eitaa logo
آموزش کودکان ام ابیها
88 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
739 ویدیو
77 فایل
برنامه هفتگی گروه: ✅شنبه: آموزش ریاضی ✅یکشنبه: پخش شعر ✅دوشنبه: آموزش فارسی ✅سه شنبه: آموزش زبان انگلیسی، آموزش حروف الفبا ✅چهارشنبه: ایده کاردستی و آموزش نقاشی ✅پنج شنبه: کلیپ حفظ سوره ✅جمعه: ورزش ادمین: @chf8r46g
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتم کنار دریا.mp3
574.3K
🎼 شعر رفتم کنار دریا 🍎 رفتم کنار دریا 🏖 🍎 گفتم بگو خدا 🕋 کیست ؟ 🍎 دریا 🏝 به گوش 👂🏻 من گفت : 🍎 مثل خدا 🕋 کسی نیست 🍎 او آفریدگاره 🍎 کوه و درخت و دریاست ⛰ 🍎 دانا و پاک و زیبا 🍎 بخشنده و تواناست 💪🏻 🍎 بابای بچه ها نیست 🍎 اما برای آنها 🍎 هم آفریده مادر 🍎 هم آفریده بابا @ommeabeha3
🌸مسواک شتره🐪 یک شتره 🐪بود. یا شاید هم نبود. آخه شتره 🐪توی خانه نبود. چون مسواکش را گم کرده بود. برای همین رفته بود بیرون تا مسواکش را پیدا کند. تا مارمولک 🦎را دید، گفت: «تو مسواک منو ندیدی؟ می خوام دندونام رو مسواک کنم.» مارمولک 🦎دُمش را تکان داد و گفت: «نه که ندیدم، آخه مسواک تو به چه درد من می خوره.» شتره 🐪رفت و مارِ فیس فیسو 🐍را دید، گفت: «تو مسواک منو ندیدی؟» مارِ فیس فیسو🐍 گفت: «بله دیدم. تو دست مورچه خانوم بود اما نمی دونم مسواک تو، توی دست اون چیکار می کرد.» شتره 🐪گفت: «منم نمی دونم!» بعد هم راهش را کشید و رفت تا مورچه خانم🐜 را پیدا کند. رفت و رفت تا به مورچه خانم 🐜رسید داد زد: «مورچه خانوم🐜، مسواکم رو بده، می خوام دندونام رو مسواک بزنم.» مورچه خانم 🐜گفت: «نه خیر، این مسواک تو نیست این جاروی منه. خودم اونو پیدا کردم. حالا برو کنار می خوام جلوی در خونم رو آب و جارو کنم.» شتره 🐪گفت: «نه، این مسواک منه.» مورچه خانم🐜 گفت: «اگر مال توئه، پس توی دست من چیکار می کنه؟» شتره 🐪گفت: «دیروز که رفتم لب چاه تا دندونام رو مسواک کنم اونو جا گذاشتم.» مورچه خانم🐜 گفت: «اِهکی.. من با هزار زحمت این جارو رو با دوستام تا این جا آوردم. حالا بدمش به تو؟ معلومه که نمی دم. زود برو کنار.» شتره 🐪گریه اش گرفت. درشت درشت اشک ریخت. مورچه خانم🐜 دلش سوخت. فکر کرد و گفت: «اگه مسواکت رو بدم، تو به من یه جارو می دی؟» شتره🐪 رفت و یک کم از پشم هایش را چید و آن را دور یک شاخه ی نازک پیچید و گفت: «بیا اینم جاروی تو.» مورچه خانم🐜 خوش حال شد. مسواک شتره🐪 را پس داد. شتره 🐪 درشت درشت خندید و رفت و دیگر هیچ وقت مسواکش را جا نگذاشت. @ommeabeha3
تو با ستاره های شب تو با سپیده همدمی شبیه یاس ونسترن شبیه ماه ومریمی تو پاک وخوب با خدا تو دختر پیمبری (ص) خدا به بچه های تو همیشه داده سروری محبت تو می دهد به من امید وآبرو بمان بمان برای من تویی تمام آرزو نشسته مهر فاطمه (س) به قلب من به جان من نشسته نام فاطمه (س) به دفتر و زبان من خدا به احترام او نشانده زیر پای ما برای این محبتش بهشت جاودانه را @ommeabeha3
🌸کوآلای قهرمان یکی بود یکی نبود توی جنگل های استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری با جوجه هایش روی آن درخت زندگی می کردند هر چه جوجه ها بزرگتر می شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند. یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند «مثلا پنهان شدند» . گنجشک گفت: چرا از من می ترسید ؟ به من می گن گنجشک منم بچه هایی مثل شما دارم، آمدم برایشان غذا پیدا کنم، آنها کرم هایی که روی درخت شما هستند را خیلی دوست دارند. آنها به گنجشک گفتند: چقدر تو زیبا هستی و چه قشنگ سریع بال می زنی و پرواز می کن، گنجشک گفت: خداوند این بالهای زیبا را به من داده تا با آن ها به هرجایی که می خواهم پرواز کنم و از نعمت های خدا برای خودم و بچه هایم غذا تهیه کنم. جوجه ها داشتند با گنجشک صحبت می کردند که درخت تکان خورد فوری ترسیدند و دوباره سرهایشان را لای پرهم پنهان کردند. یک حیوان بزرگ با پنجه های قوی، گوشهای پهن و بدن پشمالو که خیلیم با نمک و مهربون به نظر می رسید به درخت چسبیده بود. به جوجه ها نگاه کرد و گفت: نترسید شما که غذای من نیستید. جوجه ها گفتند: ما را چه جوری دیدی ما که پنهان شدیم. کوالا گفت: ولی فقط شما سرتان را پنهان کردید بدنتان بیرون بود جوجه های قشنگ اسم من کوآلا است من نوعی خرس درختی هستم و در همسایگی شما با خانواده ام کنار این درخت زندگی میکنم. جوجه ها گفتند: خوش به حالت می تونی همه جا بروی. کوآلا گفت: ولی من و همه حیوانات که بال نداریم دوست داریم مثل شما پرنده باشیم و در آسمان آبی و زیبای خداوند پرواز کنیم خدا نعمت بزرگ پرواز کردن را به شما داده صبر کنید بزرگتر شوید، عجله نکنید، شما هم می توانید مثل مادر و پدر خودتان قشنگ به هرجایی که خواستید پرواز کنید. یک مرتبه کوآلا دید عقابی به لانه کبوترها برای شکار جوجه ها می آید، کوالا سریع فریاد زد: خطر و خود را روی لانه ی جوجه ها انداخت و با پنجه های خود به بال های پرنده شکاری می زد، تا پرنده را دور کند. گنجشک که این صحنه را دید خود را به کبوتر پدر و مادر رساند و گفت: جوجه هایتان در خطر هستند زود بیائید. خانم کاکلی و کوآلا با کمک هم به هر زحمتی که بود پرنده ی شکاری را دور کردند. کوآلا کمی زخمی شده بود ولی خوشحال بود که توانسته جوجه های همسایه را نجات بدهد. کبوتر مادر از گنجشک و کوآلا برای نجات جان جوجه هایشان تشکر کرد و بعد از آن داستان شجاعت کوآلا در جنگل پیچید و همه او را کوآلای قهرمان می نامیدند. قصه ی ما به سر رسید عقاب به نقشه خودش برای خوردن جوجه ها نرسید. بالا رفتم دوغ بود پائین آمدیم ماست بود قصه ی ما راست بود. 👈در این داستان به کودکان از شجاعت، خودگذشتکی و حمایت از همنوع و غیر همنوع های خود را آموزش می دهد. @ommeabeha3
کیو بزرگ Q کیو بزرگ q آر بزرگ R آر کوچک r
4_5873150855661748327.mp3
2.7M
🍃🌸🍀🌺🍃🌸🍀🌺🍃 🍂 🍂 🌺 تو چشمهای مادرم عکس خودم رو دیدم چشمهای مادرم رو تو دفترم کشیدم مثل یک آینه بود من اون تو پیدا شدم اما آخه چجوری تو چشم اون جا شدم شعر و آهنگ روز مادر @ommeabeha3
میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها در سال پنج بعثت مکه پر از نور شد دل رسول خدا خوشحال و مسرور شد سلام به دختری که تازه به دنیا اومد مژده بدین به همه حضرت زهر ا(س) اومد اومده اون خانمی که سرور خانماست میوه قلب نبی (ص) نور چشم مصطفی ست @ommeabeha3
شعر کودکانه در مورد روز مادر مامان دارم برگ گله خوشگل و ناز و تپله پیرهن رنگی می­پوشه مثل گلای سنبله چشاش دوتا ستاره که نو ازش می­باره یه روز اگه نباشه خونه صفا نداره وقتی میام کنارش می­خنده مثل گلها همیشه مهربونه دوسش دارم یه دنیا مامان من بهترین مامانِ روی زمینه می­خوام همش بخنده غم تو دلش نشینه @ommeabeha3
هدایت شده از  ام ابیها (س)
امید آخر کیه؟.pdf
905K
📗نام کتاب: ؟ ✍️شاعر: منصور متقی 🔹ناشر: اصحاب کهف 👦🏻مخاطب: کودکان پیش دبستان وسال های اول دبستان ☘️توضیح: این کتاب از چهار شعر با موضوع معرفی وشناخت امام زمان و انتظار ایشان تشکیل یافته است. ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ تلگرام👇 #⃣ @ommeabeha2 ایتا👇 #⃣ @ommeabeha ✍ ارتباط با ادمین: 🆔 @Basirateammar
