#حدیث_سوره_مسد
پیامبر اکرم ص:
ایّاکُم والنَّمیَمه از سخن چینی بپرهیزید.
✅ثواب قرائت سوره مسد👇😊
هرکس با ایمان سوره تبت را با نیت خالص بخواند، امیدوارم در روز قیامت خداوند او و ابو لهب را یکجا جمع نکند. 🤲
تفسیر کودکانه سوره مسد
دوست خوبم! میدانی سزای دشمنی با پیامبر و اهل بیت (ع) چیست؟در باغ قرآن،سوره مسد برای ما درباره انسانهایی که با پیامبر و اهل بیت (ع) دشمنی میکنند صحبت میکند. مسد به معنی لیف خرماست.ابولهب (عموی پیامبرص) یکی از دشمنان سرسخت آن حضرت بود.زمانی که پیامبر برای راز و نیاز و عبادت به مسجد میرفتند،ابولهب و همسرش ایشان را مسخره میکردند و بر سر پیامبر سنگ و خار و خاکستر میریختند اما ایشان تحمل میکرد. تا اینکه روزی از جانب خداوند فرشتهای نزد حضرت آمد و به ایشان گفت:ای پیامبر، ناراحت نباش که ما دستهای ابولهب را قطع میکنیم و او را در آتش جهنم میسوزانیم و زنش را هم درحالی که طنابی برگردن و خار بر پشتش دارد هیزم کش آتش جهنم میکنیم.این است سزای انسانهای بدکار.دوست خوبم!میدانی با سخنچینی نکردن جزء بندگان خوب خدا میشوی؟حالا به من بگو:
1. ابولهب که بود؟
2. سزای اعمال بد ابولهب و همسرش چه بود؟
هدایت شده از 🌹نسیم تربیت🌹
تبت یدا ابی لهب
جهنمیست ابی لهب
دشمن پیغمبر ماست
بد جنس و پست و بی حیاست
لنگه ی او همسرشه
اون زنی که بار می کشه
خار بیابون بار اوست
آزار خوبا کار اوست
طنابی داره از مسد
سینه ی او پر از حسد
#شعر
#سوره_مسد
@nafiseshamohamadi
داستان کودکانه از سوره ی تبت ( مسد )
یکی بود یکی نبود، مردی بود به اسم ابی لهب، ابی لهب مرد بد جنسی👺 بود .
بچه ها اسم پیامبر ما چی بود؟ محمد (ص)
ابی لهب👺 هروقت پیامبر رو میدید به طرفش سنگ پرتاب میکرد.😱
بچه ها پیامبر همیشه به ابی لهب میگفت این کار خیلی اشتباه و کار خیلی بدیه و خطرناکه 😨
مگه من با تو چیکار کردم؟ ابی لهب میگفت آخه خدا پرستی و مردم تورو دوست دارن و من خوشم نمیاد😡. ابی لهب به پیامبر حسادت میکرد.😔
یه روزی از روزها ابی لهب انقدر پیامبر رو اذیت کرد تا اینکه یداش تبت شدن 🤔🤔
بچه ها میدونید ید یعنی چی؟🤔
ید یعنی دست🤚
یداش تبت شد👈 یعنی دستاش قطع شدن چون پیامبر رو خیلی اذیت کرد😱
بچه ها ابی لهب خیلی ناراحت شد و افتاد توی خونه و دیگه دست نداشت🤚
یه روز که خواب بود صدایی شنید اومد کنار پنجره دید مردم دارن شعار میدن و میگن :
تبت یدا ابی لهب وتب...👊👊
بچه ها بعدش واقعا ابی لهب از دنیا میره..
