یڪٺا:
یادٺ باشه ها!!
اول #امامزمانعج یادِ ٺو مےڪنه بعد ٺو یاد #امامزمانعج مےافٺے!!
•° @omidgah •°