🌸داستان کوتاه کودکانه مرغ پر قرمزی🐔 روزی روزگاری مرغی🐔 در یک مزرعه زنگی میکرد که بخاطر پرهای قرمزش همه او را پر قرمزی صدا میکردند. روزی پر قرمزی🐔 در مزرعه در حال گشت و گذار و دانه خوردن بود که روباهی🦊 او را دید و آب از دهانش به راه افتاد. سریع به خانه رفت و به همسرش گفت قابلمه را پر از آب کند و روی گاز بگذارد تا او ناهار را بیاورد. بعد دوباره به مزرعه برگشت. وقتی پرقرمزی🐔 اصلا حواسش نبود. پیش از آنکه بتواند کمک بخواهد، او را گرفت و در یک گونی انداخت. و بعد خوشحال راه افتاد به سمت خانه. دوست پرقرمزی 🐔که یک کبوتر 🕊بود، همه ی داستان را تماشا میکرد و برای نجات دوستش سریع یک نقشه کشید. کبوتر🕊 رفت و سر راه روباه نشست و وانمود کرد که پایش شکسته است. روباه 🦊تا او را دید خیلی خوشحال شد و با خودش فکر کرد امروز ناهار مفصلی میخورد. گونی را روی زمین گذاشت و به سمت کبوتر🕊 رفت تا او را بگیرد. کبوت🕊ر هم آرام آرام عقب میرفت. پرقرمزی🐔 تا دید که روباه🦊 حواسش به کبوتر🦊 است از توی گونی بیرون آمد، یک سنگ داخل گونی گذاشت و فرار کرد. کبوتر🕊 وقتی دید دوستش به اندازه کافی دور شده، شروع به پرواز کرد و بالای درختی نشست. روباه🦊 هم که ناامید شده بود به سمت گونی رفت و آن را برداشت و به خانه رفت. وقتی به خانه رسید، قابلمه روی گاز بود. گونی را توی قابلمه خالی کرد و سنگ تالاپی توی آب افتاد و آب جوش ها روی صورت روباه🦊 ریخت و روباه🦊 حسابی سوخت. @ommeabeha3
آموزش کودکان ام ابیها
سلام طبق برنامه از قبل اعلام شده این هفته هم به آموزش و تمرین دو حرف میگذرد کیو بزرگ Q کیو کوچک q آر بزرگ R آر کوچک r @ommeabeha3
هدایت شده از  ام ابیها (س)
من واین همه حیوان.pdf
7.73M
🐥🐥 💥در این اثر کودکان پیش دبستانی : 🐮با انواع حیوانات اعم از اهلی،وحشی ،پرندگان، حشرات و... وخصوصیت خاص هر دسته آشنا می شوند. 🐱با پوشش،غذا،صدا،محل زندگی و...حیوانات آشنا می شوند 🐝با فواید حیوانات ونقش آن ها در زندگی آشنا می شوند. 🍎کتاب به صورت تعاملی می باشد « بعضی صفحات ، رنگ آمیزی ، چسباندن و... دارد .این صفحات را میتوانید پرینت بگیرید تا کار برای کودک راحت تر باشد» 👤نویسنده:حمید رضا کاظمی وگروه نویسندگان 🔹کاری از سازمان فرهنگی شهرداری تهران/کتاب های کودک گلدون ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ تلگرام👇 #⃣ @ommeabeha2 ایتا👇 #⃣ @ommeabeha ✍ ارتباط با ادمین: 🆔 @Basirateammar
هدایت شده از  ام ابیها (س)
💢 | گرامیداشت چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی 👥با حضور برادر جانباز و آزاده دوران جنگ «با موضوع خاطرات جنگ و اسارت ویژه فعالان فضای مجازی» 🕒 زمان: 12بهمن ماه سال ٩٩ ساعت 20 الی 21 🌐 لینک ورود به جلسه(وبینار): http://video.nasraa.ir/rrarc715bp0y/ 📱 اگر با موبایل و ‌تبلت وارد می‌شوید حتما نرم افزار ادوب کانکت (adobe connect) را دانلود کنید 👇 https://cafebazaar.ir/app/air.com.adobe.connectpro 💻 اگر با کامپیوتر وارد می‌شوید نسخه ویندوز ادوب کانکت را نصب کنید 👇 http://dl.tehranserver.ir/adobeconnect/ConnectAppSetup2020_1_5.exe 🔹 پس از نصب برنامه لینک ورود به جلسه را در آن کپی کنید 🔸 در مرحله بعد گزینه guest (مهمان) را انتخاب کرده و نام خود را وارد کنید تا جلسه برای شما فعال شود (لینک ورود ساعت ۱۹:۳۰ فعال می‌شود) 🔰حوزه مقاومت بسیج حضرت زهرا (س) 🆔 @shamsa_kashan