بعد دوتا فرشته میان پیش ابی لهب یکی طرف راست و یکی طرف چپ ابی لهب
فرشته ها به ابی لهب میگن چرا پیامبر خدارو اذیت میکردی؟😠
چرا سنگ پرتاپ میکردی؟😠
ابی لهب میگفت: نه من این کارارو نمیکردم🤭
ولی بچه ها ابی لهب داشت دروغ میگفت😱
فرشته های مهربون گفتن ما از همه ی کارهای تو فیلم برداری کردیم📷
ابی لهب دست و پاشو گم میکنه
فرشته هام فیلم رو نشون ابی لهب میدن😰
فرشته ها هم کارهای بد ابی لهب و نوشته بودند و تصمیم گرفتن از تو فیلم بهش نشون بدن
ابی لهب فکر کردوگفت:🤔
عه عه ببینید من مال هو دارم (یعنی پول دارم)
فرشته ها 🧚♂🧚♂به ابی لهب میگن : ما اغنا
این مالها به درد ما نمیخوره..🙌
(ما اغنی عنه ماله و ما کسب)
بعد فرشته ها دستهای ابی لهب رو گرفتن و سیصلی کردن تو نار (یعنی بردنش توی آتیش جهنم)🔥🔥🔥
سیصلی نارا ذات لهب...
اگه ما کار بدی بکنیم خدای مهربون به ما فرصت میده جبران کنیم و فوری کار بد مارو نمینویسه و از ما فیلم نمیگیره..
اگه کار بد کردیم باید زود عذرخواهی کنیم . دروغ نگیم . به پدرومادرمون بی احترامی نکنیم . غیبت نکنیم❌
خدا به ما فرصت میده تا جبران کنیم و عذرخواهی کنیم ..
دیدین ابی لهب چی شد بچه ها؟ دیدین چه بلایی سرش اومد؟📛
ابی لهب یه زن داشت به اسم وامرءته.
وامرءته یه کوله داشت که همیشه پشتش بود
وامرءته میرفت بیابون و خار جم میکرد و میبرد میریخت دم در خونه ی پیامبر...😲
وامرءته مثل ابی لهب پیامبر رو اذیت میکرد
وامرءته و حماله الحطب...
اینقدر اینکارو کرد و هروقت پیامبر میخواست از خونه بره بیرون خارها به لباسش میچسبید و میومد خارهارو برداره دستش خونی میشد
خارها به پاش میخورد و پاش میخورد و پاش خونی میشد..
پیامبر به اون میگفت : مگه من با تو چیکار کردم ؟
وامرءته میگفت من از شما خوشم نمیاد و و به پیامبر حسودی میکرد
بچه ها هیچ کس وامرءته و دوست نداشت و اونم مثل ابی لهب از دنیا رفت و دوتا فرشته اومدن تا از وامرءته سوالاتی بپرسن🧚♂🧚♂
فرشته از وامرءته سوال کردن و پرسیدن چرا کار بد کردی و پیامبرو اذیت کردی؟چرا مردم آزاری کردی؟
وامرءته گفت نه من پیامبرو اذیت نکردم🤐
ولی فرشته ها بازم از کارای بد وامرءته فیلم📷 گرفته بودن و بهش نشون دادن و وامرءته گفت ای وای آبروم رفت و دیگه هیچ کاری ....
نمیتونم بکنم😭😭
فرشته میان یه یه ریسمان از آتیش میندازن دور گردن وامرءته و اونو میندازن توی اتیش جهنم🔥🔥
فی جیدها حبل من مسد
دیدین بچه ها؟آخرعاقبت آدمهای بد چی میشه؟
پس باید چیکار کنیم؟دروغ نگیم . کار خوب انجام بدیم . مردم آذاری نکنیم.....
#داستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ آموزشی اصول دین👆👆
همراه با شعر
@ommeabeha3
#قصه
یک کیف زیبا
مادر مشغول قلاب بافی بود. نگار کنارش نشست و پرسید:«مامان چی می بافی؟»
مادر لبخندی زد. جواب داد:«دارم برای مامان بزرگ کیف میبافم، آخرهفته روز مادره»
نگار به دستان مادر نگاه کرد. کمی فکر کرد و پرسید:«بافتن کیف سخته؟»
مادر درحالی که مشغول بافتن بود گفت:«نه عزیزم قبلا بهت یاد دادم! یه کم دیگه هم برات توضیح بدم می تونی تو هم ببافی!»
چشمان نگار از خوشحالی برقی زد و گفت:«چه خوب! میشه کمکم کنید با اون کاموایی که برام خریده بودید یه کیف ببافم؟»
مادر ابرویی بالا داد:«مگه نمی خواستی با اون کاموا برات شال ببافم؟»
نگار لپ هایش را پر باد کرد و گفت:«چرا ولی نظرم عوض شد میخوام یه کیف ببافم»
مادر دستی بر سر نگار کشید:«باشه دخترم برو کامواتو بیار تا بهت یاد بدم»
نگار کاموا و قلاب به دست کنار مادر نشست.
مادر هر رجی که می بافت برای نگار توضیح می داد و هر دو همزمان می بافتند.
نگار تا آخر هفته کنار مادر می نشست و با هم کیف می بافتند.
رج اخر تمام شد. مادر نخ و سوزن و زیپ آورد. نگار زیپ را روی دهنه ی کیف گذاشت. مادر دور تا دور زیپ را به کیف دوخت.
نگار بالا و پایین پرید و گفت:«تموم شد بالاخره یه کیف خوشگل بافتم»
مادر نگار را بوسید:«افرین دخترم خیلی قشنگ شده، حالا برو کاغذ کادو رو بیار تا کیف مامان بزرگ رو کادو کنیم»
نگار کاغذ کادو و چسب آورد. کیف مامان بزرگ که کادو شد مقداری کاغذ کادو اضافه ماند. نگار گفت:«مامان میشه این کاغذ کادو رو به من بدین؟»
مادر لبخندی زد و گفت:«بله دخترم میتونی برشون داری»
نگار کاغذ کادو و چسب را برداشت و به اتاق برد.
شب وقتی پدر از سر کار برگشت دسته گل زیبایی برای مادر آورده بود. عطر نرگس خانه را پر کرده بود. نگار کادوی خودش را مقابل مادر گرفت:«مامان جونم روزت مبارک»
مادر کادو را باز کرد. وقتی کیف را دید با چشمان گرد پرسید:«اما تو خیلی برای این کیف زحمت کشیدی دخترم!»
نگار سرش را بالا گرفت و گفت:«شما هم برای کیف مامان بزرگ خیلی زحمت کشیدید!»
لپ مامان را بوسید و ادامه داد:«من از اول این کیف رو برای شما بافتم»
مادر دستانش را بالا گرفت و دعاکرد:«ان شاالله عاقبت بخیر باشی دخترم این بهترین هدیه ای بود که تا حالا گرفتم»
@ommeabeha3
https://eitaa.com/joinchat/362152027Cacc9335734
هدایت شده از ام ابیها (س)
#فجرفاطمی
🎀آموزش رایگان
✂️دوخت چند مدل بلوز با ریون👗👚
✂️بدون استفاده از الگو ✂️
📆زمان: سه شنبه 11/21
⏰ساعت 8:30 تا 12 صبح
🕌مکان: مسجد مهدیه حسن آباد
لطفا جهت حضور در ورکشاپ مشخصات خود را به آیدی زیر 👇بفرستید.
🆔@Basirateammar
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_ابیهــا_سلام_الله_علیها
#حوزه_مقاومت_بسیج_خواهران_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ناحیه_مقاومت_سپاه_کاشان
تلگرام👇
#⃣ @ommeabeha2
ایتا👇
#⃣ @ommeabeha
✍ ارتباط با ادمین:
🆔 @Basirateammar
وسایل مورد نیاز:
متر
سنجاق ته گرد
سوزن
نخ
قیچی
۴ تا کاغذ الگو یا حتی روزنامه
و پارچه ریون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ چگونگی تولید عسل
✅ آشنایی با زنبور عسل
@ommeabeha3
https://eitaa.com/joinchat/362152027Cacc9335734
آموزش کودکان ام ابیها
@ommeabeha3
سلام به همه عزیزان
این هفته هم مرور همون حرف انگلیسی را داریم تا کامل بچه ها یاد بگیرند.